نقد فیلم فراری

رامتین کاظمی رامتین کاظمی در 30 اسفند 1399
نقد فیلم فراری

فیلم فراری داستان یا حرف جدیدی ندارد. داستان دختری است که با نام گلنار شناخته می‌شود و ظاهرا به بهانه عکس گرفتن از یک خودروی فراری گران‌قیمت به تهران آمده است و با راننده تاکسی خوش‌قلبی آشنا می‌شود.

 

داستان دختران فراری، موضوع غریب و ناآشنایی نیست و فیلم فراری نیز تلاش نکرده تا نگاهی جدید یا متفاوت به آن داشته باشد. گلنار، دختری است معمولی که مانند دیگر جوانان، شیفته سریال‌های ترکی است و وقت زیادی را صرف شبکه‌های اجتماعی می‌کند. او کلیشه یک دختر شهرستانی است که گول یک پسر پولدار تهرانی را می‌خورد و از خانه، با امیدهای فراوان فرار می‌کند. در واقع، گلنار شخصیت منحصربفردی ندارد و از دید نویسنده، بازتاب دختران نوجوان شهرستانی است، به همین دلیل نحوه نگرش فیلمساز به این موضوع به هیچ وجه نمی‌تواند اثر انتقادی خوبی باشد زیرا شخصیت‌پردازی را کاملا فدای هدف خود می‌کند، البته اگر واقعا هدفی داشته باشد.

ferrari

ترلان پروانه در حد توان خود موفق شده تا از ترلان شخصیتی بسازد که تماشاگر با او همذات‌پنداری می‌کند، هرچند که گلنار از سوی نویسنده هیچ پرداخت شخصیتی ندارد.

 

به عبارت دیگر، شخصیت گلنار هیچ نکته بارزی ندارد که بتوان او را شخصیتی به یادماندنی خطاب کرد. در نبود شخصیت‌پردازی برای شخصیت اصلی، یک فیلم انتقادی حداقل باید بتواند انتقاد خود را صریح و واضح بیان کند، اما فیلم فراری در این کار نیز موفق نیست. گلنار شرح می‌دهد که شرایط خانه چندان مساعد نیست و دوستان خوبی هم ندارد، اما این شرایط در حد اشاراتی در طول فیلم باقی می‌مانند. مخصوصا وقتی مشخص می‌شود که گلنار در واقع دروغ گفته است، وضع برای فیلم «فراری» و پیام انتقادی‌اش بدتر نیز می‌شود و در نهایت نیز متوجه نمی‌شویم که گلنار واقعا که بوده است. در واقع تصمیم فیلمساز به تبدیل کردن گلنار به یک سرمقاله خسته‌کننده و بی‌هدف، باعث می‌شود تا تماشاگر با دیدن فراری وقت خود را تلف کند.

 

تمام این مشکلات می‌توانست با گرایش به داستان‌محوری حل شود، اما یا کامبوزیا پرتوی در خلق یک داستان سه‌پرده‌ای معمولی ناتوان بوده، یا کلا هدف سازندگان این فیلم، داستان‌پردازی نبوده است. نه تنها پس از پایان فیلم، ماهیت گلنار مشخص نمی‌شود، بلکه این سوال بی‌پاسخ می‌ماند که او چه ربطی به نیروهای اطلاعاتی دارد که بسیار خشن و صریح، همه افرادی را که ملاقات کرده بازجویی می‌کنند؟ سجاد واقع کیست؟ حداقل مشخص می‌شود که گلنار به خاطر سجاد از خانه فرار کرده زیرا فرار از خانه برای عکس گرفتن با یک خودرو، هر چقدر هم که گران‌قیمت و کمیاب باشد، احمقانه و غیرقابل‌باور است.

 

خوشبختانه، ترلان پروانه در نقش گلنار بسیار خوب بازی کرده است. اگرچه لهجه شمالی این بازیگر شیرازی‌الاصل چندان دلچسب نیست، اما بازی او باعث می‌شود تا تماشاگر کمی به گلنار اهمیت دهد. اگر فیلمساز دست ترلان پروانه را بازتر گذاشته بود یا نویسنده، شخصیت بهتری را نوشته بود، با بازی ترلان پروانه، شخصیت گلنار به‌یادماندنی می‌شد. با این وجود، ترلان پروانه مشخصا تلاش زیادی برای ارائه یک بازی خوب کرده و با وجود محدودیت‌های فیلمنامه موفق بوده است.

 

محسن تنابنده نیز قطعا قوی‌ترین نقطه این فیلم است. اگرچه شخصیت مراد نیز چندان پرداخته نمی‌شود، اما محسن تنابنده به این شخصیت بعد داده است. بازی طبیعی و قابل باور محسن تنابنده از عوامل اصلی نشاندن مخاطب تا پایان این داستان بی‌سروته است. نقطه عطف بازی او، سکانسی است که نادر به ملاقات هم‌رزم جانبازش می‌رود. محسن تنابنده و سیامک صفری آنقدر در این سکانس خوب هستند که باور نمی‌کنید متعلق به فیلم متوسطی مانند «فراری» است.

ferrari

بازی‌های سیامک صفری و محسن تنابنده در این سکانس واقعا دیدنی هستند.

 

نکات مثبت فیلم «فراری» را می‌توان به بازیگرانش خلاصه کرد. اگرچه در لحظاتی مانند گفتگوهای میان گلنار و مراد در خودروی مراد، فیلم جذاب است، اما در خارج از این لحظات، فیلم «فراری» به شکل عجیبی چیزی برای عرضه ندارد و تلاشی هم برای تعریف داستان مبهم خود نمی‌کند. شاید اگر از ابتدا تا انتها با فیلمی جاده‌ای درباره تعامل و رابطه میان گلنار نوجوان و مراد میانسال که در جنگ حضور داشته، مواجه بودیم، فیلم «فراری» اثری دیدنی می‌شد. اما سکانس‌های غیرضروری که قرار بوده بازتاب‌دهنده وضعیت یک دختر نوجوان در جامعه باشند یا اختلاف طبقاتی را نشان دهند و حضور غیرمنطقی نیروهای اطلاعاتی که با شخصیت‌های فیلم مانند قاتلینی خطرناک رفتار می‌کنند باعث شده تا «فراری» دائما در افت و خیز باشد و متأسفانه، فیلم بیشتر در حال افت است.

 

در انتها، علیرضا داوودنژاد در خلق یک فیلم انتقادی ناتوان بوده است. او شاید تلاش کرده تا بازتابی از وضع جامعه امروزی را به نمایش بگذارد، اما ناموفق بوده مخصوصا که طراحی لباس و گریم فیلم نیز بیشتر یادآور دهه 80 است تا تهران امروزی. داوودنژاد و کامبوزیا پرتوی حتی داستان مشخصی نیز برای تعریف نداشته‌اند و این بلاتکلیفی، ضربه بزرگی به فیلم «فراری» زده و در بهترین حالت می‌توان آن را یک ایده هدرشده دیگر در سینمای ایران دانست. ایده‌ای که در دستان یک فیلمساز خوش‌ذوق و با دل و جرأت جوان می‌توانست بسیار دیدنی‌تر باشد.

نکات مثبت
  • - ترلان پروانه
  • - بازی خوب محسن تنابنده
نکات منفی
  • - داستان کم جان با شاخ و برگ‌های اضافی
  • - طراحی لباس و صحنه تاریخ مصرف گذشته
  • - شخصیت پردازی ضعیف
  • - پایان بندی ضعیف و گنگ

4

ضعیف

برچسب ها: فراری
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
به اشتراک بگذارید در :
نظر خود را بنویسید

برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.