بازی Red Dead Redemption معادلات بسیاری را در صنعت بازیهای ویدئویی تغییر داد و بازیهای جهان آزاد را با استاندارهایی جدید مواجه کرد. این بازی حتی بدون در نظر گرفتن مسائل فنی، عنوانی مهم و دارای اهمیت است. زیرا داستان غنی، استعاری و انتقادی بازی، مخاطبش را به سفری تاریخی در غرب وحشی میبرد.
زمان چندانی تا انتشار نسخه دوم از مجموعه Red Dead Redemption باقی نمانده و همه میدانیم که نسخه دوم، پیشدرآمدی برای ماجراهای جان مارستون است، بازی Red Dead Redemption 2 حدود ۱۲ سال به عقب بازگشته تا داستان داچ و دار و دسته وندرلیند را روایت کند. داستانی که در نسخه اول فقط خاطراتی مبهم از آن به گوشمان خورد.
اما چرا راکستار برای ادامه دادن داستان و مفاهیم درونی بازی Red Dead Redemption، به گذشته برگشته و قصد دارد تا بخشهایی تاریکتر از سرگذشت شخصیتهای بازی قبلی را روایت کند؟ پاسخ این سوال، در اهمیت انتقال مفاهیم فرهنگی و سیاسی مطرح شده در بازی نهفته است. مفاهیمی که در بازی ابتدایی تا حد بسیاری به مخاطب رسیدند، اما مخاطب هیچگاه موفق نشد تا دیدگاهها، دلایل و فلسفه کلی حاکم بر زندگی داچ و دیگر اعضای گروه ( نمادی از سبک زندگی یاغیها هستند) را درک کند و راکاستار با بازگشت به عقب، قصد دارد تا بر مفاهیمی تاکید کند که در بازی اول، گریزهایی به آنها زده است.
داچ ون درلیند (Dutch van der Linde) مردی تحصیل کرده و از خانوادهای متمول است که تبدیل به یک یاغی و قانونگریز شده و رهبری دار و دستهای بزرگ از یاغیها را برعهده دارد. داچ حضور چندانی در بازی Red Dead Redemption نداشت. اما سایه سنگین افکار و فلسفه خاص او، همیشه همراه شما بود، فلسفهای که داچ تا آخرین لحظه آن را کنار نگذاشت. ما فرصت چندانی برای صحبت کردن با داچ و شنیدن حرفهایش به دست نیاوریم، اما میدانیم که او مخالفت شدیدی با تغییرات جامعه امریکا داشت. تغییراتی که سنت و نظم خاص زندگی سنتی را حذف کرده و نظم جدیدی را جایگزین آن میکردند.
داچ سنت و فرهنگ کهن غرب را فرصتی برای آزادی ذهنها میدید، آزادی عظیمی که نظم مخصوص به خودش را در حین عدم وجود قانون ایجاد میکرد، او هیچوقت خلاء قانون را مساوی با توحش و نبود انسانیت نمیدانست و عشق، نزدیکی روابط و جنگیدن برای اهداف را به عنوان ارزشهایش معرفی میکرد. داچ وندرلیند را شاید بتوانیم یکی از اخرین مدافعان سبک زندگی یاغیها، در مقابل قانونی بدانیم که تعریف متفاوتی از شرافت، آزادی و نظم را ارائه میکند.
داچ همچنین، آزادی بشر را در رها بودن او میداند، نوعی از آزادی که هیچ پیشفرض اخلاقی خاصی از طرف آدمهایی که بالاتر نشستهاند را بر فرد تحمیل نمیکند. مرزهای اخلاقی داچ درون جامعه ساخته میشوند و در جامعه هم تکامل پیدا میکنند. سبک زندگی مد نظر داچ هم، درست پیرو همین آزادی است. با این حال، روش او برای جنگیدن در مقابل موج عظیم مدرنیته، که یادآور نبردهایی مثل نبرد ساموراییها و موهیکانهاست، نتیجه اجتناب ناپذیری به همراه دارد و RDR را به یک مرثیه سرایی در وصف مردمانی از دست رفته تبدیل میکند.
ما در طول تجربه RDR هرگز فرصت کافی برای نشستن پای صحبتهای داچ را نداریم. اما سازندگان بازی، چینش وقایع داستانی را به نوعی رقم میزنند که مخاطب، به جای شنیدن صحبتهای داچ از زبان خودش، نظرات و فلسفه زندگی او را از زبان جان مارستون و دیگر شخصیتها شنیده و با اعمال مردان قانون به درستی درمییابد. بدین ترتیب، مخاطب تا حد بسیاری اهداف کلی سازندگان برای ارائه نوعی انتقاد بر سیستم اداری شده مدرنیته را درک میکند.
انتقادی که بیشتر از اعتقادات داچ، از طریق وقایع داستانی، از سوی کسانی که مدافع مدرنیته هستند، برضد خودشان، بیان میشود و این درست همان موضوعی است که RDR را از نظر قصهگویی از بسیاری از عناوین، متمایز میکند. بازگشت بازی به عقب ما را در میان سبک زندگی مورد نظر داچ قرار میدهد و در مقابل، هجوم مدرنیته به این سبک زندگی را به تصویر میکشد و این فرصتی بینظیر برای ارائه نقد دیگر بر مدرنیته و یا مرثیه سرایی برای کابویهای غرب وحشی است.
ماموران اداری، کشیشها، کلانترها، ژنرالها، فرماندارها و حتی شهروندان نونوار حاضر در بازی، نمادی از مدرنیته و دولت مدرن هستند. دولتی که در ایالات متحده امریکا، براساس مبانی سرمایه داری شکل گرفت.
با نگاه کردن به اعمال و صحبتهای رد و بدل شده در میان این افراد نمادین، میتوانیم اهدافی که دولت با مدرن کردن جامعه دنبال میکند را به درستی کشف کنیم. در مکالمههایی که اطراف جان مارستون در قطار شکل میگیرد، مردم از پول، معادلات سیاسی، دین و توحش حرف میزنند.
در مرحله اول، متوجه میشویم که نیت جانز (Nate Johns) قصد فرماندار شدن را دارد. رویدادی سیاسی برای کسب قدرت که قطعاً بدون انجام اعمالی خاص برای آقای جانز ممکن نمیشود. در نتیجه انتخاباتی در میان است. انتخاباتی که قبلاً افراد در آن براساس اصالت خانواده انتخاب میشدند و حالا براساس ثروت و ارتباطات سیاسی. و در انتها، متوجه میشویم که دلیل آمدن تمدن و مدرنیته به امریکا، گسترش دادن حکومت خداوند روی زمین، و آماده کردن عرصه برای عبادت کردن مردم در آرامش است!
بازی چنین موضوعاتی را در همان ساعات اولیه به مخاطب منتقل میکند و سپس، با پیشبرد داستان جان مارستون در میان مردم، روشهای دولت برای گسترش دادن تمدن را نشان میدهد. روشهایی که زندگی جان، یکی از اولین قربانیان آن است، بازی خیانت ژنرال آلنده (Colonel Allende) به بیل ویلیامسون (Bill Williamson) و فراموش کردن نام کشتههای شورش توسط ابراهام ریس (Abraham Reyes) را مثل یک تودهنی بزرگ به صورت تمدن میکوبد و در نقطه مقابل هم، سبک زندگی یاغیها و مشکلاتی که برای مردن ایجاد میکنند را نمایش میدهد. نمایشی که به خوبی، نقاط تاریک هردو سبک زندگی را پوشش میدهد. اما نکته مهم در اینجا، نوع نگاهی است که داستان بازی به نمایندههای دولت مدرن دارد. ادگار راس (Edgar Ross) و آرچر فوردهم (Archer Fordham)، مامورانی که جان را سراغ دوستانش میفرستند و در آخر، او را به عنوان آخرین نماد دوران یاغیها گلوله باران میکنند، خودشان یاغیانی هستند که برای گسترش دادن حکومت خداوند، قوانین وضع شده را رعایت نمیکنند. آنها نمادی از دولت مردانی هستند که قوانین را برای استمرار حکومت خودشان میخواهند و این وضعیت، شباهت بسیاری با همان دوران بدون تمدن دارد.
نویسندگان بازی همچنین، به کمک نمایش دادن روش عملکرد ژنرال النده و آبراهام ریس در مکزیک، بیشتر از قبل بر این موضوع تاکید میکنند. النده همانند ادگار راس، قصد نجات مردم از بیقانونی را دارد و برای رسیدن به جامعه قانونمند، همان مردم را قتلعام میکند (و از قانون سرپیچی میکند). و ریس، رهبر شورشیها هم بعد از انقلاب به یک دیکتاتور بدل میشود. دیکتاتوری که وجودش در زمان یاغیها امری محال بود. و بدین ترتیب بازی، مردان قانون را در مقابل آرمانهایشان به تصویر میکشد.
در کنار این، صحبتهای داچ قبل از مرگ، یکی از قابل تاملترین لحظات بازی را خلق میکنند. او از مبارزه خسته شده، مبارزهای که سالها پیش آغاز کرده و حالا روی لبه پرتگاه از بینتیجه بودنش میگوید. دولت مدرن، همه آرمانها و فلسفه خاص داچ را زیر پایش له کرده و روی پیکر یاغیهای هفتتیرکش قد کشیده است. داچ رو به جان میگوید که دولت، برای توجیح مالیاتهایش، همیشه نیازمند یک هیولاست، هیولایی مثل یاغیها.
صحبتهای داچ بدون شک وضعیت کنونی جهان را هم نشان میدهد و بخش تاریکی از سیاستهای دوران مدرن را با بیپردهترین شکل ممکن بیان میکند. دولت مدام هیولایی جدید میسازد تا خودش را در مقایسه با موجودیتی شرور، پاک نشان داده و مقبولیت مردم را کسب کند.
و اما در آخرین بخش، RDR مثالی ساده از زندانی بودن انسان در دنیای مدرن را نمایش میدهد، از صحبتهای آقای مکفارلن در مورد دولت مردان گرفته تا سرگذشت کلی جان مارستون. جان در گذشته یک یاغی و مردی آزاد بود، اما با تغییر سبک زندگی و نشان دادن گرایش به زندگی مدرن، تبدیل به ابزار دولت برای رسیدن به اهدافش میشود. موضوعی که میتوان آن را به تمامی مردم تعمیم داد و در آخر، دولت برای عبور از دنیایی که جان سالهاست آن را پشتسر گذاشته، ابزارش را هم حذف میکند. چرا که او، آخرین بازمانده و نماد از یاغیها و عصری است که ادگار راس آن را عصر توحش مینامد. و حالا نسخه دوم، با غرق کردن مخاطب در زمانی که دولت، با تمام قوا به جنگ توحش میرود، قصد دارد تا بخشهایی تاریکتر از روشهای تمدن برای حذف کردن رقیبانش را نشان دهد.
جان مارستن در بازی Red Dead Redemption، همه چیز را از بیرون میبیند و درست در جایگاهی قرار دارد که مخاطب ایستاده، او از زندگی گذشته دست کشیده و از طرفی هنوز با تمدن مدرن آشنا نیست. نگاه خارجی او اما اجازه قضاوتی را به ما میدهد که در اکثر موارد بیطرفانه است. از قضاوت کشیشی که دخترک را گناهکار مینامد گرفته تا سث که از مردهها دزدی میکند. اما جان مارستن در جایگاه قضاوت دولت مردان، نگاهی پرنفرت و کینهجویانه به خودش گرفته و دولت را نفرت انگیز میداند و این درحالی است که گذشته خودش را هم نفرتانگیز توصیف میکند. بدین ترتیب، جان به عنوان کسی که بیرون از نبرد سنت و مدرنیته ایستاده و فقط ابزاری برای پیشربرد اهداف است، یاد میگیرد که در این جریان عظیم، خانواده و ارزشهای خودش را حفظ کند، حتی اگر حفظ آنها به قیمت جان دادنش تمام شود. جان نه با زندگی مدرن و نه با ادامه دادن راه داچ، به رستگاری نمیرسید، او رستگار میشود چون فلسفه کلی داچ را درمییابد و نقاط روشن مدرنیته را هم درک میکند، انسانیت و حفظ آن.
در نقطه مقابل، به نظر میرسد که آرتور مورگان هم چنین شخصیتی داشته باشد، مردی که تمامی تلاشش را برای حفظ آرمانهای خانواده، به دور از درگیریهای اجتماعی و سیاسی به کار میگیرد و به مخاطب فرصت میدهد تا یکی از بزرگترین تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تاریخ را نظاره کند.
به طور کلی سه دیدگاه در بازی RDR نسبت به سنت و مدرنیته مطرح میشود و بازی، در انتها انتقاد خودش بر دنیای مدرن را با مانیفستی خونین منتشر میکند. و راه جان را با نشان دادن جک به عنوان یک یاغی ادامه میدهد، چرا که دولت، حتی با تمامی قوایش هم نمیتواند تمامی ارزشهای فرهنگی را به یکباره و با کشتن برخی از سردمداران آن فرهنگ محو کند.
به نظر میرسد که راکاستار برای ایجاد نگاهی دقیقتر به فلسفه کلی زندگی داج و گروهش، جنگ آنها و همچنین نمایش ادامه دادن نقد عظیمش بر مدرنیته، باید به گذشته سفر میکرده، چرا که پایان کار جان مارستون در حقیقت پایانی بر زندگی یاغیهاست (و جک فقط نمادی برای ادامه مبارزه است) و در صورت نبود یاغیها، نقد اجتماعی راکاستار پیاده نظامش را از دست میداد. بدین ترتیب بازی Red Dead Redemption 2 به گذشته بر میگردد، تا فرایند این تغییر بزرگ را از ابتدا و با سیاهیها و نقاط تاریک بیشتری نمایش دهد. تا اسیری انسان مدرن در قفس را به سخره بگیرد.
چند روزی از انتشار رسمی بتا بخش چند نفره بازی Red Dead Redemption 2 میگذرد و یکی از سوالهای اصلی در رابطه با این بخش، چگونگی به دست آوردن محتوای انحصاری پلی استیشن 4 است. با لوکتو همراه باشید.
پس از انتشار بازی Red Dead Redemption 2، این بازی پربیننده ترین عنوان در وبسایت توییچ بوده است. با لوکتو همراه باشید.
همانند دیگر آثار این راکاستار، امکان استفاده از کدهای تقلب در بازی Red Dead Redemption 2 فعال است. با لوکتو همراه باشید.
بازی Red Dead Redemption 2 جمعه منتشر خواهد شد و همانطور که انتظار میرفت یک بروزرسانی روز عرضه خواهد داشت. با لوکتو همراه باشید.
همینطور که بیشتر به عرضه بازی نزدیک میشویم، اطلاعات و حتی ویدئوهایی از گیمپلی بازی در فضای مجازی نمایش داده میشوند که اشتیاق هواداران را بسیار زیاد کردهاند. با لوکتو همراه باشید.