نمونه کمدی هجو (satire) در سینمای ایران بسیار کم دیده شده است و اولین فیلم سینمایی مهران مدیری در مقام کارگردان نیز به این زیر شاخه از سینمای کمدی تعلق دارد. عدم حضور این نوع سینما در ایران، باعث شد تا بسیاری از مخاطبان فیلم «ساعت پنج عصر»، از دیدن آن گیج و آزرده شوند زیرا این فیلم مشابه هیچکدام از فیلمهای کمدی دیگر سینمای ایران نیست و البته، یکی از بهترین آثار کمدی سینمای ایران است.
فیلم ساعت پنج عصر داستان فوقالعاده سادهای دارد که از نقاط قوت آن است. داستان فیلم درباره مرد موفقی به نام مهرداد پرهام است که شغل، خانه، ماشین و زندگی خوبی دارد و از آن لذت میبرد تا اینکه از بانک به او تماس میگیرند و او باید تا پایان وقتی اداری (ساعت ۵ عصر) قسط معوقه خانه خود را بپردازد و زندگی او از همینجا دستخوش آشوب میشود.
مهران مدیری با تمام آثار تلویزیونی که تا کنون ساخته نشان داده که نه تنها به کمدی سیاه و هجو علاقه دارد، بلکه آن را نیز به خوبی فرا گرفته و در سینمای ایران به کار برده است و این بار جامعه ایرانی (و مخصوصا زندگی در کلانشهری مانند تهران) را هدف گرفته و آن را نقد کرده است و البته به همین دلیل مورد حمله بسیاری از مخاطبان فیلم واقع شد. مخاطبانی که به جای درک فیلم و تفکر درباره آن، راه سادهتر را انتخاب کردند و به مهران مدیری اعتراض کردند.
مهرداد پرهام، هر چقدر که تلاش میکند تا فردی متمدن باشد، بیشتر شکست میخورد.
البته مهران مدیری نیز به کسی رحم نکرده است. او در ابتدا فرهنگ همسایگی و آپارتمان نشینی ایرانی مدرن را مورد انتقاد قرار میدهد و در پایان فیلم به مخاطب خود که مشغول تماشای فیلم میگوید که تو نیز بخشی از این جامعه معیوب هستی که از دیدن آن آزرده شدهای. فیلم مهران مدیری نه داستان محور است و نه کاراکتر محور، اما خوشبختانه مهران مدیری داستان و شخصیت اصلی فیلم خود را که در واقع یک تیپ کاراکتر است، فدای موضوع اصلی فیلم خود نکرده است. او داستان یکخطی خود را رها نمیکند و به سرانجام قانعکنندهای که در خط فضای انتقادی فیلم است، میرساند و مهرداد پرهام نیز به لطف بازی خوب سیامک انصاری، برای تماشاگر به چهرهای آشنا و قابل باور تبدیل میشود. شاید اگر هر فرد دیگری به جز سیامک انصاری، نقش اول این فیلم را بازی میکرد، تماشاگر چندان به سرنوشت مهرداد پرهام علاقهمند نمیشد. سابقه همکاریهای متعدد مهران مدیری و سیامک انصاری در این فیلم به خوبی نتیجه داده است.
نکته جالب درباره مهرداد پرهام، وکیل بودن اوست. این تیپ کاراکتر، نه تنها نماد یک انسان عادی ساکن تهران است که زندگی خوبی دارد، بلکه نماد قانون در جامعهای است که کمترین ارزشی برای آن قائل نیست، اما از آن بیشترین انتظار را نیز دارد. او مجبور به پرداخت هزینه میشود، تصادف میکند، نادیده گرفته میشود، زخمی میشود، اشتباهی گرفته میشود و در آخر، بیرحمانه مورد قضاوت و ملامت قرار میگیرد. مهران مدیری به بهترین شکل ممکن این مسئله را نشان داده که شاید حتی با تماشای یکباره این فیلم هم متوجه آن نشوید.
نگین معتضدی کاملا مناسب نقشی است که ایفا کرده است.
مهران مدیری، همچنین با قراردادن مهرداد پرهام متمدن و منطقی که اعتقاد دارد هر مشکلی با مکالمه معقولانه قابل حل است، در مسیری که از تمام قسمتهای یک جامعه میگذرد، تصویری از یک کلانشهر و سپس کل جامعه ایرانی ارائه میدهد که احتمالا از نظر فردی که با جامعه تهرانی و ایرانی آشنا نیست، غلو شده و غیر طبیعی به نظر میرسد اما برای تماشاگر آشنا به این محیط، مانند یک روز عادی به نظر میرسد. هرچند که اغراق از ویژگیهای اصلی سینمای هجو است و مهران مدیری نیز به همین کار پرداخته، اما غیرممکن است فردی که در همین جامعه زندگی کرده، فضای فیلم را نشناسد و با آن احساس غریبی کند. در واقع، بسیاری از لحظات فیلم، علیرغم اینکه اغراق شده به نظر میرسند، بسیار طبیعی جلوه میکنند که از آنها میتوان به سکانس سفر درون شهری مهرداد پرهام با مترو و سکانس عزاداری در قبرستان اشاره کرد.
در واقع مهران مدیری، به جای نمایش تصویری از ایران، آینهای روبروی تماشاگر ایرانی فیلم خود قرار میدهد و به او میگوید که تو در چنین فضای متحجر و بیرحمی زندگی میکنی و به جای تلاش برای تغییر و اصلاح، به آن عادت کردهای. تصویر درون این آینه، جامعهای را نشان میدهد که روزبهروز از تمدن فاصله میگیرد و ملاحظه هیچ چیزی را دیگر ندارد. فیلم ساعت پنج عصر، اخطار نمیدهد، نصیحت نمیکند و قضاوت و تعقل را به عهده فردی میگذارد که شاید روزگاری مهرداد پرهام بوده است. همچنین، مهرداد پرهام انسانی کامل و بیخطا به تصویر کشیده نشده است که در نحوه برخورد او با دیگران مشهود است.
اما فیلم مهران مدیری، سراسر تلخی و سیاهی نیست و بارقههای امیدی نیز در فیلم به چشم میخورند. اگرچه نقش آزاده صمدی را میتوان آنتاگونیست فیلم دانست، اما مهران مدیری (که بارها به زنستیزی متهم شده)، امید را در قالب دو زن در فیلم نمایش میدهد. اولی، زن پرستاری است که چنان رفتار با آرامش و مهربانانهای با مهرداد پرهام دارد که در مقایسه با باقی آدمهای درون فیلم، مانند یک موجود بیگانه به نظر میرسد، موضوعی که همزمان با شکل گرفتن در ذهن تماشاگر، توسط مهرداد پرهام هم مطرح میشود. دیگری کارمند بانکی است که به جای رد کردن مهرداد و جواب سر بالا دادن، با مهربانی او را راهنمایی میکند.
همچنین، ارتباط مهرداد با مأمور بازجویی که اتفاقا او نیز برخورد منطقی و آرامی دارد، از دیگر نقاط مهم فیلم است و شیمی میان انصاری و مدیری باعث شده تا این سکانس سیاسی، برای افرادی که متوجه آن شدهاند، خندهدار باشد.
شاید هیچ فرد دیگری نمیتوانست به غیر از سیامک انصاری در این فیلم نقش اصلی را بر عهده داشته باشد.
اگرچه مهران مدیری با جنبه سیاسی فیلم خود، محافظهکارانه برخورد کرده، اما نمیتوان حضور این المان سیاسی را رد کرد. المانی که بسیار محو، در عنوان فیلم مشهود است و ارتباط نامرئی با اعمال نامزد پرهام دارد و حتی از اینگونه فعالیتهای سیاسی نیز انتقاد میکند.
متاسفانه فیلم مهران مدیری، بینقص نیست. همانند دیگر آثار او، در فیلم «ساعت پنج عصر» نیز شاهد نماهایی هستیم که بیش از حد طولانی هستند و کمی خستهکننده میشوند. سکانس مربوط به حضور امیر جعفری نیز چندان با فضای فیلم همخوانی ندارد و مانند یک کاریکاتور به نظر میرسد که به زود در میانه فیلم چسبانده شده است.
فیلم ساعت پنج عصر، نمونهای نایاب از کمدی هجو است که هدف آن، الزاما خنداندن و سرگرمکردن تماشاگر نیست، بلکه با طنز سیاه خود، اغراق و شوخی با بطن جامعه، تبدیل به اثری شده که مخاطب خود را آزرده میکند و به فکر وامیدارد. تجربه تماشای فیلم ساعت پنج عصر، برای یک تماشاگر عادی، چندان خوشایند نخواهد بود، مگر اینکه متوجه پیام فیلم شده باشد و نه تنها به مضمون فیلم، بلکه به جامعه پیرامون خود بیاندیشد. مهران مدیری با فیلم «ساعت پنج عصر» همین هدف را دنبال کرده و به آن رسیده و به همین دلیل، فیلمی خوب و موفق را ارائه کرده است؛ فیلمی که تماشای آن برای هر فرد بالغی ضروری است.