سینمای هالیوود در حال تغییر و تحولاتی اساسی است. تغییرات نژادی، رسواییهای جنسی و جنبشهایی از قبیل #metoo و شمولگرایی جمعی، همگی سردمداران هالیوود را وادار کردهاند تا برای ادامه دادن، تن به تغییر دهند. فیلم Black Panther، بخشی از دنیای سینمایی مارول (MCU) شاید اولین و مهمترین قدم در این تغییرات باشد.
فیلم با یک سکانس فلشبک آغاز میشود. پادشاه تچاکا (T’Chaka) به آمریکا میرود و یکی از مأموران مخفی خود را به خیانت علیه کشور واکاندا متهم میکند. در زمان حال، تچالا (T’Challa) به واکاندا بازمیگردد تا جانشین پدر خود باشد. اما پادشاه شدن او مصادف است با پدیدارشدن دوباره اولیسیس کلا (Ulysses Klaue)؛ تروریستی که سالهاست توسط واکاندا به جرم قاچاق وایبرنیوم، ماده معدنی ارزشمندی که باعث پیشرفت واکاندا شده، تحت تعقیب است و این بار با همکاری فردی به نام اریک استیونز در تلاش است تا یک معامله بزرگ را انجام دهد.
فیلم Black Panther، هجدهمین فیلم از دنیای سینمایی مارول است و در زمانی عرضه شده که دنیای سینمایی مارول نیز در حال تغییر است. اگرچه این فیلم توسط رایان کوگلر (Ryan Coogler) کارگردانی شده که تا کنون فیلمهای بسیار خوبی نیز ساخته، اما رئالیسم رایج در آثار کوگلر به خوبی با فضای سلطنتی و تا حدودی پریانی فیلم Black Panther و خط مشی MCU ترکیب شده است. اگرچه Black Panther ملودراماتیکترین فیلم MCU است (که مقدار آن گاهی بیش از حد میشود)، اما به هیچ وجه مانند یک وصله ناجور برای MCU به نظر نمیرسد. حتی این مسئله که Black Panther در واقع فیلم معرفی بلک پنثر است اما پس از اولین حضور بلک پنثر در MCU اکران شده است، باعث نشده تا جایگاه این شخصیت در MCU زیر سوال برود.
داستان Black Panther، فقط تقابل تچالا و اریک استیونز نیست. تقابل دو ایده کاملا متفاوت است که لزوما نباید در تضاد با هم باشند.
نکته دیگر فیلم Black Panther، نحوه به تصویر کشیدن کشور خیالی واکاندا است که در واقع، حکم یک مدینه فاضله، نه تنها برای سیاهپوستان و رنگینپوستان، بلکه برای تمام دنیا دارد. کشوری بسیار پیشرفته در زمینه تکنولوژی که همچنان به سنتها و آداب و رسوم فرهنگی خود وفادار مانده است. در این کشور همه قبایل در صلح کنار هم زندگی میکنند و چیزی به نام تبعیض جنسیتی نیز وجود ندارد و حتی گارد مخصوص پادشاه نیز تماما متشکل از زنان است؛ آن هم در دنیایی که بسیاری از زنان هنوز به دنبال حقوق اولیه خود هستند. واکاندا کشوری در صلح است و این صلح آن، ناشی از فاصله گرفتن از دنیای بیرون است. اما این عزل خودخواسته تا کی میتواند دوام داشته باشد؟ این اتوپیا تا کی میتواند نسبت به دنیای پیرامون خود بیتفاوت باشد؟ جالب است که همین سنتهاست که واکاندا را تا مرض فروپاشی و شروع جنگ جهانی بعدی نیز پیش میبرد. نمیتوان در دنیای امروز، حتی با داشتن محافظی مانند بلک پنثر نسبت به دنیای پیرامون بیتفاوت و خودخواه باقی ماند.
این مسئله به خوبی با طراحی این شهر و طراحی لباس شخصیتها به نمایش درآمده است. ترکیب عالی سنت و مدرنیته هم در ساختمانهای بلند و هم در بازارهای این کشور به خوبی دیده میشود و البته تماشاگر فیلم را شگفتزده و دچار حسرت میکند. طراحی صحنه و لباس فوقالعاده Black Panther، حساسیت این فیلم را برای سران مارول به نمایش میگذارد.
در نهایت همین سنتهاست که مقدمات سقوط واکاندا را فراهم میکند.
این دقت به جزئیات در دیگر قسمتهای فیلم نیز قابل مشاهده است. موسیقی متن فیلم Black Panther توسط لودویگ گورانسون سوئدی نوشته شده و کندریک لامار، خواننده مطرح آمریکایی وظیفه ساخت ترانههای فیلم را داشته است. ترکیب هنر این دو باعث شده تا فضای فیلم Black Panther به خوبی به تماشاگر منتقل شود. مخصوصا که تعدادی از آهنگهای فیلم، بسیار جذاب هستند و حتی پس از پایان فیلم نیز در ذهن تماشاگر میمانند.
واضح است که فیلمی درباره یک کشور آفریقایی، شخصیتهایی سیاهپوست داشته باشد. تنها شخصیتهای غیرسیاهپوست فیلم، اولیسیس کلا و اورت راس هستند و دقیقا مانند تک بازیگر رنگینپوست در یک فیلم معمولی هالیوودی میمانند. در نتیجه، تنها دو بازیگر سفیدپوست در فیلم ایفای نقش کردهاند. یکی از این دو، اندی سرکیس است که آنقدر خوب نقش اولیسیس را بازی میکند که تماشاگر آرزو میکند او را در فیلمهای بیشتری از MCU ببیند.
بازیگران فیلم در مجموع بسیار خوب بازی کردهاند. در واقع مشخص است که تمام عوامل مقابل دوربین، از حضور خود در چنین فیلمی به شدت راضی هستند. از میان آنها میتوان به نقشآفرینیهای لوپیتا نیونگو، لتیشیا رایت و دانای گوریرا اشاره کرد. مخصوصا لوپیتا نیونگو که سرانجام با این فیلم از زیر سایه نقشش در فیلم 12 Years a Slave در آمده است.
شخصیتهای زن قوی و جذاب، از ویژگیهای بارز فیلم Black Panther است که آن را در میان آثار دیگر سینمای هالیوود متمایز میکند.
شخصیتپردازی نقش بسزایی در کار بازیگران فیلم داشته است. فیلم Black Panther به تچالا فرصت داده تا خود را به تماشاگر معرفی کند، امری که در فیلم Captain America: The Civil War، فرصت آن وجود نداشت. اما رایان کوگلر از دیگر شخصیتهای فیلمش غافل نشده است. حتی شخصیتی مانند زوری نیز آنقدر خوب پرداخته شده که فقط «یک شخصیت فرعی دیگر در برخی سکانسها» نباشد و تماشاگر به او اهمیت بدهد. ژنرال اوکویه فردی است که در وفاداریاش به تاج و تخت خلاصه میشود، اما همین شخصیت نیز انسانی ملموس و سهبعدی است.
اما بدون شک، بهترین شخصیت فیلم، اریک استیونز با بازی عالی مایکل بی. جوردن است. او نه تنها پیچش داستانی جالبی را به کل فیلم اضافه میکند، بلکه Black Panther را از سطح یک فیلم معرفی شخصیت خوب، به یک اتفاق سیاسی فرهنگی در هالیوود تبدیل میکند. اگرچه اریک استیونز یک آدمکش افراطی است که به دلیل تواناییهای مرگبارش لقب Killmonger را گرفته، اما نمیتوان منکر شد که آرمانهای او منطقی جلوه میکنند. سیاهپوستان به شکل برده به آمریکا برده شدند و تا سالها مورد سرکوبهای اجتماعی مختلف بودهاند. واضح است که آنها و البته بقیه رنگینپوستان به دنبال راهی برای تغییر اوضاع خود باشند و واکاندا تمام شرایط برای اعمال چنین تغییری را دارد و اریک قصد دارد از این شرایط استفاده کند. شخصیت او را تا حدی میتوان قربانی شرایط نیز دانست و افراط او ناشی از محیطی است که او را پرورش داده است.
او حتی به واکاندا حمله نمیکند و با استفاده از قانون و رسوم این کشور با تچالا مبارزه میکند، پس یک قانونشکن نیست. هدف اریک این است که قاره آفریقا و دیگر سیاهپوستان را که سالها مورد ظلم قرار گرفتهاند نجات دهد. طرز تفکر افراطی او ناشی از زندگی در آمریکا و تمرین در ارتش آمریکا و البته خودخواهی واکاندا است که در نهایت باعث میشوند تا اریک تمام پلهای پشت سر خود را خراب کند.
در نتیجه، نبرد میان افراط و اعتدال در پایان فیلم، غیر قابل اجتناب است و اگرچه اعتدال قاعدتا پیروز است، اما نبرد پایانی فیلم بازندهای ندارد. تچالا متوجه میشود که آرمانهای اریک، منطقی هستند و واکاندا برای خروج از بحران، باید به فکر دیگر مردم دنیا نیز باشد و دانش و تواناییهای خود را به اشتراک بگذارد. او متوجه است که باید با اعتدال بخشیدن به اهداف اریک، در نهایت هدف او را دنبال کند و به دیگر افرادی که مورد فشارهای اجتماعی هستند (سیاهپوستان) کمک کند و راهی بهتر از جنگ را انتخاب میکند.
اریک استیونز، بهترین شخصیت فیلم Black Panther است که از او به خوبی در فیلم استفاده نمیشود.
متأسفانه کاراکتر اریک که نقطه قوت فیلم Black Panther است، به بزرگترین نقطه ضعف آن نیز تبدیل میشود. اگرچه در نهایت او نمیتواند جنگ عظیمش علیه نظام سرمایهداری غربی را داشته باشد، اما محدود کردن او در فیلم Black Panther کملطفی در حق اوست و در نتیجه، Black Panther، اگرچه فیلم خوبی است، هیچوقت تبدیل به آن فیلم بزرگی که باید باشد، نمیشود.
فیلم Black Panther، در بهترین زمان ممکن با ریسکی بزرگ ساخته شده است. فیلمی با عواملی اکثرا سیاهپوست در دورهای که هالیوود دستخوش تغییرات نژادی و جنسیتی است، توانسته نماینده چنین جنبشی باشد و خوشبختانه نماینده بسیار خوبی است و به عنوان قدم اول برای جان دادن به این جنبش، قدمی درست و بجا است، اما اگرچه فیلمی جریانساز است، به هیچ وجه یک شاهکار نیست.
با تمام مشکلات بازی Fallout 76، بازیکنان حداقل از این نکته که بازی لوتباکس ندارد و پرداختهای درون برنامهای محدود به لوازم تزئینی است خوشحال بودند. به نظر میرسد این نکته مثبت هم به زودی از بین خواهد رفت. با لوکتو همراه باشید.
فیلم First Man بر اساس داستان واقعی زندگی نیل آرمسترانگ و سفر او به ماه ساخته شده است. این فیلم چقدر به واقعیت وفادار است؟ با لوکتو همراه باشید.
در نمایشگاه E3 2018 طی کنفرانس سونی استودیو رمدی با دستی پر به میدان آمد و از بازی جدید خود در سبکی شبیه به بازی Quantum Break با نام Control رونمایی کرد. با گذشت چند ماه به تازگی تصاویر پروضوحی از این بازی منتشر شد. با لوکتو همراه باشید.
سریال Titans اولین سریال شبکه اینترنتی DC Universe است که براساس کامیکهای DC ساخته شده است و توانسته رضایت مخاطبان خود را جلب کند. با لوکتو همراه باشید.
در سومین قسمت اخبار هفته به مرور مهمترین اخبار هفته گذشته تا تاریخ ۸ آذر ۹۷ پرداختهایم. با لوکتو همراه باشید.