ساخت اثار به اصطلاح Live-Action براساس سریالهای انیمهای معروف، چه با بودجه کلان تهیه کنندگان هالیوودی، و چه با حمایت شبکههای تلویزیونی یا حتی توسط کمپانیهای فیلمسازی ژاپنی، معمولاً نتایجی خوبی به بار نیاورده است. سال گذشته شاهد ساخت فیلمی بزرگ و پرخرج یا بازیگرانی درجه یک براساس انیمه Ghost in The Shell، بودیم که نتیجهای افتضاح را به بارآورد و نسخههای مختلف Attack on Titan هم نتوانستند، این طلسم را بشکنند. و حالا، بار دیگر، یک فیلم سینمایی با تهیه کنندگی شبکه قدرتمند NetFlix، بر اساس سری انیمه محبوب Fullmetal Alchemst ساخته شده است تا ثابت کند که ایدههای ناب شرقی و مفاهیمشان را نمیتوان با فرم عجولانه و پرتنش غربی بسط و گسترش داد.
سری انیمه Fullmetal Alchemist، به لطف داستان بسیار پیچیده و پرکششی که داشت، نه تنها برای طرفداران انیمه و مانگا جذاب بود، بلکه در مدتی کوتاه، تبدیل به اثری پرطرفدار در غرب شد. تم خاص اروپایی و داستانی که خودش را کمی از کلیشههای انیمهای جدا میکرد، به سرعت این سری را تبدیل به یکی از مشهورترین سری انیمهها کرد. این شهرت تا حدی پیشرفت که محبوبیت Fullmetal Alchemist را میتوان با آثاری مثل ناروتو و یا Death Note مقایسه کرد. این شهرت باعث شد که تهیه کنندگان بزرگ شبکه نتفلیکس با همکاری گروهی ژاپنی اقدام به ساخت یک اثر Live-Action براساس این انیمه کنند.
فیلم سینمایی Fullmetal Alchemist، تا حد بسیاری مسیر داستانی انیمهها را پیش گرفته و داستان برادران الریک (Elric) را از نقطه آغازین ماجرای پردردشان روایت میکند. فیلم در افتتاحیهای گنگ و بسیار گیج کننده، اد (Ed) و ال (Al) کم سن و سال را درشرایطی نشان میدهد که در علم کیمیاگری به درجه بالایی رسیدهاند و دست به مراسمی ممنوعه میزنند. اما درست پس از پایان فاجعه بار مراسم است که افتتاحیه به ناگه پایان یافته و ما اد جوان را در شهری شبه اروپایی که تشابهات بسیاری با ایتالیا هم دارد، در حال مبارزه با یک کشیش و کیمیاگر فاسد میبینیم. در این مبارزه مشخص میشود که اد برخی از اعضا بدنش و ال تمامی جسم فیزیکی خود را از دست داده و حالا روحش در زرهای آهنین زندگی میکند، همچنین در این مبارزه نفسگیر که از معدود لحظات جذاب فیلم هم هست، روشن میشود که اد و ال حالا به درجات بسیار بالایی از کیمیاگری رسیدهاند. اما پس از پایان مبارزه و تنش حاصل از آن است که مشکلات بزرگ فیلم شروع به خودنمایی میکنند. انتظار میرفت که بعد از پایان مبارزه و تمام شدن سکانسهایی که هیجان را به مخاطب تزریق میکنند، فیلم با دست و دلبازی، قوانین کلی جهان اثر را توضیح دهد و سپس سوالاتی مثل عواقب مراسم ممنوعهای را که در ابتدای فیلم نمایش داده شد پاسخ دهد. اما برخلاف انتظار، داستان با معرفی شتابزده و سطحی چند شخصیت فرعی، ادامه پیدا میکند. شخصیتهایی مثل وینری (Winry)، دوست دوران کودکی اد و ال که به ناگه از ناکجا آباد پیدایش میشود. وینری در انیمههای سری، نقشی بسیار پررنگ دارد و بار احساس عمیقی را به دوش میکشد. اما برخلاف تصور، فیلم به هیچ عنوان نمیتواند این شخصیت مهم را پرداخت کند و وینری در طول فیلم، فقط به عنوان شخصیتی که مسئول تعمیر کردن اعضا ماشینی بدن اد است باقی میماند. در کنار وینری، شخصیتهای مهمی مثل کاپیتان روی موستانگ (Roy Mustang) و کاپیتان مائس هیو (Maes Hughes) هم به هیچ وجه خوب معرفی نمیشوند و در حد چند شخصیت خوش لباس باقی میمانند. این درحالی است که هریک از این شخصیتها نقشی مهم را در داستان برعهده دارند و باید حس همذات پنداری در مخاطب ایجاد کنند. اما متاسفانه فیلم با ریتم تند روایت و عجله داشتن برای به تصویر کشیدن شخصیتهای فرعی پرتعدادی که در اثر مرجع وجود داشتند، فرصت کافی یرای خودنمایی به کرکترهای فرعی نمیدهد و حتی فرصت نمیکند تا پیشینه این شخصیتها و آشنایی آنها با برادران الریک را روایت کند. در ادامه اما، فیلم سعی میکند سوالات مخاطبش را به وسیله کابوسهای عجیب اد پاسخ دهد و به نوعی صحنههای گنگ ابتدایی را جبران کند. اما دیر پاسخ دادن به سوالات مخاطب، نه تنها کشش کافی را ایجاد نمیکند، بلکه روند اشتباه روایت، باعث میشود کسی که از زیر و بم انیمهها آگاه نباشد، در 30 دقیقه ابتدایی، هیچ یک از رویدادهای فیلم را درک نکند و در ادامه نسبت به آنها بیتفاوت باشد.
به هرحال، فیلم با روشن کردن سرنوشت، اد و ال مشخص میکند که، مراسم ممنوعه، به قیمت جان ال، برادر کوچکتر، تمام شده و اد در سالهای متمادی با فدا کردن اعضا بدنش، توانسته روح برادرش را از موجودی سادیستیک که قدرتی مطلق دارد، پس بگیرد. و حالا، او به دنبال سنگ جادویی نایابی میگردد تا به وسیله آن جسم ال و اعضا بدن خودش را بازگرداند. با افشا شدن داستان اصلی فیلم پس از 30 دقیقه ابتدایی و از میان رفتن ابهامات، فیلم روند بهتری به خودش میگیرد اما ریتم شبازده و جای دادن داستان عمیق و شخصیتهای پرتعداد انیمهای سریالی، در مدت زمان دو ساعت و پانزده دقیقهای فیلم، کار دست سازندگان میدهد.
در وهله اول، فیلم در پرداخت شخصیتهایش عاجز میماند و نمیتواند حس همذات پنداری را ایجاد کند. به واسطه همین موضوع، شخصیتهای فرعی فیلم که نقشی اساسی هم دارند، همگی ناقص باقی مانده و حتی انگیزههای روشنی هم ندارند. در کنار شخصیتهای اصلی، منطق و انگیزه کلی پیشبرنده داستان، یعنی احساس گناه عمیق اد برای بلایی که بر سر برادرش امده، کاملاً ناگفته باقی میماند و جز در سکانس مربوط به دعوای برادران که آنهم به کمک موسیقی به شدت تاثیر گذار ریجی کیتاساتو (Reiji Kitasato)، خوب از آب درآمده، حرفی از آن به میان نمیاید. در نتیجه فیلم در انتقال حس گناه اد و پس از آن چرایی تلاشهای او برای یافتن سنگ جادویی، کاملاً ناموفق مانده و کلیت داستان خودش را زیرسوال میبرد.
در قدم دوم اما فیلم به هیچ وجه در انتقال منطق رویدادهای بسیار پرتعداد داستانی موفق نیست. ما میدانیم که کشور در جنگی داخلی گرفتار است و شورشهای بسیاری در شهرهای مختلف صورت گرفته، اما فیلم هیچگاه در رابطه با این جنگ، علت آن و عواقبش توضیحی ارائه نمیکند و حتی دلایل کلی حضور کاپیتال هیو و روی در شهر را هم توضیح نمیدهد. در کنار این، سه شخصیت شرور داستان وجود دارند که مثل داستان اصلی، براساس سه گناه کبیره نامگذاری شدهاند. این سه شخصیت، در حقیقت انسانهایی شبیه سازی شده به وسیله کیمیاگری هستند که مقاصدی کاملاً نامعلوم دارند. لاست، انوی و گلوتنی در طراحی ظاهری بسیار شبیه به انیمه هستند، اما در نقطه مقابل، انگیزههای این سه و مقاصد اصلی آنها به عنوان شخصیتهای شرور داستان، کاملاً نامعلوم باقی میماند و هیچ وقت روشن نمیشود. در حقیقت گره اصلی داستانی فیلم که در انتها از آن رونمایی شده و نبرد پایانی را رقم میزند، برای مخاطب قابل درک نیست و هیج وقت هم روشن نمیشود. فیلم سعی دارد در نهایت پیامی ضد جنگ را ارسال کند و از این فاجعه عظیم و اهمیت جان انسانها حرف بزند، اما با گنگ نگه داشتن مفهوم جنگ و روشن نکردن مقاصد سردمداران جنگ، در انتقال پیامش، شبیه به قاصدی است که در نیمه راه، اسبش را به کشتن داده است. از سوی دیگر، وجود گرههای داستانی مهم انیمه، مثل داستان شخصیت آنا (Anna) و پروفسور تاکر (Tucker)، با وجود اینکه نسبت به باقی لحظات، اثرگذاری بیشتری دارند، همچنان مصنوعی باقی میمانند و حتی نزدیک به انیمه هم نمیشوند.
متاسفانه Fullmetal Alchemist با روایتی شتابزده و شخصیتهای سطحی، داستانی فوقالعاده را هدر میدهد. داستانی که پتانسیلهای آن به خوبی در انیمه سری به نمایش درآمده و حالا در این فیلم، تبدیل به روایتی گنگ میشود که در اکثر مواقع منطق خودش را هم زیر سوال میبرد. به عنوان مثال، در همان لحظات ابتدایی مبارزه، ما متوجه میشویم که اد کیمیاگری بسیار خبره و مشهور است، اما در طول فیلم، اد که پروتاگونیست داستان است، فعالیت جز چسباندن دستانش به هم و ناله کردن ندارد، نبردهای کم تعداد فیلم هم معمولا میان شخصیتهای فرعی داستان اتفاق میافتند و اد فقط به سبک انیمهها قواعد مبارزه را توضیح میدهد. کم اهمیت بودن قهرمان اصلی داستان و نقش کاملا منفعل او نسبت به اتفاقات، ضربه بزرگی به فیلم زده که در مرحله درک قوانین کلی، خودنمایی میکند و تبدیل به یکی از مشکلات اساسی فیلم میشود.
در اما مقابل روایت شتابزده، فیلم از نظر بصری زیباییها بسیاری دارد و گاهی موفق میشود با نماهایی استثنایی مثل مبارزه ابتدایی اد و کشیش، مخاطبش را راضی کند، اما فرم کلی اثر، به قدری شلخته است که همین ویژگیهای سینمایی قابل اشاره را هم محو میکند و از میان میبرد.
از طرف دیگر اما، قدرت جلوههای ویژه و CGI فیلم سازان ژاپنی، با توجه به بودجه فیلم، بار دیگر تن هالیوود را میلرزاند و مشخص میکند که قدرت CGI در آثار ژاپنی چه پیشرفتی داشته است. Fullmetal Alchemist فیلمی کم خرج و کوچک است که در زمینه جلوههای ویژه، واقعا عالی عمل کرده؛ طراحی شهر، کیمیاگری، موجودات عجیب و مبارزات با توجه به بودجه فیلم عالی به نظر میرسد. همچنین طراحی کلی شخصیت ال و زره فلزی او، واقعاً تحسین برانگیز است. اما متاسفانه همین جلوههای ویژهی عالی، در نیمه انتهایی فیلم و در صحنهای که قرار است چندصد موجود شبه انسانی به تصویر کشیده شوند، در حد و اندازه یک اثر درجه سه پایین میاید و به نظر میرسد که بودجه این بخش، در صحنههای پایانی ته کشیده باشد. در ادامه باید گفت که بازی بازیگران فیلم، به علت روایتی که بیجان و بیرمق باقی میماند، با وجود همه تلاشهایشان، مصنوعی و کاملاً اغراق شده است و جز در موارد اندکی که شخصیتها در آن مزه پرانی میکنند، جذابیت خاصی ندارد.
Fullmetal Alchemst بیشتر از آنکه شبیه به فیلمی اقتباسی و جذاب باشد، سعی میکند تا عناصر کلی و مهم، صحنههای تاثیرگذار و غافلگیریهای جذاب انیمه را در خود جای دهد و به همین دلیل، در زمینه خلاقیت و ساخت اثری جدید، شکست میخورد. متاسفانه فیلم حتی در تقلید همان عناصر، صحنهها و گرههای داستانی هم عاجز است و با دیالوگهای سطحی، کنار گذاشتن پیشینه شخصیتها و انگیزههای آنها و روایت بینظم، تبدیل به اثری ضعیف میشود که فقط به کمک جلوههای ویژه، ایدههای داستانی جذاب –که همگی وام گرفته از انیمه هستند- و برخی مبارزات زیبا که به مخاطبش میفهماند سری انیمه Fullmetal Alchemst. یک شاهکار به تمام معناست. با این حال باید گفت که اگر هیچ وقت سراغ سری Fullmetal Alchemst نرفتهاید و قصد دارید تا با داستان جذاب سری آشنا شوید، سراغ انیمه بروید. ولی اگر از طرفداران سری هستید، قطعاً لحظات لذت بخشی در فیلم خواهید یافت.
با تمام مشکلات بازی Fallout 76، بازیکنان حداقل از این نکته که بازی لوتباکس ندارد و پرداختهای درون برنامهای محدود به لوازم تزئینی است خوشحال بودند. به نظر میرسد این نکته مثبت هم به زودی از بین خواهد رفت. با لوکتو همراه باشید.
فیلم First Man بر اساس داستان واقعی زندگی نیل آرمسترانگ و سفر او به ماه ساخته شده است. این فیلم چقدر به واقعیت وفادار است؟ با لوکتو همراه باشید.
در نمایشگاه E3 2018 طی کنفرانس سونی استودیو رمدی با دستی پر به میدان آمد و از بازی جدید خود در سبکی شبیه به بازی Quantum Break با نام Control رونمایی کرد. با گذشت چند ماه به تازگی تصاویر پروضوحی از این بازی منتشر شد. با لوکتو همراه باشید.
سریال Titans اولین سریال شبکه اینترنتی DC Universe است که براساس کامیکهای DC ساخته شده است و توانسته رضایت مخاطبان خود را جلب کند. با لوکتو همراه باشید.
در سومین قسمت اخبار هفته به مرور مهمترین اخبار هفته گذشته تا تاریخ ۸ آذر ۹۷ پرداختهایم. با لوکتو همراه باشید.