فیلم «آینه بغل» آغاز بسیار بدی دارد. یک گروه موسیقی در حال خواندن آهنگ بدی هستند و تنها دلیل استفاده از آنها، احتمالا استفاده تبلیغاتی از نام خواننده است که ظاهرا فرد شناختهشدهای در موسیقی پاپ ایران است. کمی بعد متوجه میشویم که قرار است داستان یک زوج پولدار را مشاهده کنیم و این وسط هم یک سلبریتی تقلبی اینستاگرامی، قصد انتقام گرفتن دارد. سپس، در نمایی به همان اندازه بد، با زوج اصلی داستان آشنا میشویم.
داستان فیلم «آینه بغل» درباره دختر و پسر جوانی از طبقه متوسط رو به پایین جامعه است. پسر، نگهبان یک گاراژ ماشینهای لوکس است و تصمیم گرفته تا شبی را با نامزدش به خوش گذرانی بپردازد و به همین دلیل، یک ماشین مازراتی را بدون اجازه از گاراژ برمیدارد. اما در خیابان، یک ماشین حمل زباله، آینه بغل این ماشین گرانقیمت را میزند و زوج جوان فیلم، باید به نحوی خسارت آن را بپردازند.
داستان فیلم «آینه بغل» داستان بسیار سادهای است و اهمیت چندانی هم ندارد. در بیشتر مواقع فیلم، فراموش میکنید که چرا مرتضی و مهناز به خواستههای شاهرخ تن میدهند. این داستان، تنها بهانهای برای خلق شوخیها و فضای طنز فیلم است. مشکل اینجاست که روی کاغذ، شوخیهای فیلم نیز حرف چندانی برای گفتن ندارند.
تقابل زوج پولدار با زوج فقیر، جانمایه اصلی فیلم «آینه بغل» است که به لطف بازیهای خوب جواد عزتی و نازنین بیاتی، به ثمر نشسته است. این دو حتی باعث شدهاند که بازیهای یکتا ناصر و محمدرضا گلزار هم بهتر جلوه کنند.
در واقع، اگر فیلم «آینه بغل» میتواند شما را سرگرم کند، به لطف حضور جواد عزتی، نازنین بیاتی و شیمی عالی میان آنهاست. جواد عزتی موفق میشود تا حتی در بیمزهترین لحظات فیلم نیز لبخندی به لب شما بیاورد و نازنین بیاتی هم با شیرینی خاص چهره خود، توانسته فضای صمیمی را خلق کند. کاراکترهای مرتضی و مهناز، به ندرت در فیلمهای کمدی ایرانی مشاهده میشوند. این دو، البته به دلیل بازیهای جواد عزتی و نازنین بیاتی، خیلی سریع به دل تماشاگر مینشینند و تماشاگر میتواند با آنها همذاتپنداری کند. حتی سکانسی که شاهرخ، مرتضی را وادار به پوشیدن لباس زنانه میکند، به دلیل بازی جواد عزتی قابل تحمل است.
حضور جواد عزتی و نازنین بیاتی حتی باعث افزایش کیفیت دیگر بازیگران فیلم شده است. محمدرضا گلزار و جواد عزتی، زوج کمدی نسبتا موفقی هستند. نقطه اوج کار آنها، فرار از خانه پدر مهناز است. بازی یکتا ناصر نیز اگرچه چندان چنگی به دل نمیزند و کاراکتر شهرزاد هم هیچ جذابیتی ندارد، اما با این حال، در کنار سه کاراکتر دیگر قابل تحمل است. رضا نیکخواه نیز نقش خود را بسیار عالی بازی کرده است. اگرچه نقش آشپز وزارت امور خارجه و شباهت پدر مهناز با دکتر ظریف، مسئله حساسی به نظر میرسد، اما جسارت فیلمساز در به تصویر کشیدن این کاراکتر نسبتا موفق بوده که همین مسئله، مدیون بازی رضا نیکخواه است که از تبدیل شدن این کاراکتر به یک دلقک لوده جلوگیری کرده است.
به همین دلیل، تصور فیلم «آینه بغل» بدون این جواد عزتی و نازنین بیاتی ممکن نیست. مخصوصا که برخی لحظات فیلم، به شدت به لودگی و ابتذال تمایل دارند و فیلمنامه و داستان ضعیف فیلم نیز در هر لحظه، میتواند تماشاگر را دلزده کند. دیگر مشکل فیلمنامه، تمایل شدید آن به شعارگرایی است. شاید بیدلیل، عدهای فیلم «آینه بغل» را یک فیلم کمدی اجتماعی بنامند و منوچهر هادی، کارگردان فیلم نیز نشانههای خود را به این شکل در فیلم به جا گذاشته است. اما نکات اجتماعی فیلم، اکثرا به صورت شعار بیان میشوند. مخصوصا در پایان فیلم که محمدرضا گلزار تقریبا از نقش شاهرخ بیرون میآید و کاربران شبکههای اجتماعی را ملامت میکند. با این حال، تلاش بابک کایدان فیلمنامهنویس و منوچهر هادی برای نمایش اختلاف طبقاتی در شهر تهران و هجو سلبریتیهای پوشالی شبکههای اجتماعی، جای تقدیر دارد.
گریم و طراحی لباس در فیلم «آینه بغل» چنگی به دل نمیزند.
اگرچه منوچهر هادی کارگردان خوبی است و ذوق و قریحه او را میتوان در چند نمای فیلم «آینه بغل» نیز مشاهده کرد، اما فیلم «آینه بغل» از نظر فنی حرف چندانی برای گفتن ندارد. هرچند جلوههای ویژه فیلم بد نیستند، اما بیشتر از هر چیز، چهرهپردازی بازیگران بسیار بد و غیر قابل اغماض است. گریم محمدرضا گلزار و یکتا ناصر، واقعا در حد و اندازههای یک فیلم خوب نیست.
فیلم «آینه بغل» نه قرار است حرف مهمی برای گفتن داشته باشد و نه قرار است فیلمی تأثیرگذار در سینمای ایران باشد. این فیلم تنها برای این ساخته شده تا با تماشای آن سرگرم بشوید و به لطف طنازی جواد عزتی و بازیهای نازنین بیاتی و رضا نیکخواه، تقریبا به هدف خود رسیده است.