۲۰ حقیقت از سریال Dexter که احتمالا نمی‌دانید

حامد افرومند حامد افرومند در 11 مرداد 1404
۲۰ حقیقت از سریال Dexter که احتمالا نمی‌دانید

این روزها سریال Dexter: Resurrection بازگشتی دوباره برای دکستر مورگان رقم زده است. این دومین بار است که دکستر برمی‌گردد و طرفدارها را غافلگیر می‌کند. با هنرنمایی مایکل سی. هال در نقش اصلی، «دکستر» موفق شد شخصیتی خلق کند که با وجود اعمال هولناک، برای بیننده‌ها همدلی‌برانگیز باشد؛ در حالی که در مقابلش، آنتاگونیست‌هایی به‌مراتب بی‌رحم‌تر و نفرت‌انگیزتر قرار می‌گرفتند. سریال «The Following» هیچ‌گاه نتوانست به اندازه دکستر، این حجم از جنایتکاران بیمار و منحرف را به تصویر بکشد؛ شخصیت‌هایی که اغلب به دستان دکستر و با پوشش نایلونی به کام مرگ می‌رفتند، آن هم با رضایت و لذت طرفداران بی‌شمار سریال در طول هشت فصل. در عین حال، این سریال خشم یک شهر را برانگیخت، رکورد بالایی از قربانیان و ناسزاها به‌جا گذاشت (تا جایی که برخی آن را با «Scarface» مقایسه کرده‌اند) و حتی گمانه‌زنی‌هایی درباره تأثیر آن در برخی وقایع تلخ واقعی نیز مطرح شد. دکستر بی‌تردید یکی از پرطرفدارترین آثار تلویزیونی بود؛ اما در عین حال، جزو جنجالی‌ترین و مرموزترین‌ها نیز به شمار می‌رفت.

۲۰. بازیگر نقش آنجل، اغلب توسط پسرش جایگزین می‌شد

 

دیوید زایاس، بازیگر نقش ستوان «آنجلو خوان مارکوس باتیستا» ــ که بیشتر با نام آنجل شناخته می‌شود ــ باید خوش‌اقبال باشد که توانست در تمام هشت فصل سریال زنده بماند. شخصیت او با آن ویژگی‌های محبوب و روحیه مثبت، دوستی‌اش با دکستر و اخلاق نیک، به‌نظر می‌رسید طعمه‌ای ایده‌آل برای یکی از قاتلان سریال باشد. عجیب است که هیچ‌گاه حذف نشد، حتی با وجود اصرارش بر خطاب کردن دکستر با واژه اسپانیایی «Socio» (به معنای شریک) که در انگلیسی ممکن است یادآور «Sociopath» (جامعه‌ستیز) باشد. حضور در نقش اصلی طی هشت فصل برای زایاس کاری طاقت‌فرسا بود و او گاهی سر صحنه حاضر نمی‌شد. در چنین مواقعی، از جایگزین استفاده می‌شد؛ روشی مرسوم در هالیوود که برای نماهای معکوس یا صحنه‌هایی که چهره بازیگر دیده نمی‌شود، به‌کار می‌رود. جالب‌تر اینکه جایگزین او اغلب پسرش، دیوید زایاس جونیور بود که شباهت ظاهری بسیار زیادی با او دارد.

 

۱۹. خشم استرالیا را برانگیخت

 

در دوران پخش، «دکستر» بارها با انتقاد نهادها و گروه‌های مختلف مواجه شد. تردیدی نیست که یک سریال پرمخاطب با محوریت یک قاتل زنجیره‌ای که اعمالش به‌نوعی «درک‌پذیر» یا حتی «قابل دفاع» جلوه داده می‌شد، چندان به مذاق برخی خوش نیامد. اما کمتر کسی انتظار داشت سریال باعث بروز یک جنجال بین‌المللی شود. در یکی از قسمت‌ها، جمله‌ای به‌ظاهر ساده گفته شد که ادعا می‌کرد شهر آدلاید در جنوب استرالیا، بیشترین تعداد قاتلان زنجیره‌ای به نسبت جمعیت را در جهان دارد. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا که اغلب به‌عنوان یک اطلاعات ترسناک اما جالب نقل می‌شود، این جمله خشم دولت ایالتی استرالیای جنوبی را برانگیخت. شکایاتی رسمی علیه شبکه فاکس محلی که سریال را پخش می‌کرد مطرح شد و تبلیغات فصل جدید سریال از بیلبوردها، روزنامه‌ها، مجلات و تلویزیون‌های استرالیا جمع‌آوری شد. به نظر می‌رسد استرالیایی‌های قاتل، چندان اهل شوخی نیستند.

 

۱۸. تمام خون‌های سریال یا خوراکی‌اند یا از جنس استات

 

در سریال دکستر، پاشیدن خون بخشی جدایی‌ناپذیر از روایت است؛ نه‌فقط به‌عنوان ابزار روایی، بلکه به‌عنوان بخشی از شغل روزانه شخصیت اصلی: یک تحلیل‌گر لکه‌های خون که همچون «جکسون پولاک» دنیای جرم، ردهای خون را تفسیر می‌کند. اما شاید ندانید که تیم جلوه‌های ویژه و صحنه‌پردازی سریال چگونه موفق شدند این حجم از خون مصنوعی را تولید کنند.

جاشوا ملتزر، مسئول تجهیزات صحنه سریال، ترکیب ویژه‌ای برای ساخت خون استفاده می‌کرد که شامل شیره افرا، رنگ خوراکی، روغن نعناع و مایع ظرفشویی بود. او توضیح می‌دهد: «ما از شیره افرا به‌جای شربت ذرت استفاده می‌کنیم، چون بافت غلیظ‌تری دارد و راحت‌تر تمیز می‌شود.» روغن نعناع هم برای دور نگه داشتن حشرات، به‌ویژه زنبورها، به این ترکیب افزوده می‌شد. گرچه به‌نظر خوشمزه می‌رسد، اما مصرف آن، به‌ویژه به‌خاطر وجود صابون، توصیه نمی‌شود.

در بسیاری از صحنه‌هایی که خون روی زمین دیده می‌شود، اصلاً مایع وجود ندارد، بلکه از ورقه‌های استات قرمز استفاده می‌شود؛ موادی به نازکی چند برگ کاغذ که به شکل دایره برش خورده‌اند و می‌توان آن‌ها را به‌راحتی جا‌به‌جا، تمیز یا دوباره استفاده کرد؛ راه‌حلی هوشمندانه و کاربردی برای صحنه‌های خونی پرشمار سریال.

 

۱۷. جولی بنز ابتدا برای نقش دبرا تست داد

 

در صنعت بازیگری، انتخاب نهایی بازیگران اغلب با آنچه در ابتدا برنامه‌ریزی شده بود تفاوت دارد. بسیاری از بازیگران برای نقش خاصی تست می‌دهند، اما در نهایت در نقشی کاملاً متفاوت ظاهر می‌شوند. در مورد دکستر، ماجرای جولی بنز نمونه‌ای جالب است. او در فصل‌های ابتدایی سریال در نقش ریتا بنت، مادر مجرد و ساده‌دلی که دکستر به امید داشتن زندگی‌ای عادی با او وارد رابطه می‌شود، حضور داشت؛ شخصیتی که سرنوشت تلخی در انتظارش بود.

با این حال، پیش از پذیرفته شدن در نقش ریتا، بنز برای نقش دبرا مورگان ــ خواهر ناتنی دکستر ــ تست داده بود. این تغییر نقش، تفاوتی ۱۸۰ درجه‌ای با نقش نهایی او داشت؛ هم از نظر رابطه شخصیتی با دکستر، و هم از نظر لحن و زبان. چرا که در صورت بازی در نقش دبرا، جولی بنز باید بارها و بارها از واژه‌های رکیک استفاده می‌کرد؛ چیزی که در نقش شیرین و معصوم ریتا اصلاً جایی نداشت.

۱۶. دکستر بیش از صد نفر را کشت

 

تقریباً همیشه می‌توان حدس زد که دکستر در آستانه قتل است. این فقط به‌خاطر خط داستانی سریال نیست، بلکه چون هر بار که نوبت کشتن کسی می‌رسد، مایکل سی. هال همان پیراهن قهوه‌ای آستین‌بلند معروفش را می‌پوشد؛ لباسی که در طول هشت فصل بارها تکرار شده است.

اما آنچه شاید بینندگان ندانند، این است که تعداد قتل‌های دکستر بسیار بیشتر از آن چیزی‌ست که روی صفحه دیده می‌شود. در یکی از جعبه‌های چوبی او، ۴۵ اسلاید خون نگهداری می‌شد و در جعبه جدیدش حدود ۴۳ نمونه دیگر جمع‌آوری کرد. علاوه بر این، حدود ۲۰ قربانی دیگر نیز وجود داشتند که دکستر از آن‌ها نمونه‌ای برنداشت.

در مجموع، تخمین زده می‌شود که دکستر حدود ۱۱۷ نفر را کشته باشد. براساس آمارهای واقعی از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳، این عدد معادل ۱۵ تا ۲۰ درصد کل قتل‌های رخ‌داده در میامی است. با چنین آمار بالایی، عجیب است که پلیس محلی متوجه الگوی مشترک در این قتل‌ها نشد. البته، شاید دلیل اصلی‌اش مهارت مثال‌زدنی دکستر در پاکسازی صحنه جرم باشد.

 

۱۵. دبرا نزدیک به هزار بار واژه «F--k» را به زبان آورد

 

در حالی‌که دکستر با خونسردی قربانیانش را به قتل می‌رساند، خواهر ناتنی‌اش دبرا مورگان، افسر پلیسی رک‌گو و صریح است که دایره واژگان ناسزایش چیزی کم از یک ملوان پرورش‌یافته با فیلم‌های تارانتینو ندارد. طبق بررسی‌های انجام‌شده، شخصیت دبرا با بازی جنیفر کارپنتر در مجموع ۹۹۶ بار از واژه «f--k» در طول هشت فصل سریال استفاده کرده است.

با احتساب ۹۶ قسمت، این بدان معناست که به‌طور میانگین در هر قسمت، دبرا ۱۰ بار این واژه را به زبان آورده است؛ آماری قابل توجه که او را به یکی از رکیک‌ترین شخصیت‌های سریال تبدیل می‌کند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دبرا بیشتر از تمام همکاران مردش در اداره پلیس به‌طور مجموع، ناسزا به‌کار برده است. زبان تند و تیز او در کنار روحیه‌ای خشن، باعث می‌شد بیشتر شبیه «یکی از پسرها» به‌نظر برسد؛ در حالی‌که این ظاهر سرسخت، در پس خود تنهایی عمیق و نوعی پایبندی اخلاقی شدید را پنهان می‌کرد. تضاد میان دبرا و دکستر، به‌ویژه با توجه به خلق و خوی آرام و اجتماعی‌گریزی برادرش، از وجوه شخصیتی برجسته سریال بود؛ برادری که شب‌ها در نقش قاتلی زنجیره‌ای ظاهر می‌شد، درست همان کسی که دبرا به‌دنبال دستگیری‌اش بود.

 

۱۴. اشاره‌هایی به سریال «بافی، قاتل خون‌آشام‌ها» وجود دارد

 

یکی از نظریه‌های جالب و عجیب درباره دکستر، آن را به سریال Buffy the Vampire Slayer مرتبط می‌داند؛ اثری که سال‌ها پیش به پایان رسید و در ظاهر هیچ‌گونه ارتباط مستقیمی با دنیای قاتلان زنجیره‌ای ندارد. با این حال، شباهت‌هایی میان این دو سریال مطرح می‌شود: گروه بازیگران پرتعداد، قتل‌های فراوان، و قهرمانانی با کدهای اخلاقی خاص و خشونت‌محور.

اما جدای از تحلیل‌های نظری، در قسمت یازدهم فصل اول دکستر با نام Truth Be Told، اشاره‌ای مستقیم به دنیای «بافی» صورت می‌گیرد. در این قسمت، زمانی‌که «نینا» «آنجل» را در حال خوردن چند همبرگر از رستورانی به نام Doubelmeat Palace می‌بیند، او را برای این انتخاب غذایی سرزنش می‌کند. این رستوران ساختگی پیش‌تر در Buffy معرفی شده بود؛ جایی که بافی در آن کار می‌کرد و در داستان اشاره می‌شد که مواد غذایی آن منشأ مشکوکی دارند.

ارتباط میان دو سریال به حضور درو زد. گرینبرگ بازمی‌گردد؛ نویسنده‌ای که هم در Buffy و هم به‌طور منظم در Dexter فعالیت داشته و این ارجاع را آگاهانه در فیلمنامه گنجانده است.

 

۱۳. استفاده از پلاستیک در صحنه‌های قتل برای حفظ سلامت بازیگران کاهش یافت

 

داشتن دکستر مورگان به‌عنوان پدر، چالش‌های خاص خودش را دارد؛ از قاتل زنجیره‌ای بودن او گرفته تا رها کردن فرزندش در مکزیک با یک غریبه و ناپدید شدن با هویت جدید یک هیزم‌شکن. اما اگر قرار باشد کسی شما را برای خواب آماده کند، دکستر با مهارت‌هایش در بستن قربانیان، احتمالاً گزینه‌ای ماهر است!

در فصول ابتدایی سریال، دکستر قربانیان خود را با نایلون‌های مخصوص (ساران رپ) محکم می‌بست؛ صحنه‌هایی که یادآور سلاخی‌های علمی و تمیز او بودند. جالب است بدانید که بازیگرانی که نقش قربانی را ایفا می‌کردند، اغلب کاملاً برهنه بودند و همین پوشش پلاستیکی نازک، وظیفه پوشاندن بدن آن‌ها را بر عهده داشت.

با این حال، این شیوه به‌تدریج تغییر کرد؛ نه به دلایل داستانی، بلکه برای حفظ جان بازیگران. پیچیدن کل بدن با پلاستیک باعث می‌شد پوست نتواند تنفس کند و حتی در برخی موارد بازیگران دچار خفگی می‌شدند. خطرات جسمی این روش به اندازه‌ای جدی بود که تیم تولید تصمیم گرفت میزان پلاستیک مصرفی را به‌طور چشمگیری کاهش دهد تا از بروز خطرات احتمالی جلوگیری شود.

 

۱۲. هیچ‌کس از زمان مرگ خود در داستان مطلع نبود

 

شوک‌های داستانی و مرگ‌های غیرمنتظره از ویژگی‌های اصلی سریال دکستر بودند، آن هم سال‌ها پیش از آن‌که بازی تاج‌وتخت با فضای خشونت‌بار و آینده‌ای غیرقابل‌پیش‌بینی وارد تلویزیون کابلی شود. در طول هشت فصل سریال، تقریباً تمام شخصیت‌هایی که تصور می‌شد در امان هستند ــ یعنی بخش زیادی از بازیگران اصلی ــ به‌مرور به شکلی هولناک از داستان حذف شدند.

اما نکته جالب این است که هیچ‌یک از بازیگران نمی‌دانستند چه زمانی قرار است شخصیت‌شان کشته شود. به گفته سارا کولتون، تهیه‌کننده اجرایی سریال، آن‌ها عمداً این موضوع را از بازیگران پنهان می‌کردند: «نمی‌شود در ابتدای سال به بازیگر گفت که شخصیتش قرار است بمیرد؛ چون برایش سخت خواهد بود که کل فصل را با این ذهنیت بازی کند.» او افزود که دانستن این موضوع از قبل می‌توانست بر کیفیت بازی بازیگران تأثیر بگذارد.

بنابراین در اغلب مواقع، بازیگران درست زمانی از حذف شخصیت‌شان باخبر می‌شدند که مشغول فیلمبرداری قسمت مربوطه بودند. همین امر باعث می‌شد شوک و ناراحتی‌ای که در صحنه‌های مرگ شخصیت‌ها به تصویر کشیده می‌شد، تا حد زیادی واقعی باشد.

 

۱۱. جان لیسگو به‌نوعی در فصل اول حضور داشت

 

قاتل سه‌گانه (Trinity Killer) از به‌یادماندنی‌ترین و ترسناک‌ترین آنتاگونیست‌های فصلی دکستر بود و انتخاب جان لیسگو برای ایفای این نقش، امتیازی بزرگ برای سریال محسوب می‌شد. لیسگو که بیشتر با نقش‌های طنز و صمیمانه مانند پدر خانواده فضایی در سریال Third Rock from the Sun یا صداپیشگی شخصیت منفی فیلم اول شرک شناخته می‌شد، دقیقاً همان بازیگری بود که این نقش به او نیاز داشت: چهره‌ای غیرمنتظره برای یک قاتل بی‌رحم.

اما نکته جالب این است که لیسگو به‌صورت غیرمستقیم از همان فصل اول در سریال حضور داشت. در قسمتی از فصل اول، زمانی‌که دکستر و ریتا با هم فیلمی تماشا می‌کنند، فیلم انتخابی آن‌ها Terms of Endearment است؛ اثری محصول ۱۹۸۳ که یکی از نقش‌های اصلی‌اش را جان لیسگو ایفا کرده بود. این یعنی به‌صورت فنی، او سه فصل پیش از حضور رسمی‌اش به‌عنوان بازیگر اصلی، در سریال ظاهر شده بود؛ چه از روی برنامه‌ریزی نویسندگان و چه به‌عنوان تصادفی عجیب، این اتفاق نوعی زمینه‌چینی فوق‌العاده محسوب می‌شود.

 

۱۰. شخصیت قاتل سه‌گانه از یک قاتل واقعی الهام گرفته بود

 

با آن‌که شخصیت دکستر مورگان بیشتر ریشه در تخیل دارد تا واقعیت، برخی عناصر الهام‌گرفته از جنایت‌های واقعی به داستان راه یافته‌اند. مهم‌ترین آن‌ها الهام‌پذیری نویسندگان از دنیس ریدر، قاتل مشهور آمریکایی با لقب BTK Killer، برای خلق شخصیت آرتور میچل (قاتل سه‌گانه) در فصل چهارم است.

آرتور میچل، همانند ریدر، پدری به‌ظاهر عادی و عضو فعال کلیسا بود که زندگی‌ای بی‌نقص در حومه شهر داشت؛ اما در خفا، مرتکب قتل‌های وحشتناک می‌شد. اشتراکات آن‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شد: هر دو از وسواس مذهبی رنج می‌بردند که هم پوششی برای اعمالشان بود و هم به‌نوعی انگیزه قتل‌هایشان را تأمین می‌کرد. علاوه‌براین، هر دو قاتل به‌طور وسواس‌گونه‌ای مراسم خاصی برای قربانیان خود داشتند؛ همان‌طور که شیوه بستن، شکنجه و قتل در سبک کار آرتور میچل شباهت زیادی به روش BTK داشت.

 

۹. سریال با قتل‌های واقعی مرتبط دانسته شده است

 

متأسفانه تأثیرگذاری سریال در مواردی معکوس نیز بوده و با وقوع قتل‌های واقعی مرتبط دانسته شده است. با توجه به محبوبیت بالای دکستر و شخصیت اصلی‌اش که قاتلی زنجیره‌ای با وجوه همدلانه بود، شاید اجتناب‌ناپذیر بود که برخی جنایات واقعی به تقلید از او نسبت داده شوند.

دو پرونده قتل جنجالی از این دست وجود دارد. نخست، مارک تویچل، فیلمساز آماتور، که با الهام از دکستر، حساب کاربری‌ای در فیسبوک به نام او ساخت و خود را در قالب شخصیت دکستر تصور می‌کرد. او به جرم قتل عمد جانی آلتینگر ۳۸ ساله محکوم شد؛ پیش از قتل، در فیسبوک نوشته بود: «دکستر با صبر منتظر قربانی بعدی… اه، منظورم دوست جدید بازی‌اش است.»

پرونده دوم به اندرو کانلی، نوجوانی که به قتل برادر ۱۰ ساله‌اش اعتراف کرد، مربوط می‌شود. در گزارش دادگاه آمده بود: «کانلی اظهار کرده که سریالی به نام دکستر را تماشا می‌کند و گفته احساس می‌کند مثل اوست.» او پس از کشتن برادرش، کیسه‌ای پلاستیکی روی سر او کشید؛ روشی که به‌طور مستقیم از شیوه قتل‌های دکستر الهام گرفته شده بود.

 

۸. اشاره‌های متعدد به آثار برت ایستون الیس در سریال

 


شباهت‌های میان دکستر مورگان، قاتل زنجیره‌ای مؤدب، و پاتریک بیتمن، شخصیت اصلی رمان American Psycho اثر برت ایستون الیس، بارها مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است؛ اما این شباهت‌ها فقط ظاهری نیستند. دکستر در طول سریال از نام‌های مستعاری استفاده می‌کند که مستقیماً به آثار الیس ارجاع دارند؛ از جمله استفاده از نام پاتریک بیتمن برای تهیه داروهای آرام‌بخش. همچنین، زمانی که دکستر تصمیم به مراجعه به روان‌درمانگر می‌گیرد، خود را با نام "شان الیس" معرفی می‌کند؛ ترکیبی از "شان بیتمن" (برادر کوچک‌تر پاتریک در رمان The Rules of Attraction) و نام خود نویسنده، برت ایستون الیس. به نظر می‌رسد دکستر در میان قتل‌ها، زمان زیادی برای مطالعه داشته، هرچند که بیشتر به نظر می‌رسد اهل خواندن کتاب‌های تخصصی فناوری اطلاعات باشد.

 

۷. «دکستر» در ابتدا قرار بود فیلم سینمایی باشد

 


رمان Darkly Dreaming Dexter نوشته جف لیندسی، پس از انتشار در سال ۲۰۰۴ با استقبال مثبتی مواجه شد. مانند بسیاری از رمان‌های پرفروش با ایده‌های خاص، فوراً حق ساخت اقتباس تصویری آن خریداری شد؛ اما در ابتدا قرار بود دکستر به‌صورت فیلم سینمایی ساخته شود، نه سریالی بلندمدت. دلیل اصلی تغییر مسیر سازندگان به سمت تلویزیون این بود که نگران بودند تماشاگران این اثر را با یک فیلم اسلشر دیگر اشتباه بگیرند، ضمن اینکه جذب سرمایه برای ساخت فیلم نیز با چالش مواجه شده بود. جالب آن‌که موسیقی تیتراژ اصلی سریال، ساخته دنیل لیچت، در ابتدا برای فیلم ترسناک Necronomicon: Book of the Dead نوشته شده بود. در نهایت، هرچند سازندگان تلاش داشتند از برچسب «فیلم ترسناک» فاصله بگیرند، اما به نظر می‌رسد رگه‌هایی از ژانر وحشت همچنان در DNA این سریال باقی ماند.

 

۶. دبرا و دکستر در دنیای واقعی با هم ازدواج کردند

 


ازدواج بازیگران پس از همکاری در یک پروژه هنری موضوع چندان عجیبی نیست. اما در مورد سریال دکستر، این رابطه شکلی غیرعادی به خود گرفت. مایکل سی. هال (ایفاکننده نقش دکستر) و جنیفر کارپنتر (در نقش دبرا مورگان) پس از همکاری در این سریال با یکدیگر وارد رابطه عاشقانه شدند و مدتی بعد ازدواج کردند. نکته بحث‌برانگیز این ازدواج، نقش خواهر و برادری بود که این دو در سریال ایفا می‌کردند؛ هرچند که رابطه‌شان در داستان بر مبنای فرزندخواندگی شکل گرفته بود، نه نسبت خونی. ماجرا وقتی پیچیده‌تر شد که آن‌ها پس از دو سال از هم جدا شدند اما همچنان مجبور بودند روزانه برای ادامه پروژه کنار هم کار کنند. جالب‌تر آن‌که نویسندگان سریال درست پس از طلاق، خط داستانی عاشقانه‌ای میان دبرا و دکستر را وارد روایت کردند. خود کارپنتر بعدها گفت که از فصل اول، شخصیت دبرا را طوری بازی کرده که گویی نسبت به دکستر احساساتی دارد.

 

۵. نقش دکستر ابتدا به جرمی رنر پیشنهاد شده بود

 


تصور ایفای نقش دکستر توسط کسی جز مایکل سی. هال دشوار است؛ بازیگری که هم نگاه شیطنت‌آمیز و هم چهره‌ ظاهراً معصومانه‌اش به‌خوبی با شخصیت دکستر هماهنگ بود. او صدای متمایز و لحنی خشک و خاص دارد که به جذابیت شخصیتش افزوده است. اما جالب است بدانید که هال نخستین گزینه برای این نقش نبوده است. کارگردان و تهیه‌کننده، مایکل کوئستا، پیش از آغاز تولید سریال با جرمی رنر تماس گرفته بود تا نقش اصلی را به او بسپارد. این موضوع به سال‌ها پیش از شهرت رنر با فیلم The Hurt Locker بازمی‌گردد. اما رنر پیشنهاد را نپذیرفت؛ زیرا نمی‌خواست بلافاصله پس از ایفای نقش قاتل زنجیره‌ای در فیلم Dahmer (محصول ۲۰۰۲) بار دیگر در قالب چنین شخصیتی ظاهر شود.

 

۴. نویسنده اصلی با انتخاب مایکل سی. هال مخالف بود

 


میان دو نقش دکستر مورگان و دیوید فیشر (نقش مایکل سی. هال در سریال Six Feet Under از شبکه HBO) شباهت‌ها و تضادهای جالبی وجود دارد؛ اما همه این موضوع را دلپذیر نمی‌دانستند، به‌ویژه جف لیندسی، نویسنده مجموعه رمان‌هایی که دکستر بر اساس آن‌ها ساخته شده است. در واقع، همین مخالفت شدید لیندسی با حضور هال باعث شد جرمی رنر یکی از گزینه‌های اصلی ایفای نقش دکستر شود. لیندسی که اجرای شخصیت عصبی و طنزآمیز فیشر را در Six Feet Under دیده بود، باور نداشت که هال توانایی بازی در نقش یک قاتل زنجیره‌ای را داشته باشد. با این حال، تهیه‌کنندگان توصیه او را نادیده گرفتند و هال را به تست بازیگری دعوت کردند. جالب اینکه پس از خواندن تنها یک جمله از فیلمنامه، لیندسی نظرش را تغییر داد و او را «کاملاً مناسب» این نقش توصیف کرد. به‌نظر می‌رسد بازیگران واقعاً در وانمود کردن به آدم‌های مختلف مهارت بالایی دارند.

 

۳. سریال هرگز در میامی فیلم‌برداری نشد

 


میامی، با فضای آفتابی‌اش و پیشینه‌اش در تجارت مواد مخدر دهه ۸۰، محیطی کاملاً مناسب برای وقوع وقایع سریال دکستر به‌نظر می‌رسد. تضاد میان روشنایی همیشگی شهر و تاریکی درون شخصیت‌ها، جذابیت روایی زیادی به سریال می‌بخشد. اما نکته جالب اینجاست که قسمت عمده‌ای از سریال اصلاً در میامی فیلم‌برداری نشد؛ حتی در ایالت فلوریدا هم نبود. اکثر صحنه‌های خارجی در لانگ بیچ کالیفرنیا گرفته شدند و تمام صحنه‌های داخلی نیز در استودیوهای سان‌ست گاور در بلوار سان‌ست فیلم‌برداری شدند. تنها تعداد محدودی از نماهای دوم (second unit) شامل نمای هوایی از ساحل فلوریدا و افق شهری میامی در محل واقعی ضبط شدند. این نماها چنان پرتکرار بودند که برخی تماشاگران از آن یک بازی نوشیدنی ساختند: دو جرعه برای هر نمای هوایی و یک جرعه اضافی زمانی که دکستر درباره کودکی‌اش صحبت می‌کرد.

 

۲. اسامی شخصیت‌ها معانی پنهان دارند

 


در آثار داستانی، نام شخصیت‌ها اغلب معانی نمادینی دارند که به شخصیت‌پردازی یا مسیر روایی آن‌ها اشاره می‌کند. در دکستر این ویژگی به سطحی پیچیده‌تر می‌رسد. نام «دکستر» در زبان لاتین به معنای «دست راست» یا «دست معمولی» است؛ انتخابی کنایه‌آمیز که نشان می‌دهد اعمال شوم او پشت ظاهری عادی پنهان شده‌اند. افزون بر این، حروف آغازین نام‌های «دکستر» و «دبرا» و نام خانوادگی‌شان «مورگان» به دو قانون «دمورگان» در منطق گزاره‌ای اشاره دارد؛ قوانینی که به‌نوعی به پیوستگی وجودی میان دو عنصر اشاره دارند. این انتخاب اسمی به‌خوبی ماهیت پیچیده و وابسته رابطه دکستر و دبرا را منعکس می‌کند. همچنین ارجاعات لاتینی بیشتری در سریال دیده می‌شود: «لومن» به معنای «چراغ» (که نمادی از تاریکی بیشتر در برابر دکستر است)، «مایلز» به معنای «سرباز» (که به‌طرز طعنه‌آمیزی از دکستر می‌خواهد کسی را برایش بکشد)، و «وینس» (مخفف وینسنت) که در لاتین به معنای «برنده» است (درحالی‌که هیچ‌کس با او وارد رابطه نمی‌شود).

 

۱. پایان اصلی سریال قرار بود مرگ دکستر باشد

 


برای بسیاری از بینندگان، پایان‌بندی سریال دکستر ناامیدکننده بود. تماشای قاتلی زنجیره‌ای که بدون مجازات از تمام جنایاتش می‌گریزد، با مسیر اخلاقی و درون‌مایه داستان سازگار به نظر نمی‌رسید. حتی بدتر از آن، صحنه‌ای بود که او را در هیبت یک چوب‌بُر در کانادا نشان می‌داد، با ریش بلند و کلیشه‌ای‌ترین تصویر ممکن. دلیل این پایان غیرمنتظره آن بود که شبکه Showtime به‌شدت با مرگ دکستر مخالفت کرده بود؛ احتمالاً به این دلیل که قصد داشت بعدها سریال را ادامه دهد یا اسپین‌آفی تولید کند. «کلاید فیلیپس»، شورانر پیشین سریال که پس از فصل چهارم کناره‌گیری کرده بود، طرحی متفاوت برای پایان داستان داشت: صحنه آخر با بیدار شدن دکستر آغاز می‌شد، طوری که بیننده تصور می‌کرد کل سریال فقط یک رؤیا بوده است. اما این فقط یک فریب بود؛ در واقع، دکستر روی تخت اعدام در زندان ایالتی فلوریدا بیدار می‌شود، درحالی‌که آماده دریافت تزریق مرگبار است و همه کسانی را که کشته یا باعث مرگ‌شان شده از پشت شیشه اتاق اعدام می‌بیند. به این ترتیب، کل داستان به‌سان عبور خاطرات زندگی‌اش از برابر چشمانش به تصویر کشیده می‌شد؛ پایانی بسیار مناسب‌تر از نسخه‌ای که ساخته شد.

 

آیا حقیقت جذاب دیگری از سریال دکستر می‌دانید؟ با ما در میان بگذارید.

 

برچسب ها: Dexter
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
به اشتراک بگذارید در :
مطالب مرتبط

رادیو لوکتو: تحلیل اپیزود پایانی سریال Dexter: New Blood
رادیو لوکتو: تحلیل اپیزود پایانی سریال Dexter: New Blood

اپیزود پایانی سریال Dexter: New Blood پخش شد و حالا زمان آن فرا رسیده تا آن را موشکافی کنیم. با لوکتو همراه باشید.

حامد افرومند - 20 دی 1400
رادیو لوکتو: بازگشت شکوهمند دکستر
رادیو لوکتو: بازگشت شکوهمند دکستر

در این قسمت از رادیو لوکتو در مورد سریال Dexter New Blood صحبت کردیم و تمام احتمال‌های قسمت آخر این فصل را پیش بینی کردیم. با لوکتو همراه باشید.

حامد افرومند - 12 دی 1400
سریال Dexter - شبکه شوتایم به ناامیدکننده بودن فصل هشتم اقرار کرد
سریال Dexter - شبکه شوتایم به ناامیدکننده بودن فصل هشتم اقرار کرد

رئیس بخش سرگرمی شبکه شوتایم اعتراف کرد که پایان سریال Dexter بد بوده است و طرفداران را ناامید کرده است. با لوکتو همراه باشید.

رامتین کاظمی - 03 شهریور 1400
مشاهده موارد بیشتر
نظر خود را بنویسید

برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.