بازی Far Cry 6، با وعده تغییر معرفی و تبلیغ شد. حالا که چند ماه از انتشار بازی گذشته، به بررسی آن روی پلی استیشن ۵ پرداختیم. با لوکتو همراه باشید.
سری بازیهای Far Cry در سالهای اخیر به محبوبیت فراوانی نزد گیمرها دست یافتند. از زمانی که یوبیسافت حق انتشار بازی را بهدست آورد و از زمان نسخه دوم، همیشه شاهد بازیهای خوبی بودیم. اوج سری Far Cry به نسخه سوم باز میگردد که جزو بهترین و تاثیرگذارترین بازیهای نسل هفتم بود. حوصله و انرژی بالای تیم سازنده در حدی بود که برای شبیهسازی آفریقا در نسخه دوم، تیمی از یوبیسافت به آفریقا اعزام شد تا مدتی را در جنگل سپری کنند و با محیط و خطرهای آنجا آشنا شوند. نسخه سوم با شخصیت بهیاد ماندنی واس و تحول در گیمپلی همراه بود و بسیاری از ویژگیها مثل اهمیت شکار و Craft، تگ کردن دشمنها از دور برای برنامه ریزی بهتر در حمله و ... بهبازی اضافه شد. علاوه بر داستان و شخصیتهای بهیادماندنی بازیهای سوم تا پنجم، همیشه ویژگیهای دوستداشتنی و بهیاد ماندنی در بازیهای سری خودنمایی میکردند. با وجود تکرار بسیاری از ویژگیها تا نسخه پنجم، باز هم با یک بازی خوب و قابل تحمل طرف بودیم. سرانجام به نسخه ششم رسیدیم و باز هم یک شرور (Villain) جذاب روی کاور بازی خودنمایی کرد. اینبار جانکارلو اسپوزیتو (Giancarlo Esposito) ستاره سریال Breaking Bad که این روزها بهبازی در نقشهای منفی عادت کرده، بههمراه یک پسر بچه روی کاور بازی دیده شدند. تریلر رونمایی نفس گیر و بسیار جدی، نوید یک بازی انقلابی را میداد. آنتون کاستیو (Antón Castillo) هدف تیمی است که قرار است انقلاب کنند و او را سرنگون کنند. اما از همین ابتدا بگویم که هیچ چیزی در بازی شبیه به آن تریلر نیست و بازی و داستانش اصلا در حدی نیستند که بشود جدیشان گرفت! بهزبان سادهتر با یک بازی طرف هستیم که هدف آن چه در داستان و چه گیمپلی «انقلاب» است، اما هیچ چیزی در این بازی انقلابی بهنظر نمیرسد.
از داستان و شخصیتها شروع کنیم. اینبار انتخاب شخصیت مونث و مذکر ظاهری نیست. سوم شخص بودن کاتسینهای بازی باعث میشود تا بیشتر شخصیتها رو ببینیم و این موضوع در سری Far Cry بیسابقه بود. حالا انتخاب معنادارتر شده و ترجیح دادم با شخصیت مونث بازی را پیش ببرم تا تجربهای کاملا متفاوت با نسخههای اصلی سری داشته باشم. سوم شخص بودن کاتسینها، فرصت خوبی برای عمق بخشیدن به داستان بازی بود. تماشای احساسات روی چهره شخصیت اصلی بازی، میتوانست گیمر را به شخصیت اصلی بازی نزدیکتر کند. متاسفانه لحن قصهگویی بازی جدی نیست و تضاد شدیدی بین موضوع بازی و روایت آن بهوجود آورده است. گویی بازی برای نوجوانهای کم سن و سال ساخته شده، ولی موضوع آن مخاطب بزرگسال را نشانه رفته است! در شروع بازی شاهد مرگ دوستان، کشته شدن شهروندان و فضای بسیار سنگینی هستیم. کمی بعدتر همه چیز از این تاریکی و جدیت فاصله گرفته و شاهد شوخطبعی و شخصیتهای بیخیالی هستیم که هیچ شباهتی با گروههای شورشی و دغدغهمند ندارند. تمام شخصیتهای بازی بد دهن هستند و بیدلیل در تمامی جملههایی که بهکار میبرند فحش میدهند! آنقدر فحش میدهند که شنیدن آنها در ابتدا باعث تعجب و پس از مدتی خندهدار میشود. هیچ شخصیتی در بازی جدی گرفته نمیشود و حسی به مخاطب نمیدهد. حتی اگر مرگ آنها را ببینید هم فرقی با مرگ یک NPC نخواهد داشت. دنی بهقدری خونسرد ماموریتها را انجام میدهد و در داستان پیش میرود که حتی جان ویک هم چنین تواناییهایی ندارد! بسیاری از کاتسینهای بازی حتی ارزش تماشا کردن ندارند و بهقدری سطحی هستند که بهراحتی میتوانید آنها را Skip کنید و هیچ چیزی را از دست ندهید. تنها امید باقیمانده آنتون کاستیو و پسرش هستند که اغلب در کاتسینهای جداگانه آنها را میبینیم. همه چیز بیش از اندازه مصنوعی و غیرقابل باور است. برخورد شخصیتها هیچ جذابیت و سناریوی مناسبی ندارند. حتی زمانی که دنی توسط کاستیو اسیر میشود هم شاهد یک کاتسین آبکی هستیم که درنهایت کاستیو با احترام گذاشتن به خواسته پسرش، از جان دنی میگذرد و سلول زندان را ترک میکند، اما ناگهان از پشت سر یک نارنجک به درون سلول پرتاب میکند! در این هنگام کاتسین بهپایان میرسد و باید از ساختمانی که بهخاطر یک نارنجک بهطور کامل در حال سوختن است فرار کنید! حتی هماهنگی درستی بین کاتسینها و گیمپلی نخواهید دید. هیچ چیزی سر جای خودش نیست! این در حالی است که ما داستان سری Far Cry را با شخصیتهای شرور و دیوانهای را میشناسیم که در نمای اول شخص با شما رو در رو میشوند و با رفتارها و دیالوگهای خود، نفس شما را در سینه حبس میکنند. در نهایت و در میان این همه آشفتگی در داستان، بازی بهشکلی کاملا قابل پیشبینی و کلیشهای تمام میشود. حتی اگر طرفدار سری Far Cry هم باشید، هیچوقت در سالهای آینده از نسخه ششم و داستان آن یاد نخواهید کرد.
آسان شدن بازیها، در سابقه یوبیسافت بارها خودنمایی کرده است. یادتان بیاید که با انتشار هر نسخه از Assassin’s Creed در سالهای قبل، بالا رفتن از دیوار آسانتر میشد و کار به جایی رسید که با نگه داشتن جهت بالا، شخصیت بازی خودش مثل مرد عنکبوتی از دیوار بالا میرفت و موانع را کنار میزد. این سادهتر شدن به بازی Far Cry 6 هم رسیده و عملا هیچ چالشی در هیچ کدام از قسمتهای بازی وجود ندارد! تیم سازنده هیچ ایده جدیدی به نسخههای قبل اضافه نکرده و تمام ویژگیهای مثبت نسخههای قبلی را هم از بین برده است. گویی بازیهای Open World یوبیسافت قسم خوردهاند که شامل یک مشت کمپ شوند که گیمر باید آنها را تصاحب کند. چند بار باید این کار را انجام داد تا بعد از سالها یوبیسافت بیخیال آن شود، یا حداقل تغییری در آن ایجاد کند؟ دیگر حتی نیاز نیست بهخود زحمت مخفی شدن بدهید. یک اسلحه مناسب در همان ابتدای بازی بهدست آورید و صدای آن را خفه کنید؛ سپس از دور تمام دشمنها را هدشات کنید! گرچه تنوع سلاحهای بازی بالاست و میتوانید با استفاده از آنها کمی فضای بازی را متنوعتر کنید. هر جا هم کم آوردید از Exterminador استفاده کنید تا هر چه در مقابلتان قرار دارد از بین برود! فرقی هم ندارد که تانک باشد یا هلیکوپتر! عملا چالشی در طول مراحل بازی وجود ندارد. شاید بعضی مواقع با تعدد زیاد دشمنها و تا زمان شارژ شدن Exterminador، کارتان سخت شود؛ اما اگر در این حالت هم سلامتی خود را از دست بدهید، بهاحتمال زیاد یکی از اعضای تیمتان به کمک شما خواهند آمد. شما یک ماشین کشتار بیرقیب هستید که نه در بهدست آوردن سلاح و مهمات مشکلی خواهید داشت، نه در بهدست آوردن بستههای سلامتی و تجهیزات دیگر! طراحی مراحل بازی هیچ نکته جدید و جذابی ندارد. باز هم یک مزرعه که باید به آتش بکشید و چند کمپ که باید پاکسازی کنید و چند کامپیوتر که باید اطلاعات را از آنها دانلود کنید و در این مدت، از آن در برابر دشمنها محافظت کنید. در کنار همه اینها یک حیوان دست آموز هم در کنار شما خواهد بود. پیدا کردن این Amigoها، شاید از بسیاری از مراحل اصلی بازی جذابتر باشند. از ابتدای بازی یک تمساح سایه به سایه شما حرکت میکند و اصلا همین موضوع خود به تنهایی از جدیت بازی و داستان آن میکاهد! در نهایت چه این تمساح را با خود همراه کنید، چه آن سگ بامزه (چوریزو) را کنار خود در اتومبیل سوار کنید و به ماموریت بروید، و چه بقیه Amigoها را، هیچ تغییری در روند گیمپلی و ماموریتها حس نخواهید کرد و فقط کارتان آسانتر خواهد شد. آنها بهجای شما حواس دشمن را پرت میکنند.
با اینکه بهشخصه عاشق رانندگی و گشت و گذار در بازیهای سری Far Cry هستم، اما این بخش هم جذابیت خاصی ندارد و تکراری بودن محیط بازی باعث میشود که Fast Travel را ترجیح دهید. هر جا هم این امکان وجود نداشت میتوانید در کسری از ثانیه یک اتومبیل احضار کنید و بهسرعت خود را به محل مورد نظر برسانید. در اینجا عامل مزاحمی وجود دارد که همانند کمپ طراحی شدهاند و در جادهها باعث پنچری خودروی شما میشوند. لازم است که چند نفر را کشته و تابلوی کاستیو را از بین ببرید تا این ایستهای بازرسی هم نصیب گروه شما شوند. در کل این حقیقت را فراموش نکنید که شما تا قبل از تصاحب کمپ تنها هستید و بعد از تصاحب هر نوع کمپی، دوستان مردهخور شما از راه خواهند رسید و آنجا را مدیریت خواهند کرد! در جاده اتفاقهای بیاهمیت دیگری هم رخ میدهد. اسیرهایی که میتوانید آزاد کنید، اما هیچ پاداشی در کار نیست و بعد از مدتی بیتفاوت از کنارشان میگذرید! نبردهایی که به شما ربطی ندارند و دخالت در آنها، باز هم منفعتی برای شما ندارند. ماشینی که در کنار جاده نیاز به تعمیر دارد، اما بعد از یک بار، بیتفاوت از کنار بقیه میگذرید چون میدانید که پاداشی برای شما در کار نخواهد بود! از همه اینها گذشته، رفتار عذاب آور هوش مصنوعی بازی بسیار جلب توجه میکند. گاهی شما اسلحه بهدست در یک منطقه قدم میزنید و دشمن با شما کاری ندارد. در همه جادهها بارها نیروهای کاستیو را میبینید که با شما کاری ندارند. فقط برای سرگرمی میتوانید آنها را زیر بگیرید و رد شوید. اسب سواری هم نتوانسته جذابیتی به گشت و گذار در بازی اضافه کند و هیچ تغییری در بازی ایجاد نمیکند. فعالیتهای جانبی دیگر در Far Cry نه معنایی دارند و نه کمکی به جذابیت بازی میکنند. یک مبارزه بین خروسها وجود دارد که در نگاه اول جذاب است، اما نمیتوانید تمام وقت خود را صرف آن کنید و نیاز است که زودتر مراحل کسالتبار بازی را بهاتمام برسانید و از شر این ماجراجویی خستهکننده خلاص شوید. گاهی در یک ماموریت داستانی شما مجبور به انجام کارهای وقتگیر و بیاهمیتی نظیر ماهیگیری میشوید. یک بار بهعنوان خبرنگار به بازدید مکانی برده میشوید و ناچارید دیالوگهای حوصلهسربر این ماموریت را با آن نمای سوم شخص و آن انیمیشنهای مصنوعی تجربه کنید. باورکردنی نیست که در این ماموریت و دو ماموریت دیگر، در مجموع سه بار ناچار به استفاده از Load Autosave شدم! بازی دچار باگهایی میشود که فقط با انجام این کار و تحمل دوباره آن ماموریت قابل برطرف شدن هستند!
از نظر بصری، سری بازیهای Far Cry همیشه جزو بهترینها در نسل خود بودند. حالا و بعد از گذشت یک سال از نسل نهم، نسخههای پلیاستیشن ۵ و ایکس باکس سری ایکس Far Cry 6، افتضاح هستند! در زمانهای که وجود ری تریسینگ در بازیها عادی شده، چطور باور کنیم که نسخه نسل نهم Far Cry 6 این قابلیت را ندارد و حتی آینه بغل خودروی شما هم نمیتواند چیزی نشان دهد؟ جز لحظات غروب و طلوع خورشید، محیط بازی اصلا زیبا و چشمگیر نیست و هیچ نکته خاصی در طراحی آن یافت نمیشود. انیمیشنها تکراری هستند، نرخ فریم بازی توی ذوق میزند و از همه بدتر، کاتسینها فاجعه هستند! از جزییات صورت شخصیتها گرفته تا انیمیشنها، همه در حد بازیهای نسل قبل هستند و نکته تاسفبار اینجاست که حتی در نسل گذشته هم آثار باکیفیتتری نسبت به Far Cry 6 وجود دارند. بسیاری از انیمیشنها هم از نسخههای قبلی کپی شده و عملا تیم سازنده زحمت خاصی برای بازی نکشیده است. اضافه شدن محیط شهری نیز نتوانسته حس و حال تازهای به بازی وارد کند و این محیطها اصلا حس حضور در یک شهر را تداعی نمیکنند! محیطهایی که صرفا با چند خانه و خیابان پر شدهاند، اما تحت تصور ارتش کاستیو بسیار خلوت و مرده بهنظر میرسند و طراحی جالبی ندارند.
در نهایت باید اعتراف کنیم که Far Cry 6 بازی خوبی نیست و هیچ نکته قابل توجهی ندارد. هیچ چیزی از این بازی بهیاد طرفدارها نخواهد ماند و قطعا شاهد بدترین بازی سری بودیم. اگر قصد دارید بیهدف و فقط برای گذراندن وقت در یک محیط Open World بچرخید، باز هم نمیتوانم Far Cry 6 را به شما پیشنهاد دهم. اگر تمام بازیهای مورد نظر خود را بازی کردید و بیکار هستید هم نمیتوانم چنین سر راهتان قرار دهم. بازی کردن چنین اثری فقط به تصمیم شما برای دور ریختن وقتتان بستگی دارد و مسئولیت آن با خودتان خواهد بود.
طبق اعلام حساب توییتر بازی Far Cry 6، مراحل ساخت این عنوان به پایان رسیده است. با ما همراه باشید.