جیمز هانگ (James Hong) از دهه ۵۰ میلادی مشغول بازی در هالیوود و البته مبارزه برای برابری در سینمای آمریکا است. موفقیت فیلم Crazy Rich Asians که شامل بازیگرانی تماما آسیایی-آمریکایی است، هدفی است که جیمز هانگ بیش از ۶۰ سال به دنبال آن بوده است. او درباره موفقیت این فیلم گفت: «فکر نمیکردم اینقدر طول بکشد.»
موفقیت فیلم Crazy Rich Asians، نقطه عطفی برای هالیوود است. این فیلم از معدود فیلمهایی است که شامل بازیگرانی آسیایی است و توسط یک استودیوی بزرگ فیلمسازی عرضه میشود. جیمز هانگ، فارغ از صداپیشگی در انیمیشنها (از جمله فیلمهای پاندای کونگ فو کار)، بیش از ۵۰۰ فیلم و سریال را در پرونده خود دارد و از این حیث، رکورددار است و به همین دلیل، بازیگران آسیایی، او را یک اسطوره و الگوی خود در بازیگری میدانند.
هانگ در این راه با نژادپرستی در هالیوود جنگیده است و تلاش کرده تا حضور آسیاییها در سینمای آمریکا، محدود به نقشهای کلیشهای نباشد و دیگران را نیز در این راه تشویق کرده است. او کار خود را با نقشهای کوچک در کنار کلارک گیبل (Clarke Gable) و جین وایمن (Jane Wyman) آغاز کرد، اما این گروچو مارکس (Groucho Marx) بود که به جیمز هانگ فرصت درخشش داد. وقتی که مارکس باخبر شد یک مرد چینی در مینسوتا، نمایشهایی شامل تقلید افراد معروف انجام میدهد، او را استخدام کرد تا در برنامه تلویزیونی You Bet Your Life اجرا کند و هانگ به سرعت محبوب شد و توانست یک مدیر برنامه دست و پا کند که در آن زمان، برای یک بازیگر آسیایی تقریبا غیرممکن بود.
هانگ که در مینسوتا به دنیا آمده و بزرگ شده بود، آنجا را در سال ۱۹۵۳ ترک کرد و در لسآنجلس به دانشگاه USC رفت و در دپارتمان راه و ترابری لس آنجلس مشغول به کار شد. اما او میخواست بازیگر باشد. «وقتی که من در سال ۱۹۵۳ به لس آنجلس آمدم، هیچ نقشی برای آسیاییها نبود که کلیشهای نباشد، هیچ کلاس بازیگری برای ما نبود، تنها یک مسئول انتخاب بازیگر آسیایی وجود داشت و نقشهای غیرآمریکایی اصلا وجود نداشتند. ما هیچ نمایندهای نداشتیم. هیچ وقت نقش اول را بازی نمیکردیم. من یک بازیگر بودم اما سالها برای حق و حقوق خودم و دیگر آسیایی-آمریکاییها جنگیدم.»
هانگ به عنوان یک دانشجوی مهندسی، این راهکرد را داشت که برای حل هر مشکلی، راه حلی باید وجود داشته باشد. «من میخواستم به آسیایی-آمریکاییها در هالیوود کمک کنم. نقشها کلیشهای بودند یا نقشهای بسیار بدی بودند. در فیلم Confessions of an Opium Eater ما آسیاییها نقشهایی داشتیم که چهرهای اشتباه از چین نشان میدادند. پس دیگر بازیگران آسیایی را جمع کردم و نزد آلبرت زوگسمیت (Albert Zugsmith) کارگردان فیلم رفتم و گفتم ما چینیها معتاد و فاحشه نیستیم و نمیتوانیم چنین نقشهایی را بازی کنیم. اما او اهمیتی نداد و فیلم را ساخت و از اینکه نمیتوانستیم کاری کنیم بسیار آشفته بودم. در همان دوران، گروهی به نام هنرمندان آسیایی-آمریکایی اقیانوس آرام تشکیل شد و من یکی از سران آن بودم. ما جلساتی داشتیم و نامههایی به اتحادیههای تهیهکنندگان و کارگردانان فرستادیم تا وضع بازیگران آسیایی بهتر شود اما فایدهای نداشت، زیرا کسی ما را نمیشناخت. برای آنها، ما فقط مشتی چینی ژاپنی بودیم.»
جیمز هانگ حتی در جنگ کره، در ارتش آمریکا خدمت کرد، اما باز هم بسیاری او را آمریکایی به شمار نمیآوردند. «من یک بازیگر چینی آمریکایی بودم، اما نقشی برای من نبود و وضع تغییری نمیکرد. اما ما اهالی مینسوتا، جنگجو هستیم. من یک هنرمند هستم و میخواستم عمر ارزشمندی داشته باشم. نمیخواستم فقط به خاطر بازی در یک نقش کلیشهای پول بگیرم. من در اوایل کارم فقط نقش پادو، مسئول خشکشویی، کارگر راهآهن و نقش منفی را بازی میکردم یا یک چینی بودم که متهم شده بود و یک مرد سفیدپوست او را نجات میداد. در جامعه آمریکایی آن زمان، ما افرادی فاقد کاراکتر بودیم.»
جامعه هنرمندان آسیایی بسیار کوچک بود و هانگ با بازیگری ژاپنی به نام ماکو (Mako) آشنا شد که در سال ۱۹۶۶ نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم The Sand Pebbles شد. «ماکو و بازیگر دیگری، ال هوانگ (Al Huang) به خانه من آمدند و گفتند باید کاری کنیم، زیرا در حال تلف کردن وقت خود هستیم و همهچیز یک قدم رو به عقب است، پس باید یک گروه تشکیل دهیم و نمایشی اجرا کنیم. پس تصمیم گرفتیم تا نمایشی بر اساس فیلم Rashomon بسازیم.»
«ما نمایشنامه را آماده کردیم و آگهی استخدام بازیگر منتشر کردیم و عده زیادی برای بازی در این نمایش پیش ما آمدند. ما از پول خودمان استفاده کردیم و نمایش را در سالنWarner Playhouse روی صحنه بردیم و پس از آن در هر مکانی که فرصت داشتیم، اجرا کردیم. این نمایش دو سال روی صحنه بود و عده زیادی در آن بازی کردند و استقبال از آن مثبت بود. من تهیهکننده بودم و نقش نگهبان را نیز بازی کردم. ماکو نقش راهزن را داشت و جون کیم (June Kim) نیز در نمایش بود.»
پس از Rashomon، این گروه تئاتر معروف شد و علاقه اعضای آن به بازیگری بیشتر شد. بئولا کو (Beulah Quo) زیرمزین کلیسای گریفیث پارک را برای تمرین در اختیار آنها گذاشت که تبدیل به اولین مقر این گروه تئاتر شد که بعدها East/West Players نام گرفت.
هانگ اشاره میکند «ماکو کسی بود که این گروه را ساخت. او مرد تئاتر است. تمام خانواده او درگیر این کار بودند.» کمی بعد، این گروه به بلوار سانتامونیکا منتقل شد و هنوز هم به فعالیت خود ادامه میدهد. هانگ میگوید «من تقریبا ۹۰ سالهام و وقتی به عقب نگاه میکنم، از خود میپرسم که آیا این جنبش را من آغاز کردم؟ شاگردان، مربیان و بازیگران خوبی در این گروه داشتیم و کار در این گروه، وظیفه من بود.»
اما هانگ همچنان در حال مبارزه با نژادپرستی بود. زمانی که ۲۸ سال سن داشت، او در سریال Charlie Chan در کنار جی. کارول نش (J. Carrol Naisch) بازی کرد. «سال ۱۹۵۸ من به لندن رفتم تا در سریال Charlie Chan بازی کنم و تقریبا در هر اپیزود بازی کردم. تا این که یک روز یک دیالوگ را فراموش کردم و جی کارول نیش به هر شکلی که فکرش را بکنید، عصبانیت خود را سر من خالی کرد. او به من گفت که فکر کردی کجا هستی؟ مدرسه بازیگران چینی؟ او مرد بداخلاقی بود و باعث اخراج من شد. من مجبور شدم به آمریکا برگردم و بسیار سرخورده بودم. در آن زمان، این وضع صنعت بود و برای ما آزاردهنده بود.»
در یک سریال دیگر، زمانی که هانگ در حال تعویض لباس و گریم بود، صدای دستیار کارگردان را شنید که او را بازیگر چینی خطاب کرده بود. او به یاد میآورد زمانی که پدرش قصد داشت تا در مینسوتا خانه بخرد، اهالی شهر از این که همسایه چینی داشته باشند، بسیار آزرده بودند و کسی به آنها خانه نمیفروخت.
«رفتار مردم در آن زمان به این شکل بود ولی الان همه چیز در حال تغییر است. پس از ۵۰ یا ۶۰ سال، وضعیت بهتر شده است. هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر طول بکشد اما خوشحالم که برای دیدن آن زنده ماندهام، اما خیلی طول کشید.»
آنچه که باعث ماندگاری هانگ در هالیوود شد، توانایی و انعطافپذیری او به عنوان بازیگر بود. او نقشهای متفاوتی از جمله ویلن فیلم Big Trouble in Little China، نقشهای کمدی در Seinfeld و Wayne's World 2 و نقشهای دراماتیک در Hawaii Five-O، Blade Runner و Chinatown بازی کرد. او در سریال دهه هفتادی Kung Fu، هشت نقش مختلف را بازی کرد. «یک روز، تهیهکننده سریال با من صحبت کرد و به من گفت که تو ناجی ما هستی، زیرا هر نقشی را میتوانی بازی کنی.»
جیمز هانگ اکنون الگوی بسیاری از بازیگران آسیایی در آمریکاست، اما الگوی او که بود؟ هانگ به جای گفتن نام یک بازیگر، از جیم وانگ هو (James Wong Howe)، یاد میکند؛ فیلمبرداری که ۱۰ بار کاندید جایزه اسکار شد و آن را برای فیلمهای The Rose Tattoo (1955) و Hud (1963) برنده شد. «او الگوی من بود. او فیلمبردار فوقالعادهای بود. زمانی که او در یک استودیو خدمتکار بود، پس از خالی شدن استودیو با دوربینها تمرین میکرد و یک روز، زمانی که یکی از فیلمبرداران سر صحنه حاضر نشد، به جای او پشت دوربین رفت. در ابتدا همه فکر میکردند که او شوخی میکند، اما کار او با دوربین آنقدر خوب بود که همه شگفتزده شدند. او تکنیک «نور چشم» (تکنیکی که باعث میشود تا بارقهای از نور در چشم بازیگر دیده شود) را خلق کرد و پس از آن، بسیار محبوب شد. او میدانست چگونه زیبایی یک بازیگر را به تصویر بکشد. او یک خدمتکار بود که برنده جایزه اسکار شد.»
هانگ صداپیشگی به عنوان آقای پینگ در فیلم Kung Fu Panda را از افتخاراتش میداند. «این فیلم از نقاط اوج زندگی من است. اگرچه آقای پینگ یک کاراکتر انیمیشنی است، اما از نقشهای اصلی فیلم است. من صدای او را به صورت ترکیبی از یک مادر یهودی و یک گارسون چینی درآوردم.»
نصیحت او به بازیگران جوان، مخصوصا بازیگران آسیایی چیست؟ «جوانان باید برای به دست آوردن فرصت بجنگند. آنها باید برای نمایش یک تصویر بهتر و نقشهای پررنگتر بجنگند. گاهی نقشهای خوبی برای آسیاییها دیده میشود اما هنوز از آسیاییها برای نقشهایی مانند یک تاجر پولدار استفاده نمیشود.»
اما هانگ ۸۹ ساله، چه برنامهای برای آینده دارد؟ او میگوید که هنوز بازنشسته نشده و خیال استراحت کردن ندارد و تصمیم دارد تا فیلمنامه خودش را درباره پیرمردی که به تازگی متوجه شده که یک نوه دارد، بسازد. کارگردانان جوانی نیز تصمیم دارند تا فیلم او را بسازند و او قطعا از بازیگران آسیایی استفاده خواهد کرد. از نظر او، اکنون بهترین زمان برای شمولگرایی است.
اولین نفری باشید که برای این پست نظر ارسال می کنید!