این نقد با توجه به چهار قسمت ابتدایی سریال «زخم کاری» نوشته شده است. در صورتی که کیفیت سریال تغییر کند، این نقد بروزرسانی خواهد شد. شایان ذکر است که این نقد ممکن است حاوی اسپویلر باشد.
سریال «زخم کاری» بر اساس رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی زاد و به گفته سازندگان سریال، با نگاهی به نمایشنامه «مکبث» اثر ویلیام شکسپیر ساخته شده است و ظاهرا به همین دلیل، انتقاد از آن جایز نیست. به نظر میرسد که از نظر کارگردان، تهیهکننده و پخشکننده این سریال، اقتباس از منابع خوب به این معنی است که اثر اقتباسی فاقد ایراد است، اما سریال «زخم کاری» علیرغم منابع اقتباسی خوب و البته ایده خوب و جالبی که دارد، اصلا سریال قابل قبولی نیست.
سریال زخم کاری درباره مردی است که در زندگی احساس سرخوردگی میکند و تصور میکند که به حق خود نرسیده است و به همین دلیل، با تشویقهای همسرش، به زور راه خود را در دنیای کثیف تجارت باز میکند تا حق خود را بگیرد.
تقریبا از همان سکانس ابتدایی پیش از تیتراژ سریال «زخم کاری» مشخص است که محمدحسین مهدویان با فیلمنامهای سر و کار دارد که فاقد چارچوب و ساختار مشخصی است؛ فیلمنامهای که خود او نوشته است. او ایده جذاب داستان بیست زخم کاری و نمایشنامه مکبث را عملا به هدر داده است. محمد حسین مهدویان در صرف عمل چسباندن نقطه الف به نقطه ب، بدون اعمال سکانسهای بیربط و اضافی یا به بیراهه کشاندن داستان، ناموفق بوده است. در نتیجه، اتفاقی که استارت موتور داستان «زخم کاری» است، در اپیزود دوم رخ میدهد، اتفاقی که فقط در سریالهای ضعیف و کممایه شاهد آن هستیم.
با وجود اینکه دو اپیزود ابتدایی «زخم کاری» نشان از این دارند که این سریال و خالق آن، محمد حسین مهدویان حرفی برای گفتن ندارند، اما فیلمنامه این سریال و به تبع آن، خالق آن، تلاش زیادی کردهاند که فضا و روایت سریال را غنی و معنادار نشان دهند. البته این اولین باری نیست که محمد حسین مهدویان در آثار خود دست به تظاهر میزند، اما ظاهرا در این کار تخصصی پیدا نکرده است و بار دیگر نشان میدهد که درک درستی از وضع روز چارچوبهای جامعه روز ایران یا حداقل تهران ندارد. همچنین، او در سریال «زخم کاری» تلاش زیادی میکند تا نشان دهد با جامعه روز ایران آشنا و در ارتباط است. از آنجایی که مکبث کوچکترین وجه تشابهی از نظر فرهنگی با فضای روز جامعه ایران ندارد، محمد حسین مهدویان میبایست این داستان را برای جامعه امروزی، بروزرسانی کند اما در اقتباس از این اثر ناکام بوده است. میزان وفاداری او به کتاب «بیست زخم کاری» مشخص نیست اما چهار قسمت ابتدایی، اگر برداشت هنری محمد حسین مهدویان از این کتاب باشند، ثابت میکنند که او فیلمنامهنویس اقتباسی خوبی نیست.
نه تنها فیلمنامه «زخم کاری» چفت و بست درستی ندارد و فاقد روایتی منسجم با ضرباهنگ مناسب است، بلکه بسیاری از سکانسهای آن قابل حذف هستند بدون اینکه ضربهای به داستان یا شخصیتپردازی وارد شود. اگرچه مدیوم سریال این امکان را به سازندگان میدهد تا با فرصت بیشتری به شاخ و برگهای داستان و مخصوصا پردازش شخصیتها بپردازند، اما عمدتا از این فرصت برای پر کردن زمان هر قسمت با سکانسهای بیربط و بیهدف استفاده میشود و سریال «زخم کاری» نیز به همین آفت مبتلا است. علاوه بر اینکه برخی سکانسها کاملا اضافی و غیرضروری هستند، تدوین بد سریال باعث شده تا به سکانسهای مهم و حیاتی نیز ضربه بزنند. باورکردنی نیست که تیمی متشکل از هنرمندان حرفهای در پشت دوربین، منجر به خلق این سریال شدهاند چون ضعفهای فنی «زخم کاری» به تدوین ختم نمیشوند. بسیاری از نماهای سریال فاقد فوکوس مناسب هستند و صدابرداری برخی از سکانسها، به جای ایجاد فضای مناسب، رسما برای ایجاد سر و صدا گنجانده شدهاند. موسیقی متن سریال نیز فاقد هر گونه تنوعی است و تقریبا برای هر سکانسی از یک قطعه استفاده شده که میتوان به جرأت گفت با ۹۰ درصد اتفاقات در حال وقوع در جریان سریال، همخوانی ندارد. حداقل میتوان به «زخم کاری» این امتیاز مثبت را داد که برای جذب مخاطب کاذب، دست به استفاده از خوانندگان «مطرح» موسیقی پاپ و نامهای معروف نزده است و به قدرت ستارگی بازیگران خود احترام گذاشته است.
علاوه بر اینکه داستان سریال «زخم کاری» به شکل ناشیانهای تعریف میشود و به پیش میرود، شخصیت پردازی سریال نیز هیچ نکته مثبتی ندارد، در حالی که حتی از داستان سریال نقش مهمتری دارد. سریال زخم کاری، حکایت طمع و زیادهخواهی بشری است که به بهانه گرفتن حق، قناعت را پس میزند و در چالهای که برای دیگران حفر میکند، سقوط میکند اما این حکایت نیازمند شخصیتپردازی چندلایه و قدرتمندی است که محمد حسین مهدویان در فیلمنامه خود از رسیدن به آن عاجز بوده است. او در نشان دادن طمع در شخصیتهای اصلی خود، مالک و سمیرا ناتوان بوده است و حتی نتوانسته رابطه میان این شوهر و همسر را به درستی تعریف کند. به طور کلی، شخصیتهای سریال «زخم کاری» بلاتکلیف و تک بعدی هستند و نمیتواند با آنها چندان ارتباط برقرار کرد. اگرچه سریال «زخم کاری» فاقد پروتاگونیست است، اما اثری درباره شر، حداقل باید توانایی آشناسازی مخاطب با کاراکترهایش را داشته باشد. قرار نیست مخاطب طرفدار کاراکتری مانند مالک یا سمیرا باشد و اگرچه شاید بتوان افرادی را یافت که با شخصیتهای سریال وجه تشابهی داشته باشند، اما همذاتپنداری با هیچکدام از کاراکترها، به خاطر شخصیتپردازی پوشالی و سطحی محمد حسین مهدویان، کار بسیار سختی است.
علاوه بر اینکه محمد حسین مهدویان در به تصویر کشیدن طمع انسان در قالب شخصیتهایش مشکل داشته و شکست خورده است، بلکه با استفاده از یک فرمول ثابت، با هر قسمت، تحمل این کاراکترها را نیز دشوارتر کرده است. در طول چهار قسمت پخش شده، به ندرت میتوان کاراکتری را پیدا کرد که رفتار پرخاشگرانه منفعل نداشته باشد. محمد حسین مهدویان به شکل بیرویهای این خصیصه را از یک شخصیت به شخصیت دیگر کپی پیست کرده است و نتیجه نه تنها کاراکترهایی توخالی است، بلکه سریالی است که با پرخاشگری منفعل اشباع شده است و این پرخاشگری را به مخاطب خود نیز منتقل میکند. تحمل این حجم از پرخاشگری دستکمی از شکنجه روانی ندارد. در زمانهایی که مخاطب مورد هجمه رفتارهای زننده شخصیتها قرار نمیگیرد، دیالوگهای مسخره و بعضیا خندهدار سریال که در بهترین حالت، بیمعنی هستند، مخاطب را گیج خواهند کرد. بازیگران سریال نیز اگرچه تلاش خود را کردهاند، اما با فیلمنامه و کارگردانی ضعیف محمد حسین مهدویان، نمیتوانند راه به جایی ببرند. جواد عزتی، مانند همیشه ۱۱۰ درصد برای نقش خود مایه گذاشته است و در برخی لحظات، با هنرنمایی خود، سریال را قابل تحمل میکند، اما او نیز با شخصیتپردازی ضعیف و دیالوگهای بدی که محمد حسین مهدویان تحویل او داده است، کار خاصی از پیش نخواهد برد.
سطح سریالهای ایرانی به قدری پایین آمده است که سریال ضعیف «زخم کاری» در مقایسه با آنها اثر به مراتب باارزشتری است ولی با این حال به قدری در داستان و شخصیتپردازی ضعیف است که نمیتوان تماشای آن را پیشنهاد کرد، آن هم در حالی که مخاطب به تعداد بسیار زیادی سریال با کیفیت دسترسی دارد که در مقایسه با آنها، تماشای «زخم کاری» صرفا هدر دادن زمان است. ایده فوقالعاده خوب سریال که توان تبدیل به یک اثر جنایی نایاب در سینما و تلویزیون ایران را دارد، با نویسندگی و کارگردانی بسیار بد محمد حسین مهدویان تلف شده است و تا زمانی که سطح استاندارد در سریالهای ایرانی در حد سریالهایی غیر قابل تحملی چون «مانکن» و «ملکه گدایان» است، سریال بدی مانند «زخم کاری» از نظر مخاطبی که سلیقهاش آلوده شده است، سریالی «عالی» تلقی میشود و طبیعتا، امیدی نیز به بهبود کیفیت سریالهای ایرانی نیست.
در این قسمت از پادکست رادیو لوکتو به بررسی فصل دوم سریال زخم کاری: بازگشت پرداختیم. با لوکتو همراه باشید.