نقد و بررسی رئالیتی‌شوی ضد |‌ استدلال در نقش هویج

حامد افرومند حامد افرومند در 31 تیر 1402
نقد و بررسی رئالیتی‌شوی ضد |‌ استدلال در نقش هویج

بازار رئالیتی‌شوها در نمایش خانگی داغ شده و ماهی نیست که یک سری جدید معرفی و پخش نشود. همین حالا که این یادداشت را منتشر می‌کنیم، یکی دو رئالیتی‌شوی دیگر هم در حال معرفی و زمانبندی برای پخش هستند. آخرین رئالیتی‌شوی پخش شده که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت «ضد» به کارگردانی سعید ابوطالب و گردانندگی مجید واشقانی است. بعد از شب‌های مافیا، پدرخوانده و ارتش سری، نوبت به ضد رسیده تا باز هم همان دسته بازیکنان تکراری را در یک پوشش متفاوت و دکوری تازه تماشا کنیم. با نقد و بررسی ضد همراه باشید.

 

 

در بالا اشاره کردیم که حضور بازیکن‌های تکراری در ضد هم خودنمایی می‌کند. این موضوع خود به تنهایی جای بررسی و نقد دارد که در آینده به آن نیز خواهیم پرداخت. اینجا فقط در مورد ضد و شباهت‌هایش با رئالیتی‌شوهای قبلی صحبت خواهیم کرد. یک بازی دیگر بر اساس بازی مافیا و با سناریو و روش بازی کاملا متفاوت که قرار است بر اساس استدلال جلو رود. ضد در همان ثانیه اول به خود لقب یک بازی «خلاقانه» گروهی می‌دهد و مدعی می‌شود عاشقان سینما از آن خوششان خواهد آمد. درواقع هنوز شروع نشده خود را تحویل گرفته و هندوانه زیر بغل خود می‌گذارد! یک بازی دیگر که خیر و شر را در مقابل هم قرار می‌دهد و بسیار تلاش می‌کند تا نام جاسوس را بر مافیاها بگذارد. در تمام بازی‌هایی که سعید ابوطالب بر اساس مافیا ساخته، تلاش بر این است که تیم مافیا – جاسوس – گشتاپو، شر و شیطان معرفی شوند! اوج این موضوع در ارتش سری بود که بازیکن‌های بدون نقش، بر اساس باگ بازی  و قدرت تصمیم‌گیری، انتخاب می‌کردند که عضو گروه گشتاپو نشوند! حتی آن‌ها هم فکر می‌کردند که عضویت در چنین گروهی درست و اخلاقی نیست! در حالی که ما با یک بازی طرف هستیم که دو گروه سعی می‌کنند همدیگر را به هر روشی شده فریب دهند و بازیکنی که نقش ندارد خنثی است و در آخر نه برنده می‌شود و نه بازنده. در ضد سر دسته آدم‌ خوب‌های بازی که ضد جاسوس معرفی می‌شود، با به‌کار بردن کلمه‌های رمز، خود را جاسوس جا می‌زند. این یک حرکت هوشمندانه بود که باید جاسوس‌های بازی را به اشتباه می‌انداخت؛ اما نشان می‌دهد که آدم‌ خوب‌های بازی‌های ابوطالب هم می‌توانند دروغ بگویند و وقت آن فرا رسیده تا او دست از این خیر و شر بودن نقش‌های بازی‌هایش دست بردارد و آن را به چشم یک بازی ببیند. 

 

 

بازی ضد هم مثل ارتش سری سعی کرده تا از مافیا الگو بگیرد و سناریویی تازه داشته باشد. این سناریو مثل ارتش سری گفتگوهای خصوصی هم دارد و برخلاف آن، شب معارفه‌ای وجود ندارد. گفتگوهای خصوصی فرمولی بود که بعد از آن‌ همه بازی در ارتش سری، آن‌طور که باید جذاب و کارامد نبود. این گفتگوها بازی را از آن حالت گنگ و بر پایه استدلال دور می‌کرد. در بسیاری از مواقع گره بازی در آن گفتگوها باز می‌شد و بازیکن‌ها بدون هیچ تلاش و استدلالی و فقط بر اساس شانس، گشتاپوها را پیدا می‌کردند و تیم گشتاپو هر چقدر هم که در طول بازی تلاش می‌کرد ذهن بقیه بازیکن‌ها را منحرف کند، در این‌جا و بر اثر یک اتفاق لو می‌رفت. حالا یک بار دیگر گفتگوی خصوصی در ضد وجود دارد و بنظر می‌رسد وجودش حتی از گفتگوی خصوصی ارتش سری نیز ضعیف‌تر و بی‌دلیل‌تر باشد. در ادامه بیشتر در مورد این ضعف صحبت خواهیم کرد.

 

 

بازی قرار است بر پایه استدلال باشد. ۱۰ نفر پشت یک میز نشسته‌اند. در ابتدا داستانی خیالی و مسخره از دلیل حضورشان در این پاریس خیالی دهه ۸۰ را بیان می‌کنند. بعدتر که مشخص می‌شود این اتفاق به این دلیل افتاده که جاسوس‌ها فرصت بیان کلمه‌های رمز را داشته باشند تا همدیگر را پیدا کنند،‌ وجود این داستان کمی منطقی‌تر می‌رسد. نکته جالب در قسمت اول این بود که جاسوس‌ها این کار را نکردند و سردسته ضدجاسوس‌ها که این کلمه‌ها را می‌دانست، با بیان آن‌ها، جاسوس‌های بازی را فریب داد. این تنها حرکت هوشمندانه کل قسمت بازی بود که البته هیچ تاثیری در بازی نداشت! نحوه بازی کردن بازیکن‌ها اجازه نداد تا این اتفاق پیچیدگی و گمراهی به همراه داشته باشد. بعد از برداشته شدن چشم‌بندها که هیچ منطق و دلیل خوبی برای برنداشتن آن بعد از تعریف آن داستان وجود ندارد، بعضی از بازیکن‌ها هنوز در فضای آن داستان مسخره مانده بودند و باورشان شده بود که در پاریس و آن ماجرای خیالی حضور دارند! نبود استدلال در صحبت‌های بازیکن‌ها و عدم تلاش در پیدا کردن جاسوس‌ها باعث شده بود که بعضی از بازیکن‌ها همچنان دست به دامن همین داستان خیالی شوند و حتی از آن به‌عنوان یک استدلال استفاده کنند. اوج این موضوع تلاش یکی از بازیکن‌ها برای اثبات دیدن چشم یکی دیگر از بازیکن‌ها در آینه جلوی یک تاکسی بود که خیال می‌کرد او را دزدیده به و این زیرزمین آورده است! اینجا چه خبر است؟ واقعا بیننده‌ها را مسخره کرده‌اید؟‌ در ابتدای همین یادداشت اشاره کردیم که تیمی تکراری از بازیکن‌ها از این رئالیتی‌شو به آن رئالیتی‌شو می‌روند و بزرگترین مشکل اینجاست که اکثر این افراد سناریوهایی که بازی می‌کنند را حتی با وجود تمرین، آن را بلد نیستند. چرا از وجود این افراد استفاده می‌شود؟ با پخش یک قسمت از ضد و شنیدن قوانین آن در ابتدای کار، حتی بیننده هم می‌تواند متوجه آشنا نبودن بازیکن‌ها با قوانین بازی شود. یادتان هست که در ارتش سری، حتی در مراحل پایانی نیز اکثر بازیکن‌ها قوانین بازی را بلد نبودند و هیچ استراتژی و برنامه‌ای جز استفاده از گفتگو برای پیدا کردن گشتاپو نداشتند؟ اینجا با فاجعه‌ای طرف هستیم که نه تنها بازیکن‌ها بازی را بلد نیستند، بلکه حتی یک نفر هم تلاش نمی‌کند بر اساس استدلال بازی کند. از همان ابتدا همه در تلاش هستند که با گرفتن حکم جلب و بردن بازیکن‌ها به زندان و گفتگو با آن‌ها، گره را بازی کنند. حاضر نیستند حتی یکی دو دور گفتگو کنند و از حرکت‌ها و اشتباه‌های کلامی بقیه چیزی را متوجه شوند. فقط می‌خواهند با آزمون و خطا، سرنوشت بازی را جلو ببرند. بعد از این حکم جلب‌های بی‌منطق و بی‌دلیل که سه نفر را شانسی به زندان می‌فرستد، تازه با گرفتن اولین و تنها استعلام بازی، می‌خواهند بازی را شروع کنند. از این‌جا به بعد هم استدلالی وجود ندارد و همه دست به تفنگ می‌شوند و شانسی به طرف هم شلیک می‌کنند. شلیک‌های شانسی هم نوعی آزمون و خطا و هستند و درنهایت فقط یک نفر باقی می‌ماند که با توجه به تمام این شلیک‌ها متوجه می‌شود به چه کسی شلیک کند. در تمام این مراحل و روند بازی، هیچ استدلالی وجود نداشت و هیچ استفاده‌ موثری از گفتگوهای خصوصی مشاهده نکردیم. حتی به‌نظر نمی‌رسد که استفاده موثر از این گفتگوها هم نتیجه خاصی داشته باشد و درنهایت حتی با مبادله گروگان هم همه چیز دور آن میز به آزمون و خطا و شانس و شلیک‌های بی‌هدف خلاصه می‌شود. 

 

 

درست است که با گفتگوهای دور اول و داستان خیالی قرار است جاسوس‌ها همدیگر را بشناسند، اما بازی فرصتی برای گفتگوهای بیشتر و بدست آمدن نتایج برای بازیکن‌ها ایجاد نمی‌کند. ضدجاسوس‌ها چطور قرار است همدیگر را پیدا کنند؟ توریست و گروگان چطور قرار است هویت خود را برای ضدجاسوس‌ها و جاسوس‌ها مشخص کنند؟ وقتی همه در ابتدای بازی ادعای توریست بودن می‌کنند و یک داستان تخیلی تعریف می‌کنند، چه اطلاعاتی قرار است رد و بدل شود که باعث بوجود آمدن استدلال و منطق شود؟ دقیقا اشتباه در کلام کجا بوجود خواهد آمد؟ با انجام بازی‌های بیشتر، قطعا باگ‌های بیشتری از آن درخواهد آمد. سوال اصلی اینجاست که چرا در مراحل پیش تولید این موارد آشکار بررسی نشده‌اند؟ کاش حداقل ادعای بازی بر اساس استدلال وجود نداشت. کاش ابوطالب و تیمش فقط همان پدرخوانده محبوب و کم نقص را بسازند و کاش آن‌جا هم چهره‌های جدیدی را وارد بازی کنند و دست از این تیم بازیکن‌های تکراری و بی‌استعداد در هرگونه بازی گروهی بردارند. 
 

برچسب ها: ضد
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
به اشتراک بگذارید در :
نظر خود را بنویسید

برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.