سالهای اخیر را باید دوره درخشان ابرقهرمانهای کامیکبوکی در رسانههای تصویری، و بهشتی برای طرفداران این ابرقهرمانهای همیشه موفق نامگذاری کرد. عصری طلایی و دوست داشتنی که آثار سینمایی قدرتمندی مثل سهگانه شوالیه تاریکی (The Dark knight)، فیلمهای بسیار دنیای سینمایی ماورل (MCU)، سریالهای تلویزیونی موفق براساس ابرقهرمانها و البته تلاشهای نافرجام ابرقهرمانهای DC برای موفقیت روی پرده نقرهای را در خودش جای داده است.
با موفقیت فیلمهای بههم پیوسته و جذاب دنیای سینمایی مارول، ابرقهرمانها رفتهرفته بخش عظیمی از سینما را به خود اختصاص دادند. پیشرفت چشمگیر کیفیت و محتوای فیلمهای دنیای سینمایی مارول و پس از آن سریالهای ابرقهرمانی مختلف که تعدادشان هم کم نیست، باعث شد که مخاطبانی که با کامیکها آشنا نبودند هم، به جرگه طرفدران ابرقهرمانهای مارول (Marvel) و دیسی (DC) اضافه شوند.
این روند، باعث شد که مخاطبها، ابرقهرمانهایی غیر از سوپرمن (Superman) و اسپایدرمن (Spider-Man) را هم بشناسند و برای دیدن مبارزه آیرونمن (Iron Man) و کاپتان امریکا (Captain America) به سالنهای سینما یورش ببرند. این جو قدرتمند و البته دوستداشتنی (حداقل برای آدمهایی مثل من که عاشق ابرقهرمانهای کتابهای مصور هستند)، رفته رفته فضایی بزرگتر از سینما و تلویزیون را از آن خود کرد و دنیای بازیهای ویدئویی را هم به چنگ آورد. دنیایی که سالهای سال سعی کرده بود تا کنترل ابرقهرمانهایی محبوبتر و شناخته شدهتر را به دست مخاطبان بسپارد اما هیچوقت، چندان موفق ظاهر نمیشد.
بعد از فراگیر شدن جو ابرقهرمانها، سهگانه Batman Arkham که توسط استودیو خوشنام و کاربلد Rocksteady توسعه یافته بود، ظهور کرد تا روند ساخت بازیهای ابرقهرمانی را برای همیشه دچار تحول کند. روندی که باعث شد تا بازیبازها برای اولینبار، حس بودن در نقش بتمن را با تمام وجود لمس کنند.
بازیهای انقلابی Rocksteady را، میتوان شروعی دوباره برای عناوین ابرقهرمانی در صنعت بازیهای ویدئویی دانست. این استودیو با مشخص کردن مسیری تازه، راه را برای ساخت بازیهایی با محوریت ابرقهرمانها هموار کرد. اما امروز شاهد عرضه شدن عنوان ابرقهرمانی جدیدی با محوریت شخصیت اسپایدرمن ماورل هستیم که توسط استودیو همیشه موفق و با سابقه Insomniac توسعه یافته است. عنوانی که شاید در همان مسیری که روز سری Batman Arkham هموار کرده بود، قدم برداشته، اما بدون شک، توانسته تا با نوآوریهای بسیار زیاد، تبدیل به یک بازی ویدئویی تحسین برانگیز شود.
تب و تاب حاصله از عرضه شدن بازی Marve’s Spider-Man و همچنین بیانیه استودیو Insomniac که از علاقه این استودیو برای ساخت عناوین مشابه صحبت میکرد، باعث شد تا به این فکر بیفتیم که کدامیک از ابرقهرمانهای دنیای مارول، دیسی و کامیکبوکهای دیگر، پتانسیل ظاهر شدن در یک بازی ویدئویی با کیفیت را دارند، تا تجربهای خاص و منحصر به فرد برایمان به ارمغان بیاورند.
درست است که Spider-Man یکی از شناختهشدهترین ابرقهرمانهای مارول است و عنوان عرضه شده هم با شرایطی بسیار خاص و حمایتهای سونی، به چنین جایگاهی رسیده، اما انتخاب ابرقهرمانهای دیگر برای ساخت یک اقتباس و همچنین، حمایت سونی از استودیویی که ثابت کرده میتواند عناوین ابرقهرمانی خوبی بسازد، میتواند شرایط را برای ظاهر شدن برخی دیگر از شخصیتهای مهم مارول و دیسی در صنعت بازیهای ویدئویی محیا کند. به همین دلیل، فهرستی از شخصیتهایی که چنین پتانسیلی را دارند، آماده کردهایم.
ایدههای فوق العادهای که این شخصیت را روی پرده نقرهای و در دنیای سینمایی مارول زنده کردند، بدون شک در دنیای بازیهای ویدئویی بهتر و زیباتر قابل اجرا خواهند بود. چرا که دنیای بازیهای ویدئویی، محدودیتهایی که یک فیلم در نمایش ابرقهرمانها دارد را به خود نمیبیند و میتواند شکل و شمایل کلی یک ابرقهرمان را به طور کامل و مستقیم از سوی کامیکها برداشت و پیاده سازی کند. این مورد مهم باعث میشود، که بتوانیم جلوههای بسیار زیبای اجرای جادوها توسط یکی از بزرگترین جادوگران دنیا را در یک بازی ویدئویی ببینیم.
از طرف دیگر دکتر استیون استرنج که از سال ۱۹۶۳ در کامیکهای مارول حضور پیدا کرده، حالا به یکی از شناخته شدهترین شخصیتهای مارول تبدیل شده و پتانسیل کافی برای بازاریابی را در اختیار ناشران قرار میدهد. اما یک بازی براساس داستانها و ماجراهای دکتر استرنج باید چگونه باشد؟
این بازی میتواند عنوانی در سبک ماجرایی، که مکانیک هایی خاص مانند بازی Quantum Break یا دیگر ساختههای استدیو Remedy را درخود دارد، داشه باشد و یا عنوانی نقشآفرینی همچون The Witcher 3 که به طور کامل روی جادو تمرکز کرده است.
اما بازی مورد انتظار ما عنوانی نواورانه است که بتواند انواع و اقسام جادوها را در مقیاسهای بسیار بزرگ نمایش دهد و سنگینی وظیفه خطیر دکتر استرنج در محافظت از جهان را به خوبی به مخاطب منتقل کند. عنوانی با داستانی جدی و تاریک که بتواند مکانیکهایی جذاب را برای اجرای تواناییهای خارقالعاده دکتر استرنج، پیاده سازی کند، تواناییهای که بیشک میتوانند جذابیتهای بسیاری به یک بازی ببخشند، از سوی دیگر وجود فهرست بلند بالای شخصیتهای شرور در کامیکها و همچنین نامحدود بودن تواناییهای دکتر، پتانسیل عظیمی را در اختیار تیم توسعه دهنده بازی قرار میدهد، تیمی که امیدواریم روزی فرایند ساخت چنین عنوانی را آغاز کنند.
ماجراهای آلیور کویین (Oliver Queen) و ابرقهرمان سبزپوش دیسی، گرین ارو که از سال ۱۹۴۱ در دنیای دیسی حضور دارد، بعد از تبدیل شدن این سری از کامیکها به یک سریال تلویزیونی، شهرت بیشتری پیدا کرده است. گرین ارو یکی دیگر از شخصیتهای دیسی است که بدون وجود قدرتهای فرابشری تبدیل به یک ابرقهرمان شده، تم تاریک و خشن داستانهای این شخصیت، شرایط را برای ساخت عنوانی که فضایی شبیه به سری Batman Arkham داشته باشد، محیا میکند.
همچنین گرینارو و سبک خاص مبارزهاش، یعنی استفاده از تیر و کمان و گجتهای مختلف، میتواند به موج استفاده از تیر و کمان که چندسالی است در دنیای بازیهای ویدئویی راه افتاده، دامن بزند تا بدین ترتیب، پس از لارا کرافت و ایلوی، شاهد قهرمان دیگری باشیم که تیر و کمان به دست، به جنگ ادم بدها میرود.
شباهت بسیار زیاد فضای داستانهای ارو با بتمن، مکانیکهای مبارزهای که قبلتر امتحان شدهاند و همچنین ارتباط تنگاتنگ این شخصیت با لیگ عدالت و شخصیتهای مشهورتر دنیای دیسی، میتواند شرایط را برای ساخت یک بازی بهینه بر اساس گرین ارو محیا کند. شخصیتی که علاوه بر وجه ابرقهرمانی، مشکلات بسیاری را در زندگی حقیقیاش به عنوان الیور کوئین داشته، مشکلاتی که میتوانند بخش مهمی از داستان یک بازی ویدئویی را به خودشان اختصاص دهند.
گرین ارو همچنین حوزه قعالیتهایش را به استارسیتی (Star City) محدود کرده است، شهری بزرگ که وجود انواع و اقسام شخصیتهای شرور و جرم و جنایتهایشان را تاب آورده است، بدون شک، گشت زدنهای شبانه روی پشتبامهای استارسیتی همراه گرینارو، میتواند تجربهای منحصر به فرد باشد.
تونی استارک (Tony Stark) و لباسهای خارقالعادهاش قطعاً فرصت خوبی را به بازیسازها خواهند داد، انواع و اقسام گجتها و لباسهای قدرتمند آیرونمن، توانایی پرواز کردن و از همه مهمتر، شهری به وسعت نیویورک، از اصلیترین عناصری هستند که ما را برای ساخت عنوانی بر اساس آیرونمن متقاعد میکنند. با این حال اما، نباید تفاوت مهم تونی با دیگر ابرقهرمانان را از یادبرد، تونی بدون وجود آیرونمن هم شخصیتی جذاب و توانا است که میتواند بخش مهمی از بار داستان و گیمپلی یک بازی ویدئویی، مخصوصاً بخشهای معمایی، را به دوش بکشد.
تونی استارک برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ به دنیا معرفی شد تا ماجراهای Ironman را آغاز کند و تبدیل به یکی از مهمترین ابرقهرمانهای دنیا مارول شود، اما نقش آفرینی رابرت داونی جونیور (Robert Downey Jr)، در نقش این قهرمان خوشگذران در دنیای سینمایی مارول بود که انفجاری دیگر را در دنیای رسانه باعث شد. و حالا آیرونمن به یکی از نمادهای مارول تبدیل شده است، نمادی که میتواند پس از اسپایدی، سوژهای مناسب برای ساخت یک بازی ویدئویی باشد.
تصور عنوانی با مکانیکهایی مشابه با بازی Anthem، که قدرت پرواز کردن و استفاده از زرههای مختلف را به تونی استارک داده و نیویورک سیتی را به عنوان نقشه کلی بازی، زیرپاهایتان قرار میدهد، واقعا جذاب به نظر میرسد. توانایی پرواز کردن با زرههای مختلف آیرونمن، مبارزه با شخصیتهای شرور معروف کامیکهای این شخصیت و همچنین، ارتباط تنگاتنگ او با اونجرز (Avengers) و دنیای سینمایی مارول، پتانسیل این شخصیت برای تبدیل شدن کامیکهایش به یک بازی ویدئویی را صد چندان میکند.
دایانا پرینس یا شاهدخت دایانا از تمیسکیرا (Princess Diana of Themyscira)، که با نام واندروومن هم شناخته میشود، یکی از مهمترین و مشهورترین ابرقهرمانهای کامیکهای دیسی است که برای اولین بار در سال ۱۹۴۱ میلادی معرفی شد. تواناییهای فراانسانی دایانا و همچنین ماهیت فمنیستی این شخصیت، او را به یکی از جذابترین ابرقهرمانهایی تبدیل میکند که میتوانند منبعی برای ساخت یک بازی ویدئویی باشند.
سبک مبارزه تن به تن و همچنین قدرتهای فیزیکی بسیار زیاد واندروومن، راه را برای ساخت عنوانی دیوانهوار در سبک ماجرایی هموار میکند، عنوانی که با وارد کردن شخصیتهای شرور معروف سری، تمرکز بر مبارزات نزدیک، استفاده از سلاحهای سرد و همچنین پایبندی به تم تاریکتر دنیای دیسی، میتواند تبدل به یک بازی تاریخی و جذاب شود که ماجراهای این ابرقهرمان را در طول مدت طولانی زندگیش، روایت خواهد کرد.
زندگی طولانی مدت دایانا، از سویی شرایط را برای خلق محیطهای تاریخی مختلف فراهم میکند و از سوی دیگر، بستری مناسب برای حضور شخصیتهای مهم تاریخی در داستان، خواهد بود و بدین ترتیب، میتوانیم شاهد یک بازی به سبک سری Assassins’s Creed باشیم که ماجراهای یک ابرقهرمان زن را روایت خواهد کرد. همچنین ارتباط این شخصیت با اسطورههای یونان باستان، میتواند فرصتی برای اضافه کردن المانهای فانتزی به بازی را در اختیار سازندگان قرار دهد. سازندگانی که میتوانند با بهره گرفتن از Lasso of Truth المانهای نقشآفرینی خاص و یا تصمیمگیریهای مهمی را به بازیشان اضافه کنند.
تم تاریخی و اسطورهای واندرومن و همچنین رابطه خاص او با سوپرمن، میتواند بخشهای احساسی و خاصی را هم به بازی اضافه کند. تصور بازیکردن در نقش واندروومن و مبارزه با شخصیتهای شروری مثل چیتا، واقعاً جذاب و هیجان انگیز است.
سیلور سرفر از آن دست شخصیتهایی است که میتوانند با قدرتهای بسیار زیادشان جریان یک نبرد را تغییر دهند، اما آنچه که این ابرقهرمان را منحصر به فرد میکند، طراحی خاص ظاهری او و همچنین، توانایی سفرکردن در فضا است. توانایی خاصی که بدون شک میتواند دستمایه ساخت یک بازی ویدئویی درجه یک باشد.
داستان نجات دادن سیاره محل سکونت سیلور سرفر و مبارزهاش با گلکتوس (Galactus)، قطعاً یکی از زیباترین و جذابترین داستانهای مارول است و میتواند فرصت کافی برای خلق قصههای مختلف را به هر بازیسازی بدهد. اما حضور این شخصیت در فضا و توانایی سفرهای بین سیارهای او است که ما را برای دیدن یک بازی ویدئویی بر اساس این ابرقهرمان، هیجان زده میکند.
تصور گشت و گذار با سرعت نور و مبارزه در کهکشانی که در دنیای سینمایی مارول به تصویر کشیده شده، واقعاً جذاب است و ساخت عناوینی مثل No Man’s Sky ما را برای دیدن یک بازی که در فضایی به شدت بزرگ جریان دارد، امیدوار کرده است. تصور کنید که در نقش این ابرقهرمان، در دنیای عظیم بین سیارات در کهکشانها، به مبارزه با شخصیتهای شروری همچون دکتر دووم (Doctor Doom) و یا مفیستو (Mephisto)، بپردازیم و با شخصیتهای دیگری از دنیای مارول مثل چهار شگفت انگیز دیدار داشته باشیم.
سیلور سرفر، شخصیتی مرموز و عجیب است که به علت فضا و مکان خاص رخدادن داستانهایش فرصتی عظیم را در اختیار هر بازیسازی قرار خواهد داد تا عنوانی با محوریت سفرهای بین سیارهای و مبارزات فضایی خلق کنند.
ساخت یک بازی ویدئویی براساس فرانک کسل (Frank Castle)، یکی از منطقیترین ایدههای ممکن است. داستانهای مهیج و تاریک، مبارزه با سلاحهای گرم و درد عمیقی که این شخصیت تحمل میکند، از اصلیترین عناصری هستند که برای ساخت یک عنوان تیراندازی سوم شخص، شبیه به سری Max Payne، مورد استفاده قرار خواهند گرفت. ماهیت ضدقهرمان گونه پانیشر، که در تضاد با ارزشهای خاص ابرقهرمانهای کامیکبوکی مثل اسپایدرمن و بتمن است، باعث میشود که تجربه داستانهای پانیشر منحصر به فرد و خاص باشد.
اولین حضور پانیشر در کامیکبوکها به سال ۱۹۷۴ بازمیگردد، زمانی که او به عنوان شخصیتی انتقامجو و شورشی دست به اقداماتی خاص میزند. قتل، آدمربایی و استفاده از روشهایی به شدت خشن برای رسیدن به اهداف، از اصلیترین خصوصیتهایی پانیشر هستند. خصوصیتهایی که البته، قبلاً در چند بازی ویدئویی پیادهسازی شدهاند.
اما با ظهور عناوین ابرقهرمانی قدرتمند در نسل هفتم و هشتم، دیدن دوباره فرانک کسل و همراه شدن با او در قیام خونیناش علیه فساد سیستمی، در یک بازی AAA و درجه یک را ممکن کرده است. عنوانی که میتواند با محیطهای بزرگ و فضایی تاریک، قراردادهایی خاص به سبک Hitman و دیدار با ابرقهرمانهایی که اینبار در نقش انتاگونیست ظاهر میشوند، تبدیل به یک بازی انقلابی شود و بخش دیگری از دنیای کامیکبوکها را به نمایش بگذارد، بخشی تاریک و دست نخورده که بهتر است هرچه زودتر، تبدیل به یک بازی ویدئویی شود.
خبرهای ساخت یک فیلم سینمایی جدید براساس مخلوق عجیب و غریب تاد مکفارلین (Todd McFarlane)، باعث شد که به احتمال ساخت یک بازی ویدئوی براساس شخصیت اسپاون را در نظر بگیریم. شخصیتی که همانند پانیشر میتواند بخشهایی تاریکتر از دنیای کامیکبوکها را به تصویر بکشد.
اسپاون روایت کننده مرگ آلبرت سیمنز (Albert Simmons) است، یک ماموری CIA که پس از مرگ، با موجودی شیطانی قرار داد بسته و به زمین بازمیگردد تا برای آخرین باز همسرش را ببیند. اما همانطور که پیشبینی میکنید، همه چیز همینقدر ساده پیش نخواهد رفت و اسپاون باید با موجوداتی فراانسانی و البته انسانهایی شرور روبهرو شود و به اهدافش برسد.
داستان بسیار تاریک این شخصیت و همچنین وجود عناصر ماورایی، مثل جهنم، شیاطین و فرشتگان، و همچنین مبارزه اسپاون با خلافکارهای بزرگ، یادآور فضای خاص سری بازیهای The Darkness است. عناوینی که مبارزه جکی استاکادو (jackie estacado) با دیگر خلافکارها و قرارداد شیطانی او را بازگو میکردند و میتوانند مثالی باشند برای آنچه که از یک بازی براساس شخصیت Spawn در نظر داریم.
اسپاون بدون شک، پتانسیل بسیاری برای تبدیل شدن به عنوانی منحصر به فرد را دارد، استفاده از قصههای ماورایی و حضور شخصیتهای مهمی مثل خدا در داستان، جنگ میان جهنم و بهشت، درگیری اسپاون با نیروهایی قرون وسطایی و همچنین مبارزه او با جرم و جنایت در دنیای امروزی، عناصری هستند که میتوانند تنوع بسیار زیادی را در زمینه قصهگویی و فضاسازی، و حتی مکانیکهای گیمپلی یک بازی اول شخص تیراندازی ایجاد کنند.
شاید حضور دو شخصیت مهم از لیگ عدالت در این فهرست ایده ساخت یک بازی براساس کامیکهای لیگعدالت را ایجاد کند، اما آکوآمن و فضای خاص فعالیتش، چیز متفاوتی است. آکوامن یا آرتو کوری (Arthur Curry)، برای اولین بار در سال ۱۹۴۱ میلادی در سری کامیکهای More Fun دیسی ظاهر شد و به سرعت به عنوان یکی از ابرقهرمانهای مهم این دنیا، مطرح شد. اتصال آکوامن به شهر گمشده اتلانتیس و افسانههای بسیار زیاد مربوط به این شهر افسانهای میتواند مواد اولیه لازم برای ساخت یک بازی ویدئویی را فراهم کند.
عنوانی که برخلاف بسیاری از بازیهای جهان-آزاد، میتواند به طور پیوسته در اقیانوس، شهر آتلانتیس و یا حتی سطح زمین روایت شود. از سویی تواناییهای منحصر به فرد آکوامن، مثل شنا با سرعت بسیار زیاد، قدرتهای فیزیکی شگفتانگیز و توانایی ارتباط با موجودات دریایی از طریق تلپاتی، میتوانند مکانیکهایی خاص را در یک بازی ویدئویی باعث شوند. تصور کنید که مبارزهای عظیم در زیرآبهای اقیانوس شکل گرفته و شما در نقش آکوامن میتوانید در این دنیای پررمز و راز، با کمک گرفتن از موجودات دریایی و قدرتهای بسیارتان، هر تهدیدی را خنثی کنید.
دنیای کشف نشده زیر اقیانوس و وجود تمدن مرموز مثل آتلانتیس در یک بازی ویدئویی، دقیقاً همان چیزی است که یک بازیباز ارزویش را دارد، تا با گشت و گذار در محیطهایی که در هیچ بازی ویدئویی دیگری به تصویر کشیده نشده، به پرده برداری از رازهایی بزرگ دست بزند.
ساخت شدن فیلم سینمایی آکوامن به کارگردانی جیمز وان (James Vaan)، و تصویری که او از دنیای زیرآب کامیکهای آکوامن ارائه میکند، قطعاً میتواند به تصور اتلانتیس، در یک رسانه تصویری کمک بسیار زیادی کند.
Fantastic four اولین تیم ابرقهرمانی تاریخ است که در سال ۱۹۶۱ معرفی شد. این گروه چهارنفره از دانشمندان و ماجراجویایی تشکیل شده که قصد دارند رمز و رازهای بسیار این جهان را کشف کنند. رید ریچاردز (Reed Richards) دانشمند نابغه، به همراه نامزدش(!) سوزان استورم (Susan Storm)، جانی استورم (Johnny Storm) برادر سوزان و بن گریم (Ben Grimm) که خلبانی باتجربه است، اعضای این گروه را تشکیل میدهند. چهارشگفت انگیز پس از قرار گرفتن در معرض پرتوهای کیهانی، قدرتهای منحصر به فردی به دست میآورند که هیجان ماجراجوییهای آنان را صد چندان میکند.
این تیم چهارنفره از مهمترین شخصیتهای مارول هستند که در طول تاریخ، با شخصیتهای شرور بسیاری مانند دکتر دووم، نمور (Namor)، گالاکتوس و حتی سلورسرفر مبارزه کردهاند، اما آنچه که ساخت یک بازی ویدئویی براساس این شخصیتها را توجیح میکند، وجود یک تیم چهارنفره با تواناییهای منحصر به فرد است. تواناییهایی که میتواند هریک از اعضا تیم را یه قهرمانی خاص با قدرتهای مخصوص تبدیل کند و فرصت ساخت مکانیکهایی جذاب را برای بازی به دست سازندگان بدهد.
از سوی دیگر، داستانهای مختلف این تیم ابرقهرمانی، آنها را به مکانها و ماجراهایی متفاوت برده است. این ماجراهای بسیار و متفاوت میتوانند بستری مناسب برای خلق عنوانی باشند که المانها و مکانیکهایی بسیار متنوع را در خودش جای داده است. از عنوانی ماجرایی و معمایی مثل سری Tomb Raider و ماهیت کشف و رمزگشاییاش گرفته تا عنوانی اکشن و پرزد و خورد در فضا و کهکشان مانند سری Destiny، این تیم چهارنفره حتی با کشف منطقه نگاتیو (Negative Zone)، فرصتی خارقالعاده برای ساخت یک بازی ویدئویی در چنین محیط عجیبی را در اختیار بازیسازها قرار دادهاند.
با وجود حرکت بازیهای ویدئویی به سمت عناوینی که المانهایی از چند سبک مختلف را در خود جای دادهاند، ساخته شدن عنوانی ماجرایی با المانهای گشت و گذار و نقش آفرینی با محوریت این شخصیتها، چندان دور از ذهن نیست.
جان کنستانیتن و ماجراهایش، همیشه جذاب و دوست داشتنی بودهاند. شخصیت بذلهگو، قدرتمند و البته با وقار جان، در کنار داستانهای تاریک و نسبتاً ترسناک این شخصیت، میتوانند موارد مورد نیاز برای خلق عنوانی در سبک وحشت را ایجاد کنند که همچون سری The Evil Within روی حقههای ذهنی و ترسهای روانشناختی متمرکز است.
دنیای خاص کنستانتین با حضور موجودات ماروایی، شیاطین، فرشتگان و جادوگرها و هیولاها، میتواند همچنین بستری برای ساخت عنوانی نقش آفرینی و ماجرایی باشد، که در آن، جان باید پروندههای خاصی که در ارتباط با شیاطین هستند را حل کرده و آنها را از دنیای ما بیرون کند، چنین عنوانی میتواند با استفاده از سبک مبارزات خاص جان با شیاطین، حل معماها، و پی بردن به رازهای بزرگی هر پرونده در خودش پنهان کرده، تبدیل به یک بازی درجه یک با فضایی تاریک و ترسناک شود که بهجای تمرکز بر ترساندن مخاطب، او را با تنشهایی بزرگتر درگیر میکند. تصور عنوانی کارآگاهی با حضور کنستانتین که برفریبهای ذهنی و حل معما متمرکز شده، واقعاً جذاب است.
نظر شما چیست؟ شما کدام یک از شخصیتهای کامیکبوکی را لایق یک بازی ویدئویی خوشساخت و پرهزینه میدانید؟ نظرهای خود را با لوکتو به اشتراک بگذارید.
با تمام مشکلات بازی Fallout 76، بازیکنان حداقل از این نکته که بازی لوتباکس ندارد و پرداختهای درون برنامهای محدود به لوازم تزئینی است خوشحال بودند. به نظر میرسد این نکته مثبت هم به زودی از بین خواهد رفت. با لوکتو همراه باشید.
فیلم First Man بر اساس داستان واقعی زندگی نیل آرمسترانگ و سفر او به ماه ساخته شده است. این فیلم چقدر به واقعیت وفادار است؟ با لوکتو همراه باشید.
در نمایشگاه E3 2018 طی کنفرانس سونی استودیو رمدی با دستی پر به میدان آمد و از بازی جدید خود در سبکی شبیه به بازی Quantum Break با نام Control رونمایی کرد. با گذشت چند ماه به تازگی تصاویر پروضوحی از این بازی منتشر شد. با لوکتو همراه باشید.
سریال Titans اولین سریال شبکه اینترنتی DC Universe است که براساس کامیکهای DC ساخته شده است و توانسته رضایت مخاطبان خود را جلب کند. با لوکتو همراه باشید.
در سومین قسمت اخبار هفته به مرور مهمترین اخبار هفته گذشته تا تاریخ ۸ آذر ۹۷ پرداختهایم. با لوکتو همراه باشید.