دغدغه های زنی که فیلمسازی نمی دانست
شاید شنیده باشید که میگویند «هدف، وسیله را توجیه میکند». این عبارت، فرمول ساخت تمام فیلمهای تهمینه میلانی تا کنون بوده و هیچگاه تغییری در آن صورت نگرفته است. اما بر خلاف تفکر و عقیده تهمینه میلانی، در سینما، هدف وسیله را توجیه نمیکند. اشتباه تهمینه میلانی این است که سینما را وسیله کرده است، اما سینما هدف است. همین فرمول، دلیل اصلی شکست فیلم «ملی و راه های نرفته اش» است.
داستان فیلم «ملی و راه های نرفته اش»، درباره دختر جوانی به نام ملیحه، با بازی ماهور الوند است که در خانوادهای بزرگ شده، که ظاهرا یا با جنس مؤنث مشکل دارند، مگر اینکه مشغول تماشای جمتیوی باشد، یا نسبت به آن بیتفاوت هستند. ملی که چندان دنیادیده نیست، در نگاه اول، عاشق برادر دوستش، سیامک میشود که بر خلاف او، عیاشیهای زیادی داشته است. پس از دعوا و جنجالهای فراوان، ملیحه و سیامک با هم ازدواج میکنند و بلافاصله (در واقع تنها یک ثانیه پس از پایان مراسم ازدواج)، رفتار سیامک تغییر میکند و او تبدیل به موجودی روانپریش و بداخلاق میشود.
فیلم «ملی و راه های نرفته اش» قصد دارد که یکی از مهمترین معضلات اجتماعی را مطرح کند. اما مطرح کردن موضوعی به بزرگی خشونت علیه زنان و زنان بدسرپرست، نیازمند فیلمنامهای است که به شخصیتهای خود اهمیت میدهد و آنها را پردازش میکند و از تبدیل کردن آنها به تیپ کاراکتر و تقسیم به خوب و بد جلوگیری میکند. در حالی که فیلم «ملی و راه های نرفته اش»، مسیر کاملا مخالف را طی نموده است.
فیلم ملی و راههای نرفتهاش، فاقد هر گونه شخصیتپردازی است و از تیپ کاراکترها، به بدترین شکل ممکن استفاده کرده است.
هیچ کدام از کاراکترهای فیلم، حتی ملیحه و سیامک که نقطه مرکزی آن هستند، هیچ پرداختی ندارند. تهمینه میلانی حتی به خود زحمت نداده تا به بررسی مشکلات فردی و روانی کاراکترهای خود بپردازد و از تماشاگر فیلم خود انتظار دارد که آنها را همانگونه که خود او میخواهد، بپذیرد و از ملیحه، بی چون و چرا طرفدارای کند و از سایرین متنفر باشد. اگرچه ملیحه واقعا کاراکتر مظلومی است، اما این شیوه، به هیچ وجه برای فیلمی که قرار است زندگی یک انسان را به تصویر بکشد، مناسب نیست.
چگونه ممکن است دلیل تصمیمات و رفتارهای کاراکترهای یک فیلم را بدون بررسی جوانب فکری و ذهنی آنها نمایش داد و به ارائه چند دیالوگ به شدت تصنعی که انگار از توییتر و تلگرام برداشت شدهاند بسنده کرد. آیا تهمینه میلانی واقعا توقع دارد که تماشاگر عاقل فیلمش، بدون هیچ دلیلی، فیلم را بپذیرد و با شخصیتها همراه شود یا او توقع داشته که تماشاگران نیز مانند او، نگاهی یکجانبه و مغرضانه داشته باشند؟ چگونه تهمینه میلانی که مدعی است در زمینههای اجتماعی آگاه است و فعالیت میکند، توقع دارد که موضوع مهم فیلمش، با تبدیل طرفین درگیر در آن به تیپ کاراکتر و عدم پرداخت به جزئیات، نمایش داده شده و موشکافی شود؟
مشکلات زنان در جامعه ما، روزبهروز، بحرانیتر میشوند و نباید از کنار آنها به سادگی گذشت. اگر کسی مدعی است که دغدغه زنان را دارد، باید به بهترین شکل به آنها بپردازد. این معضل، نیازمند نوع خاصی از توجه است تا همه اقشار جامعه تحت تأثیر قرار گیرند. تهمینه میلانی که مدعی داشتن چنین دغدغهای است، مانند سایر فیلمهایش، این بار هم به سراغ اغراق رفته است و البته در فیلم «ملی و راه های نرفته اش» سطح جدیدی از اغراق را به نمایش گذاشته است. در نتیجه، تلاش او برای پرداختن به چنین معضلی، نتیجه کاملا عکس داده است. خشونت علیه زنان، یک مشکل بسیار رایج در جامعه ما است و تهمینه میلانی، موفق شده از این معضل رایج و ملموس، یک داستان غیر قابل باور بسازد که تنها باعث انزجار مخاطب از خود تهمینه میلانی میشود.
تهمینه میلانی اگر دغدغه مشکلات زنان را داشت، میتوانست با ساخت یک فیلم مستند و پرداختن به نمونههای واقعی این معضل در جامعه، که پیدا کردن آنها به هیچ وجه کار سختی نیست و ارائه تصویری واقعگرایانه، ملموس و تأثیرگذار، خشونت علیه زنان را به بهترین شکل نمایش دهد و به تماشاگر خود، شدت این معضل را یادآوری کند و او را تحریک کند که قدمی برای رفع آن بردارد. اما مشخص است که ساخت یک فیلم مستند، نه برای تهمینه میلانی تشنه توجه و نه برای محمد نیکبین، تهیهکننده فیلم، که به دنبال بازگشت سرمایهاش است، سودی ندارد و چه حیف که مشکلات زنان، دغدغه اصلی این دو نبوده است.
حتی اگر تهمینه میلانی قصد داشته تا واقعا یک فیلم انتقادی بسازد، راه را اشتباه رفته است. فیلم ملی و راه های نرفته اش، میتوانست یک فیلم انتقادی باشد و تمام ویژگیهای چنین فیلمی را دارد. داستان فیلم درباره مشکلی است که جای حرف بسیار دارد و ساخت یک فیلم انتقادی درباره موضوع آن، میتواند بسیار تأثیرگذار باشد، اما متأسفانه، مشخص است که تهمینه میلانی هیچ شناختی از نحوه ساخت یک فیلم انتقادی ندارد.
تمام مشکلات فیلم «ملی و راه های نرفته اش» از قبیل عدم وجود یک چارچوب داستانی مشخص، کاراکترهای یک بعدی و کاغذی غیر قابل توجه، عدم وجود منطق در فیلم، بینظمی به شدت آزاردهنده نیم ساعت پایانی که حتی برای مدتی، ماهیت فیلم را به کل تغییر میدهد و پایانبندی به شدت سرسری آن که تنها خواسته فیلم تیتراژ پایانی داشته باشد، همه از جانب نویسنده و کارگردان فیلم، تهمینه میلانی هستند که بارها نشان داده، نه تنها استعدادی در فیلمسازی ندارد، بلکه ظاهرا، علاقهای هم به فراگرفتن ابتداییترین اصول این هنر ندارد.
تهمینه میلانی دغدغه مشکلات زنان دارد، اما با فیلم خود، در حق زنان جفا کرده است.
فیلمبرداری به سادهترین شکل ممکن انجام شده، موسیقی هیچ اهمیتی برای فیلمساز نداشته، گریم در فیلم به بدترین شکل انجام شده و بازی بازیگران فیلم نیز در پایینترین سطح ممکن است. ماهور الوند، در نقشی که میتوانست مهمترین و چالشبرانگیزترین نقش زندگی حرفهایش باشد، چیزی برای عرضه ندارد و دیالوگهای خود را هم به بدترین شکل ممکن ادا میکند. حتی بازیگران معتبری چون افسر اسدی و جمشید هاشمپور نیز آلت دست تهمینه میلانی شدهاند تا بتواند شعارهای خود را بیان کند. اما در میان بازیگران، بزرگترین ضربه را میلاد کی مرام خورده است. میلاد کی مرام که روزگاری، با فیلمهایی چون متروپل و خط ویژه، نوید حضور یک ستاره جدید و کاریزماتیک را میداد، با بازی بد خود در فیلم «ملی و راه های نرفته اش»، تیر خلاص به زندگی حرفهای خود زده است.
تهمینه میلانی، چنان گرفتار ارائه شعارهای همیشگی و کلیشهای و متأسفانه مردستیزی شده که کلا ساخت فیلم را بهانهای کرده تا مقاله جانبدارانه و یک طرفه خود را به زور به تماشاگر فیلم تغذیه کند و نتیجه، اثری به شدت آشفته شده که برای اعصاب یک انسان عادی و معمولی، مضر است و نمیتوان آن را یک فیلم سینمایی دانست.