فیلم «آرمانشهر» یا Utopia، اثری از سینمای کمجان کشور افغانستان است که با مشارکت تهیهکنندگانی از ایران و تاجیکستان و بریتانیا ساخته شده است. این فیلم ایدهآلگرا، قصد دارد تا از مرز میان کشورها و فاصلهای که میان انسانها انداخته انتقاد کند و متأسفانه در دام همین نگاه منتقدانه خود گرفتار میشود.
فیلم آرمانشهر داستان زنی افغان است که قصد دارد بچهدار شود، اما شوهر او در جنگ فلج شده و او لقاح مصنوعی را تنها راه بچهدار شدن میبیند. در سوی دیگر دنیا، مرد مسلمانی در یک تصادف، قابلیت بچهدار شدن را از دست داده اما توانسته اسپرمهای خود را اهدا کند. در هندوستان نیز پیرمردی را ملاقات میکنیم که به دلیل ضرب و شتم به زندان رفته است.
فیلم آرمانشهر، هم آرمان بزرگ و مهمی دارد، هم ایده خوبی برای یک داستان دراماتیک و تماشایی دارد. لقاح مصنوعی، مخصوصا در خاورمیانه، همچنان به مثابه یک تابو میماند و پرداختن به آن، نشانه شجاعت و جسارت فیلمساز است، اما فیلمساز نه تنها به خوبی به آن نمیپردازد، بلکه بخش اعظم فیلم خود را به داستانهای فرعی بسیار بیاهمیتی اختصاص میدهد و با گفتن چند دیالوگ درباره نامشروع بودن این عمل در افغانستان و رفتار عجیب اهداکننده اسپرم، آن را جمع میکند.
متأسفانه تلاش ملالی زکریا برای ایفای نقش خود به بهترین شکل، به شدت از فیلمنامه و شخصیتپردازی بد امیر آقایی ضربه خورده است.
در طول فیلم آرمانشهر، اصلا شاهد کشمکشهای احساسی و عقلانی جانان، نقش اول فیلم و رابطه او با ویلیام نیستیم. این موضوع که ویلیام پس از عقیم شدن، تصمیم میگیرد تا برای بچهای که با اسپرم او به وجود آمده، پدری کند، پتانسیل زیادی برای خلق درام و تنش در رابطه ویلیام با جانان دارد اما به بدترین شکل ممکن پرداخته میشود و آرمانگرایی و صلحطلبی به شدت تصنعی ویلیام نیز آزاردهنده است.
همچنین، کاراکتر هندی راجندرا، به هیچ وجه اهمیتی در داستان ندارد. اگرچه در پایان فیلم، شاهد تقابل او و جانان هستیم، اما حذف او و خانوادهاش از فیلم، باعث افزایش انسجام فیلمنامه بیدروپیکر و البته، کاهش قابل توجه مدت زمان فیلم میشود. مایه تأسف است که امیر آقایی، برای جبران ضعف خود به عنوان داستانپرداز، مجبور به اضافهکردن داستانی کاملا بیربط و بیاهمیت به ایده خوب خود شده است.
بازی همایون ارشادی از معدود نکات مثبت فیلم است، حیف که زمان حضور او در مقابل دوربین بسیار محدود است.
همچنین، در نیم ساعت پایانی کاملا مشهود است که همین داستان نصفه و نیمه و پرداخت نشده فیلم، کاملا از دست نویسنده در رفته است و کاراکترهای فیلم، مخصوصا جانان، دست به اعمال به شدت احمقانهای میزنند، به گونهای که حتی به نظر میرسد شاید جانان دچار زوال عقل بسیار سریعی شده است که اینگونه عمل میکند. پایانبندی فیلم به شدت بد و بیمنطق و سرهمبندیشده است و باعث سردرگمی و حتی انزجار تماشاگر میشود. نه تنها رابطه ویلیام و جانان (به لطف شخصیتپردازی «فوقالعاده» امیر آقایی) پایان مشخصی ندارد، بلکه سرنوشت شوهر مفلوج او که گهگاهی در طول فیلم دیده میشود، مشخص نمیشود و البته باز هم در پایان، به تماشاگر یادآوری میشود که راجندرا هیچ اهمیتی در فیلم ندارد.
فیلم آرمانشهر، قصد دارد تا زیر داستان ضعیف خود، پیامی را به تماشاگر منتقل کند. این فیلم آرزوی آرمانشهری را دارد که در آن، همه مردم دنیا، فارغ از دین و نژاد، با مسالمت در کنار هم زندگی میکنند و به خاطر رنگ پوستشان، مورد قضاوت قرار نمیگیرند. فیلمساز، آرزو دارد که روزی مرزهای دنیا باز شود و مردم از محدودیتهای سیاسی جغرافیایی رها شوند. در واقع به نظر میرسد که فیلم آرمانشهر، با نیمنگاهی به آهنگ معروف Imagine از جان لنون، با مزه بررسی اجتماعی جغرافیای افغانستان ساخته شده است که البته از هر نظر شکست خورده است. فیلم به شدت به سمت شعارسرایی رفته و دیالوگهای مهم فیلم، شامل بیان چند شعار صلحطلبانه توسط شخصیتها هستند. فیلمساز حداقل تلاش کرده تا موضوع فیلم خود را به صورت نمادین در سکانسها جا دهد، اما به هیچ وجه موفق نبوده و فیلم نمیتواند پیام مثبت خود را به تماشاگر منتقل کند یا این کار را به شکلی زننده انجام میدهد.
فیلمساز مستأصلانه تلاش کرده تا تصویری اسفناک از مردم افغانستان و مشکلاتشان نمایش دهد، اما در این کار به هیچ وجه موفق نیست.
همچنین، باید به این نکته اشاره کرد که نسخه اکران شده در ایران، با 5 دقیقه ممیزی مواجه شده و دوبله آن نیز به هیچ وجه خوب نیست و باعث کاهش بسیار شدید کیفیت فیلم شده است.
اما فیلم آرمانشهر، یک فیلم بسیار بد نیست. اگرچه کارگردانی فیلم چنگی به دل نمیزند و نشان میدهد که حسن ناظر چندان به کار خود مسلط نیست، اما فیلمبرداری احمد کاووسی و موسیقی آرمان موسیپور جالب توجه هستند و نقاط بارز این فیلم به شمار میروند و باعث شدهاند تا این فیلم تولید افغانستان، از نظر فنی، در حد و اندازههای آثار ایران و شاید حتی بهتر باشد.
اگرچه بازیهای فیلم، با وجود تلاش واضح بازیگران، مخصوصا ملالی زکریا، به دلیل فیلمنامه بد آن قابل توجه نیستند، اما نباید از بازی همایون ارشادی گذشت که علیرغم حضور کوتاهش مقابل دوربین، بار دیگر نشان داده که در دنیای بازیگری، جواهری کمیاب است.
فیلم آرمانشهر، تلاش کرده تا فیلمی اثرگذار باشد و تماشاگر خود را تکان دهد، اما متأسفانه، ناشی بودن کارگردان و فیلمنامهنویس، به شدت به این فیلم لطمه زدهاند و غباری سیاهرنگ روی پیام مثبت آن نشاندهاند و فیلمی ضعیف و ناامیدکننده ساختهاند.