بیشک صحبت کردن از انیمه و اثار انیمهای ژاپن، برای مخاطبهای ایرانی که اکثرا با آثار غربی آشنایی بیشتری دارند، خواننده را به یاد موفقترین کارگردان فیلمهای انیمه ژاپنی، هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) میاندازد؛ کسی که علاوه بر موفقتهای چشمگیرش در ژاپن، توانست با دریافت جایزه اسکار، انیمه و فیلمهای انیمیشنی ژاپنی را، بیشتر از قبل به مخاطبهای غربی بشناساند. میازاکی را میتوان فیلمسازی معرفی کرد که رویاها و افسانههای بسیاری را به دنیای ما آورده است. اما سبک و سیاق خاص میازاکی، تنها چیزی نیست که باید از انیمههای ژاپنی و بهخصوص ساختههای درجه یکاش انتظار داشت. چرا که فارق از شهرت میازاکی در دنیای غرب، فیلمسازان بسیاری در ژاپن وجود دارند که سبکهای منحصر به فرد را انتخاب کرده و رفته رفته پا در مسیری گذاشتهاند که امروزه از میازاکی کارگردان بزرگی ساخته است.
یکی از موفقترین و البته خوشفکرترین کارگردانان ژاپنی که حالا تبدیل به فیلمسازی شناخته شده در سطح جهان شده است (با این وجود مراسم اسکار به طور مداوم اثار او را نایدیده میگیرد.) ماکوتو شینکای (Makoto Shinkai) نام دارد. شینکای فیلمسازی صاحب سبک است که علاوه بر توانایی ساخت فیلمهایی ارزشمند از نظر سینمایی که هم مخاطب را راضی کند و هم منتقدین را، همیشه فلسفهای خاص و منحصر به فرد را در آثارش جای داده است. بینشی عمیق و بسیار جذاب که میتوان وجود آن را که به طور مداوم از ابتدایی ترین آثار او تا جدیدترین اثرش دریافت کرد. اهمیت اثار شینکای را، با وجود اینکه فیلمهای او در ژانرها و سبکهای مختلفی و بسیار متفاوتی جای میگیرند، میتوان در توجه او به موضوعات انسانی، عشق و جبری خاص که حاکم بر دنیاست جستجو کرد. شینکای در اکثر آثارش موضوع مبهم روابط میان انسانها و اهمیت احساسات در بین چنین روابطی را مدنظرش قرار میدهد و این روابط را در مواجهه با موانعی که حاصل از قوانین اجتماعی، طبیعی و گاهی فراطبیعی هستند، محک میزند و بررسی میکند. این کشمکش انسانی که حتی در آثار علمی-تخیلی شینکای هم وجود داشت، در اخرین اثر او که شاید بتوان آن را بهترین اثر شینکای هم معرفی کرد، به نقطهی اوج رسیده است. همراه شدن هنر بصری منحصر به فرد شینکای و تیمش و داستان خارقالعاده اثر، با بینش خاص این کارگردان جوان، اخرین اثر او یعنی Your Name را تبدیل به فیلم انیمیشنی موفق کرده که علاوه بر فروش خارقالعادهاش که آن را به پرفروش ترین انیمه تاریخ بدل کرده، توانسته نظر مثبت منتقدان و مخاطبان غربی را هم کسب کند. موفقیت یک انیمه با سبک و سیاق خاص در غرب و درمیان انیمیشنهای اغلب کودکانه استودیوهای غربی، نشان میدهد که شینکای، از آن دست فیلم سازانی است که میتوانند جریانساز باشند و در تاریخ ثبت شوند.
اگر با دیگر آثار شینکای آشنا باشید، حتی با دیدن نمای اولیه Your Name هم به یاد یکی از مهمترین آثار او، یعنی انیمه پنج سانتیمر در ثانیه (5 Centimeter Per Second) خواهید افتاد، اثری که از عشق اول و عوامل اجتماعی و احساسی خاص دوران جوانی صحبت به میان میاورد. Your Name اما نسبت به اثر نامبرده، بار احساسی بسیار عمیقتری دارد و شخصیتهایش را در مناسباتی بسیار جدیتر گرفتار میکند. Your Name حتی نسبت به فیلم قبلی شینکای یعنیGarden Of Words که داستانی با شخصیتهای بالغ و مشکلات بزرگتر را روایت میکرد. رویکرد جدیتری را در پیش گرفته و قهرمانهای نوجوانش را در میان رابطه عاشقانه پیچیده و بسیار خاصی که شاید ظاهرش را در فیلمهای هالیوودی بسیاری دیده باشیم قرار میدهد. اما این رابطه که در ابتدا جسم شخصیتهای دختر و پسر داستان را باهم عوض میکند. بعد از گذشت مدت کوتاهی، عناصر عظیمی از فرهنگ ژاپن و حتی در مواقعی شرق را به رخ فیلمهای مشابه غربی میکشد. داستان سادهی عوضکردن بدنهای شخصیتها در ابتدای فیلم، جای خودش را روایتی حساب شده، دقیق و بینشی خاص میدهد که با تار و پود تکتک نماهای فیلم پیوند خورده است. شینکای با زیرکی منحصر به فردی که از او سراغ داریم، سرنخهایی بسیار دقیق که منطق داستانش را به بهترین نحو ممکن برای مخاطب شرح میدهند، در تکتک لحظات فیلم و حتی در لحظاتی کمیک و طنز هم جای میدهد و در یک سوم پایانی، به وسیله همین سرنخهای دقیق، گره گشایی اصلیاش را رو میکند. او که در Your Name فاصله همیشگی و عنصر بازدارنده، زوج عاشقش را اینبار گذشته از مسائل اجتماعی و احساسی، تبدیل به عنصری ماوراءالطبیعه (که البته با توجه به منطق فیلم موضوعی کاملا طبیعی است) کرده است، داستان دو شخصیت نوجوان با نامهای تاکی (Taki) و میتسوها (Mitsuha) را روایت میکند که بنا به دلیل نامعلوم، در بدنهای یکدیگر از خواب بیدار میشوند. طنز دوست داشتنی حاصل از این تغییر کردن بدنها که حتی با وجود تکرار شدن در طول فیلم، همچنان جذاب باقی میماند، خودش دستمایهای میشود برای توضیح دادن منطق بینقص داستانی اثر& که در یکسوم انتهایی، مخاطبش را به حد نهایی هیجان زده میکند.
میتسوها دختری نوجوان است که در روستایی کوچک زندگی میکند و آرزو دارد تا از قید سنتهایی که خانوادهاش درگیر آنها شده رها شود. اما در مقابل، تضادی که در شخصیت او وجود دارد، او را وادار میکند که از همین سنتها پیروی کرده و حتی به آنها احترام بگذارد. فشار حاصل از تضاد آرزوها و واقعیتها، باعث میشوند که میتسوها آرزو کند، کاش پسر خوشتیپی در قلب توکیو بود و صبح روز بعد، دختر نوجوان قصه به آرزویش میرسد. اما نکته جذاب فیلم در این است که به شوخیهای ساده و داستان نوجوانانهی تغییر بدن بسنده نکرده و داستان را درگیر موضوعاتی فراتر از تصور مانند دین، زمان و عشقی ماورایی میکند. شینکای منطق داستان خاص و عجیبش (که نمونهاش را هیچ جای دیگری نخواهید یافت) را بر پایه آموزههای شینتو و سنتهای باستانی ژاپن پیریزی میکند و با کمک گرفتن از تضاد عمیق میان سنت و مدرنیته، که آن را در محل زندگی دو شخصیتاش، بازنمایی میکند. او به این ترتیب فیلم را در سفری مداوم میان گذشته و آینده نگه داشته و مخاطبش را با تمامی رخدادهای داستان همراه میکند. این سیال بودن در فیلم، باعث میشود که مفاهیم پیچیده مورد بحث شینکای، به زیباترین شکل ممکن روایت شوند و به هیچ عنوان مخاطب را سردرگم نکنند. چون مخاطب، حتی فقط با دیدن ویژگیهای بصری فیلم هم میتواند تضاد میان سنت و مدرنیته، آموزههای شینتو و اصول سرمایهداری را درک کرده و با شخصیتهای فیلم همذاتپنداری کند.
تاکی به عنوان شخصیت مذکر داستان، ویژگیهای همیشگی یک پسر خوب و جذاب در دنیای انیمه را به ارث برده و با موهای صاف و چشمهای درشت، در خانهای کوچک در قلب توکیو زندگی میکند و در کنار مدرسه رفتن، شغلی پاره وقت در یک کافه دارد تا از مخارج بسیاری بالای زندگی شهری، بربیاید. در نقطه مقابل تاکی، میتسوها قرار دارد، دختری جذاب و زیبا که با چشمهایش جواهرگونه طراحی شده و همیشه موهایش را پشت سرش میبندد. میتسوها درخانه مادربزرگش در دهکدهای کوچک زندگی میکند و علاوه برمدرسه رفتن، یکی از خادمان معبدی است که در روستا قرار دارد. زندگی این دو شخصیت دوست داشتنی بعد از اینکه یک روز صبح، در بدنهای تغییر کرده همدیگر بیدار میشوند، دچار تحولات بسیاری میشود و. ماجرایی عاشقانه را شروع میکند. میتسوها که همیشه آرزوی حضور در شهر توکیو را داشته، با دیدن عظمت شهر سردرگم شده و سعی میکند عادتهای زندگی کردن در شهر را یاد بگیرد و از طرفی، تاکی که همیشه در شهر و قلب مدرنیته زندگی کرده، حالا باید در مراسم مذهبی ساخت کوچیکامی نو ساکه شرکت کند. کوچیکامی نو ساکه، نوعی نوشیدنی است که خادمهای معبد شینتو، با جویدن برنج و سپس خالی کردن آن در خمره، به عمل میآورند. این مراسم مذهبی یکی از همان وظایف سنتی است که میتسوها با وجود بیرغبتی، به آن احترام گذاشته و درآن شرکت میکند. همانطور که مشخص است، شینکای، برخلاف بسیاری از کمدی رمانتیکهای غربی، که فیلمش با تعویض کردن جنسیت شخصیتهایش، فقط بحث جنسیت را مد نظر قرار نداده و شخصیتها را در محیطهایی کاملاً متضاد قرار میدهد.و میتسوها را با بدنی پسرانه در شهر و تاکی را با بدنی دخترانه در روستا رها میکند. این تغییر بزرگ در زندگی شخصیتها، اما فقط موقعیت طنز ایجاد نمیکند و رفته رفته، شخصیتهایش را در موقعیتهایی قرار میدهد که از زندگی روزمره آنها فاصله بسیار زیادی دارد. این فاصلهها اما علاوه بر جزئیات داستانی، سرنخهایی هستند که بعد از گره افکنی شوکه کنندهی میانه داستان، مخاطب را همراه نگه میدارند.
ماکوتو شینکای، در فیلمی که داستانی نوجوانانه را روایت میکند، به هیچ عنوان درگیر کلیشههای این ژانر نمیشود و به زیبایی میتواند مسائل مهمتر مدنظرش را به مخاطب منتقل کند. اما قطعاً انتقال این مضامین پیچیده بدون جلوههای بصری خارقالعاده فیلم امکان پذیر نبود. Your Name شاید اولین انیمه از میان ساختههای شینکای باشد که طراحی شخصیتهایش بسیار با جزئیات انجام شده است. در ساختههای قبلی شینکای، شخصیتها معمولاً شمایلی سادهتر داشتند و تاکید ویژه روی احساسات آنها بود. اما شینکای در اخرین کارش، با طراحی دقیقتر شخصیتها، باعث شده تا امر شناسایی آنها و احساسات منحصر به آنها برای مخاطب آسانتر باشد. از طرف دیگر، سبک بصری Your Name، با اینکه از نظر کیفیت هنری، در درجه بسیار بالاتری قرار دارد، همچنان یادآور آثار قبلی شینکای مانند 5 Centimeter Per Second است. این طراحی بصری خاص، درست همانند فضای ذهنی سازنده، پرشده از عواملی که بر جدایی و تکهتکه شدن دامن میزنند. این موضوع که در داستان فیلم ظهور پیدا میکند، نشانگر مانع مورد بحث ماست که شخصیتها را از همدیگر و از احساسی که به هم دارند جدا میکند. این جدایی و کشمکش که به طور دائمی در فیلم وجود دارد، به خوبی در طراحی محیطها و طراحی هنری انیمه هم ظاهر شده و میتواند نظر مخاطبش را جلب کند. این طراحی جذاب، در لحظات بسیاری، نقشی مهم و منحصر به فرد در انتقال پیام اثر دارد. مثل لحظههایی تاکی در بدن میتسوها به همراه مادربزرگ و خواهر کوچکترش، به معبد شینتو میروند و مادربزرگ از لحظه غروب به عنوان لحظهای که مرز میان دنیای مردگان و زندهها از میان میرود صحبت میکند. طراحی این غروب با رنگهای غریبش، به قدری زیباست که بدون شک یکی از بهترین نماهای فیلم را میسازند. همچنین لحظههایی مثل به تصویر کشیدن ستارهی دنبالهدار، طبیعت روستا و حتی شلوغیهای نفسگیر توکیو، با کمک کارگردانی عالی شینکای، تبدیل به نقاشیهای هنری بیمثالی میشوند که نظیرشان را فقط میتوان در دیگر آثار شینکای دید. چرا که خوشبختانه این کارگردان جوان، علاوه بر چیره دستی در ساخت فیلمهایی عالی، حالا در زمینه طراحیهای بصری هم به سبکی خاص رسیده است و با شخصیتهایی کاملاً انیمهای و پس زمینههای هایپرریل که میتوانند نفس مخاطب را در سینه حبس کنند، نماهایی شاهکار را بسازد. .چرا که بسیاری از فیلمهای ساخته شده توسط او، در واقع اقتباسهایی از کتابهای مصور (مانگا) خودش هستند.
در نقطه دیگر، این دیالوگهای فیلم هستند که درست همانند آثار قبلی شینکای، با ظرافت خاصی نوشته شدهاند، دیالوگهایی که در حین پیچیدگی و عمق بسیار زیاد، اصلاً شعار زده و یا مصنوعی به نظر نمیرسند و این خصلتی است که کمتر در میان اثار انیمهای دیده میشود. چرا که شخصیتهای انیمهها، حتی در بهترین و واقعیترین حالتها هم درگیر نوعی اغراق قهرمانگونه هستند، اما شخصیتهای شینکای، در محیطی کاملاً واقعی زندگی میکنند و درست مثل ما حرف میزنند، اگرچه ممکن است حرفهای ساده و معمولیشان، پر از نکاتی باشد که کمکم برای مخاطب پررنگتر میشوند. شینکای در عوض، اغراق مورد نیاز یک انیمه را، به طراحی بصری محدود میکند و احساسات انسانی حقیقی را به دنیای فیلمهایش میآورد. در آثار شینکای، نه خبری از گریههای مدام شخصیتها و اشکهای پرنده است و نه خبری از لحظات شعارزده احساسی، و همه چیز درست طبق روالی عادی و جذاب جلو میرود. این خصیصه که شاید قبلتر آن را در آثار میازاکی هم دیده بودیم، بیشک یکی از عوامل موفقیت آثار شینکای، پدیده نوظهور دنیای انیمه است. پدیدهای که جدیدترین اثرش، بیشک یکی از بهترین و تاثیرگذارترین فیلمهای انیمیشنیای است که میتوانید تماشا کنید.
با تمام مشکلات بازی Fallout 76، بازیکنان حداقل از این نکته که بازی لوتباکس ندارد و پرداختهای درون برنامهای محدود به لوازم تزئینی است خوشحال بودند. به نظر میرسد این نکته مثبت هم به زودی از بین خواهد رفت. با لوکتو همراه باشید.
فیلم First Man بر اساس داستان واقعی زندگی نیل آرمسترانگ و سفر او به ماه ساخته شده است. این فیلم چقدر به واقعیت وفادار است؟ با لوکتو همراه باشید.
در نمایشگاه E3 2018 طی کنفرانس سونی استودیو رمدی با دستی پر به میدان آمد و از بازی جدید خود در سبکی شبیه به بازی Quantum Break با نام Control رونمایی کرد. با گذشت چند ماه به تازگی تصاویر پروضوحی از این بازی منتشر شد. با لوکتو همراه باشید.
سریال Titans اولین سریال شبکه اینترنتی DC Universe است که براساس کامیکهای DC ساخته شده است و توانسته رضایت مخاطبان خود را جلب کند. با لوکتو همراه باشید.
در سومین قسمت اخبار هفته به مرور مهمترین اخبار هفته گذشته تا تاریخ ۸ آذر ۹۷ پرداختهایم. با لوکتو همراه باشید.