در این مبحث از آشنایی با ژانرهای سینمایی سراغ ژانر اکشن میرویم.
یک فیلم اکشن فیلمی است که عموما دارای زد و خورد، انرژی بالا، بدلکاری، سکانسهای تعقیب و گریز، مسابقه، عملیات نجات، جنگ، هنرهای رزمی، فعالیتهای خطرناک مانند صخرهنوردی، بلایای مخرب مانند سیل و آتشسوزی وسی، فرار، تحرکات دائم دوربین و ضرباهنگ بسیار است و قهرمان فیلم، فردی ماجراجو است. هدف اصلی فیلم اکشن ارائه یک محصول سرگرمکننده است که به واسطه فرارگرایی، مخاطب خود را هیجانزده و برای مدتی از دنیای واقعی جدا میکند.
ژانر اکشن، ارتباط بسیار نزدیکی با ژانرهای هیجان انگیز و ماجرایی دارد و ممکن است دارای المانهای جاسوسی نیز باشد. همچنین، فیلمهای جادهای نیز عموما فیلمهای اکشن هستند. در کل، ژانر اکشن به ندرت به صورت مستقل دیده میشود و در اکثر مواقع با ژانرهای علمی تخیلی، فانتزی، جنایی، وسترن و غیره ترکیب میشود. فیلمهای اکشن معمولا پرفروشترین فیلمها در گیشهها هستند و منتقدان در طول تاریخ، چندان به آنها به عنوان هنر سینمایی توجه نکردهاند.
تا مدت بسیار زیادی ستون اصلی یک فیلم اکشن، یک قهرمان اکشن مذکر بوده است و به همین دلیل شناختهشدهترین قهرمانان سینمای اکشن، عمدتا بازیگران مذکری مانند بروس لی (Bruce Lee)، استیون سیگال (Steven Seagal)، سیلوستر استالونه (Sylvester Stallone)، هریسون فورد (Harrison Ford)، بروس ویلیس (Bruce Willis)، چاک نوریس (Chuck Norris)، آرنولد شوارتزنگر (Arnold Shwarzenegger)، داگلاس فربنکس (Douglas Fairbanks)، چارلز برانسون، استیو مککوئین و ژان کلود ون دام (Jean-Claude Van Damme) هستند. در سالهای اخیر بازیگران زن نیز به عنوان قهرمانان اکشن خودی نشان دادهاند و از قالب زنی نیازمند به کمک خارج شدهاند.
شاید برای شما جالب باشد
- بهترین فیلمهای جیمز باند که باید حتما تماشا کنید
- نقد فیلم Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings
- بازی کنیم - بازی Spike Volleyball
در فیلمهای اکشن، قهرمان داستان با خطرات زیادی مواجه میشود و همواره جانش در خطر است. یک فرد شرور قدرتمند او را تهدید میکند و این قهرمان باید خود، یا زن مورد علاقه یا کل دنیا را از این فرد شرور نجات دهد. معمولا در این فیلمها شاهد یک نبرد نهایی بین قهرمان و شرور هستیم. سابقا، مخاطب هدف فیلمهای اکشن نوجوانان و جوانان مذکر بودند اما امروز فیلمهای اکشن برای جذب عمده مخاطبان بزرگسال فارغ از جنسیت ساخته میشوند.
تاریخچه
فیلمهای اکشن اولیه
برخی از تاریخ نگاران، فیلم The Great Train Robbery را اولین فیلم اکشن میدانند. در دهه 20 و 30 میلادی، فیلمهای اکشن، اغلب فیلمهای ماجرایی قهرمانی بودند و بازیگرانی چون داگلاس فیربنکس (Douglas Fairbanks)، نقش قهرمانانی شمشیر به دست در داستانهای تاریخی یا کابویها را در فیلمهای وسترن بازی میکردند.
در دهه 40 و 50 میلادی، فیلمهای جنگی و وسترن، اکشن را در سینما ارائه میدادند. آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)، در فیلمهای ماجرایی جاسوسی خود، از سکانسهای اکشنی مانند سکانس معروف حمله با هواپیمای سم پاشی یا پایان بندی در لبه کوه راشمور در فیلم North by Northwest استفاده کرد. این فیلم، در کنار فیلم جنگی ماجرایی The Guns of Navarone، تهیه کنندگانی چون آلبرت آر بروکلی (Albert R. Broccoli) و هری سالتزمن (Harry Saltzman) را تشویق کردند تا به ساخت فیلمهای ماجرایی جاسوسی روی بیاورند.
سینمای ژاپن در دهه 50 میلادی شاهد ظهور فیلمهای اکشن تاریخی ملقب به جیدایگکی (Jidaigeki) بود و قهرمانهای سامورایی بسیار محبوب بودند. آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa)، اسطوره فیلمسازی ژاپن، پرچمدار این جنبش بود. فیلم Seven Samurai (1954) به کارگردانی آکیرا کوروساوا، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود و تأثیر زیادی روی ژانر اکشن گذاشته است. همچنین به واسطه این فیلم، فرمول جمع کردن تیمی از قهرمانان در فیلمهای اکشن رواج پیدا کرد. داستان، جلوههای بصری و بازیگری در فیلم Seven Samurai الهام بخش بسیاری از فیلمسازان از جمله جرج لوکاس (George Lucas)، کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) بود و این فیلم به اشکال مختلف در کشورهای مختلف بازسازی شد. فیلم Yojimbo (1961) دیگر فیلم جیدایگکی آکیرا کوروساوا نیز توسط سرجیو لئونه (Sergio Leone) با اسم A Fistful of Dollars بازسازی شد که منجر به خلق وسترن اسپاگتی در سینمای ایتالیا شد. فیلم Star Wars (1977) تا حد زیادی یادآور فیلم The Hidden Fortress (1958)، دیگر فیلم کوروساوا است.
مأمور 007
فیلمهای James Bond، طولانیترین مجموعه فیلمهای تاریخ سینما است. جیمز باند که با کد 007 شناخته میشود، یک قهرمان اکشن مدرن در خدمت سرویس مخفی ملکه است که با اقتباس از رمانهای جیمز باند، نوشته ایان فلمینگ (Ian Fleming) خلق شده است. قبل از حضور در سینما، جیمز باند، بری نلسون (Barry Nelson)، نقش مأمور 007 جیمی باند را در فیلم Casino Royale، اقتباسی از رمانی به همین نام بازی کرد که از شبکه CBS پخش شد. خود ایان فلمینگ در فیلم From Russia with Love (1963) نقشی گذرا داشت.
با آغاز جنگ سرد در دهه 60 که مصادف با رفع سختگیریها در سینما بود، فیلمهای جاسوسی اکشن ماجرایی جیمز باند، توانستند مخاطبان زیادی را با نمایش مکانهای زیبا در سراسر دنیا، دیالوگهای بامزه، گجتهای پیشرفته، بدلکاریهای هیجانانگیز و زنانی زیبا در مقابل جیمز باند خوشتیپ به خود جلب کنند. مأمور 007 بزن بهادر، باهوش و ماهر که همیشه کت و شلواری شیک و جذاب میپوشید و جنتلمنی بافرهنگ بود، خودروهایی پیشرفته و گرانقیمت مثل آستون مارتین DB5 و لوتوس اسپیریت را میراند، با جنایتکارانی نابغه دست به یقه میشد و همواره جهان را از تروریستها نجات میداد. تا کنون شش بازیگر نقش جیمز باند را بازی کردهاند: شان کانری (Sean Connery)، جرج لازنبی (George Lazenby)، راجر مور (Roger Moore)، تیموتی دالتون (Timothy Dalton)، پیرس برازنان (Pierce Brosnan) و دنیل کریگ (Daniel Craig).
شان کانری که پس از بازی در فیلم Diamonds are Forever (1971) قسم خورده بود دیگر هیچوقت نقش جیمز باند را بازی نخواهد کرد، در سال 1983 در فیلم Never Say Never Again، بار دیگر نقش جیمز باند را بازی کرد، در حالی که در آن زمان، راجر مور، بازیگر نقش جیمز باند بود. فیلم Never Say Never Again بازسازی فیلم Thunderball بود و به همین دلیل، از فیلمهای اصلی سری جیمز باند محسوب نمیشود. در حال حاضر، دنیل کریگ با 16 سال، طولانیترین حضور در نقش جیمز باند را داشته است اما راجر مور با هفت فیلم، در بیشترین فیلمهای جیمز باند نقشآفرینی کرده است.
دهه 70
در دهه 70 میلادی، داستانهای کارآگاهی تیره و تار و درامهای جنایی شهری، توسعه پیدا کردند و سبک اکشن جدیدی را پدید آوردند. در این فیلمها، قهرمان همیشه یک مأمور پلیس خودسر است. از جمله این آثار، میتوان به Bullitt (1968)، The French Connection (1971) و The Seven-Up (1973) اشاره کرد. فیلم Dirty Harry (1971)، باعث شد تا کلینت ایستوود از قاب نقشهای وسترن خارج شود و تبدیل به یک قهرمان فیلمهای اکشن شهری شود. در بسیاری از کشورها، محدودیتهای کلامی، محتوایی و خشونت، کاهش پیدا کرد و این نوع فیلمها، محبوبتر شدند.
در دهه ۷۰ میلادی، فیلمهای هنرهای رزمی هنگ کنگی در دنیا بسیار محبوب شدند و سینمای هنگ کنگ با فیلمهای کونگ فویی و ستارههایی چون بروس لی، دنیا را تحت تأثیر قرار داد. این فیلمها به قدری محبوب شدند که جریان دیوانگی کونگ فویی از سال ۱۹۷۳ بین سینماروها راه افتاد و فیلمهای کونگ فویی پرفروشترین فیلمها در آمریکا بودند. فیلم King Boxer (1972) با بازی لو لیه (Lo Lieh)، بازیگر اندونزیایی، اولین فیلم این جریان بود و سپس بروس لی با فیلمهای The Big Boss (1971) و Fist of Fury (1972)، گیشههای آمریکا را تسخیر کرد. مرگ بروس لی در سال ۱۹۷۲ باعث شد تا ساب ژانر جدیدی در سینمای آسیا به نام Bruceploitation شکل گیرد که شامل خیل عظیمی از فیلمهای اکشن رزمی مانند فیلمهای بروس لی بود و اگرچه در سال ۱۹۷۸، این ساب ژانر تقریبا ناپدید شد، اما ستارگانی چون جکی چان (Jackie Chan) با فیلمهای Snake in the Eagle’s Shadow و Drunken Master و سامو هونگ (Sammo Hung) با فیلم Enter the Fat Dragon توانستند زندگی حرفهای خود را آغاز کنند.
موفقیت فیلمهای هنگ کنگی باعث شد تا سینما و تلویزیون غرب نیز با الهام از آنها، موج جدیدی از سینمای اکشن را آغاز کند که در دهه ۸۰ منجر به شکل گیری نسل جدیدی از فیلمهای اکشن شد. چاک نوریس، ستاره این دوران بود که اولین بار با هنرنمایی در مقابل بروس لی در فیلم Way of the Dragon (1972) خود را به عنوان یک آمریکایی مسلط به هنرهای رزمی معرفی کرد و در فیلمهای اکشن پلیسی متعددی از هنرهای رزمی خود استفاده کرد که از موفقترین آنها میتوان به دو فیلم Good Guys Wear Black (1978) و A Force of One (1979) اشاره کرد.
در ژاپن، سانی چیبا (Sonny Chiba)، در اولین فیلم رزمی خود، Karate Kiba (1973) ایفای نقش کرد. وی با مجموعه فیلمهای The Street Fighter به شهرت جهانی رسید. او همچنین در فیلمهای Champion of Death، Karate Bearfighter و سریال Karate for Life (1975 – 1977)، نقش ماس اویاما را بازی کرد. او علاوه بر بازی در فیلمهای رزمی، در فیلمهای اکشن ماجرایی مانند Doberman Cop (1977) و Golgo 13: Assignment Kowloon (1977)، درام تاریخی مانند Shogun’s Samurai (1978) و Samurai Reincarnation (1981) و علمی تخیلی مانند G.I. Samurai (1979) ایفای نقش کرد.
دهه 80
در دهه 80 میلادی، هالیوود به سراغ فیلمهای اکشن بزرگ با بازیگرانی چون سیلوستر استالونه (Sylvester Stallone)، آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger)، لورنزو لاماس (Lorenzo Lamas)، مایکل دادیکوف (Michael Dudikoff)، چارلز برانسون (Charles Bronson) و بروس ویلیس (Bruce Willis) رفت. استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) و جرج لوکاس (George Luca)، با فیلم Raiders of the Lost Ark (1981)، به فیلمهای جیمز باند ادای دین کردند. در سال 1982، نیک نولتی (Nick Nolte) باتجربه و ادی مورفی (Eddie Murphy) تازهکار، با فیلم اکشن کمدی 48 Hrs.، رکوردهای گیشه را شکستند. این فیلم، اولین فیلم رفیقی پلیسی یا buddy-cop به شمار میآید. در همان سال، سیلوستر استالونه، در فیلم First Blood، اولین فیلم از سری Rambo ایفای نقش کرد و کاراکتر جان رمبو، تبدیل به یک نماد فرهنگ پاپ آمریکایی شد.
در هنگ کنگ، جکی چان به ستاره بیرقیب سینما تبدیل شده بود و با سبک سینمایی منحصربفرد خود، در میان ستارههای سینمای اکشن، برجسته بود. او در فیلمهای Dragon Lord (1982) و Project A (1983) با ترکیب هنرهای رزمی، کمدی فیزیکی و بدلکاریهای مرگبار که توسط خود جکی چان انجام میشدند، به یک نماد در سینمای اکشن تبدیل شد. فیلمهای اکشن او شامل بدلکاریهای متعدد از جمله پرش از مکانهای محیرالعقول، سکانسهای تعقیب و گریز به شدت خطرناک، کشیده شدن روی آسفالت در میان ترافیک، مبارزه در مکانهای عمومی بسیار خطرناک که همیشه شامل شکستن اعضای بدن جکی چان میشدند، بودند و تقریبا هنوز بدلکاریهای فیلمهای او بینظیر هستند.
در سال 1984، فیلم Terminator، با بازی لیندا همیلتون (Linda Hamilton) و آرنولد شوارتزنگر اکران شد و فرانچایز Terminator متولد شد. این اثر، از اولین فیلمهای بود که یک زن را به عنوان قهرمان یک فیلم اکشن تاریک معرفی میکرد و لیندا همیلتون، برای ایفای نقش خود، تمرینات سختی را از سر گذراند.
فیلم Lethal Weapon (1987) با بازی مل گیبسون (Mel Gibson)، دنی گلاور (Danny Glover) و دارلین لاو (Darlene Love)، از دیگر فیلمهای اکشن موفق این دهه و همچنین یک فیلم رفیقی پلیسی موفق دیگر بود و برای آن، سه دنباله ساخته شد.
فیلم Die Hard (1988)، به شدت در توسعه ژانر اکشن تأثیر گذار بوده است. بروس ویلیس در این فیلم نقش یک کارآگاه نیویورکی به نام جان مک کلین را بازی میکند که ناخواسته، درگیر حادثه تروریستی در یک برج در لس آنجلس، در شب سال نو میشود. در حالی که سینمای اکشن هنوز به دنبال یک قهرمان تکرو همه فن حریف بود، جان مک کلین، شباهت زیادی به یک آدم عادی دارد که در مخمصه افتاده و تحت فشار، تبدیل به یک قهرمان میشود. این الگو، در فیلمهای دیگری چون Under Siege (1992) و Sudden Death نیز به کار گرفته شد.
در انتهای دهه 80 میلادی، تأثیر فیلمهای اکشن در همه ژانرها قابل مشاهده بود.
دهه 90
همانند ژانر وسترن، فیلمهای اکشن جاسوسی و شهری نیز شروع به پارودی خود کردند و توسعه CGI نیز باعث شد تا پس زمینه دنیای واقعی، جای خود را به محیطهای شگفت انگیز بدهد. این عصر جدید سینمای اکشن، باعث شد تا بودجه فیلمها، به شکل قابل توجه و بیسابقهای افزایش پیدا کند. موفقیت دنبالههای Dirty Harry و جیمز باند باعث شد تا همچنان، سنت دنباله سازی موفق به نظر برسد. به همین دلیل، در دو دهه 80 و 90 میلادی، شاهد افزایش فیلمهای اکشن با بودجه زیاد و دنبالههای متعدد بودیم. تکنولوژی جدید به کارگردانان بیشتری اجازه داد تا به تخیلات خود جامه عمل بپوشانند و رقابت برای جذب مخاطب، وارد دور جدیدی شد. موفقیت فیلم Batman (1989) به کارگردانی تیم برتون (Tim Burton) باعث شد تا جریان جدیدی در سینمای اکشن راه بیفتد و کامیکبوکها، به عنوان منبع اقتباس، مورد توجه قرار بگیرند.
سینمای هنرهای رزمی در این برهه دستخوش تغییر اساسی شد و خشونت و خونریزی با سکانسهای اکشن ترکیب شدند و ساب ژانرهای Gun Fu و دختران تفنگ به دست پدیدار شدند. فیلم A Better Tomorrow (1986) به کارگردانی جان وو (John Woo)، بذر تولد این ساب ژانر را کاشت و سینمای اکشن هالیوود در دهه ۹۰ با آغوش باز از این سبک جدید سینمای اکشن استقبال کرد. جان وو سپس به هالیوود رفت و در کنار کوئنتین تارانتینو و لوک بسون (Luc Besson)، نسل جدیدی از فیلمهای اکشن خشن را پایهگذاری کرد.
تعداد زیاد فیلمهای اکشن باعث شد تا بسیاری از این فیلمها، در بازار نمایش خانگی بسیار موفقتر باشند و فیلمهای اکشن بسیاری در قالب کاست VHS و دیسک فشرده به بازار عرضه شدند. در این دوره، غیرممکن بود فروشگاهی پیدا شود که تعداد زیادی از فیلمهای اکشن با کلمات «مرده»، «مرگ»، «آینده» یا خون در نام آنها یافت نشود. مردان قویهیکل عضلانی روی کاور این فیلمها بودند که همواره سلاحی جذاب به دست داشتند و پشت سر خود، انفجاری به جا میگذاشتند. داستان این فیلمها معمولا یکسان بود؛ یک پلیس خشن و جدی، به دنبال یک جنایتکار است یا یک مأمور بین المللی، میخواهد تروریستهای خاورمیانهای را یکتنه نابود کند. فیلمهای اکشن علمیتخیلی آیندهنگرانه نیز در این دوران به وفور یافت میشدند که عمدتا دارای ارزشهای تولیدی بسیار پایینی بودند.
2000
اگرچه سینمای اکشن، با آثار سینمایی با بودجه متوسط همچنان حکمرانی میکرد، اما باعث پیدایش فیلمهایی بر اساس فرانچایزهای دیگر شد. برای مثال، فیلم Star Trek (2009)، اگرچه یک اثر علمی تخیلی با مضامینی چون سفر در زمان و سیاه چاله است، اما چارچوب فیلم، حول سکانسهای اکشن آن که متشکل از فرمولی شناخته شده (مبارزه تن به تن و تیراندازی) بنا شده است. اگرچه سه گانه اصلی Star Wars نیز دارای این نوع سکانسهای اکشن بود، اما مقدار زیادی نیز مبارزات فضاپیماها در خود داشت. سه گانه دوم این فرانچایز، شامل مبارزات با شمشیر نوری بیشتری بود. این جریان، در فیلمهایی چون The Matrix و The Dark Knight نیز دیده شد و مبارزات تن به تن، با الهام از هنرهای رزمی آسیایی، نقش مهمی در فیلمهای اکشن داشتند.
سیلوستر استالونه در فیلم The Expendables، سعی کرد تا نوستالژی دوران طلایی اکشن را با استخدام بازیگران قدیمی این ژانر در کنار ستارگان جدیدی چون جیسون استاتهام (Jason Statham) زنده کند.
در فرانچایز The Fast and the Furious، تعقیب و گریز با خودرو، هسته اصلی سکانسهای اکشن فیلم است، هر چند که با گذشت زمان، سکانسهای مبارزه کاراکترها در این فیلم نیز بسیار بیشتر شد.
2010
فیلمهای ابرقهرمانی تقریبا حاکمان بلامنازع ژانر اکشن در این دهه بودند. استودیو فیلمسازی مارول، زیرمجموعهای از کمپانی دیزنی، فیلمهای ابرقهرمانی خود را وارد مرحله جدیدی کرد. فیلم Iron Man (2008) تبدیل به استاندارد جدیدی در فیلمهای کامیکبوکی شده بود و دیگر کسی به این فیلمها به چشم آثاری بیارزش و بچگانه نگاه نمیکرد. موفقیت فیلم The Avengers (2012) که نقطه عطف فاز اول دنیای سینمایی مارول یا MCU بود و قهرمانان فیلمهای متعدد را گرد هم جمع کرده بود تا با لوکی مبارزه کنند، باعث شد تا دیگر استودیوهای هالیوودی نیز به دنبال ایجاد دنیاهای مشترک خود باشند.
کمپانی برادران وارنرز که مالک کمپانی DC بود، سعی کرد تا بر اساس کامیکهای DC که بسیار محبوبتر از کامیکهای مارول بودند و با بهره از قهرمانان معروفی چون بتمن و سوپرمن، دنیای دنیای گسترشیافته DC را خلق کند که پس از شکست تجاری شدید فیلم Justice League، نقشههای خود را عوض کرد.
کمپانی فاکس نیز در دهه 2000 سهگانه موفق X-Men را روی پرده داشت، تصمیم گرفت تا فیلمهای X-Men را گسترش دهد اما افت کیفیت شدید فیلمهای X-Men پس از فیلم X-Men: Days of Future Past باعث شد تا این کمپانی نیز تسلیم شود. کمپانی دیزنی در سال 2018، کمپانی فاکس قرن بیستم و در پی آن، حق امتیاز کامیکهای X-Men و کاراکترهایی چون ولورین و ددپول را خریداری کرد.
با وجود شکسته پروژه DCEU و فیلمهای X-Men، فیلمهای ابرقهرمانی نه تنها محو نشدند، بلکه کل گیشههای سینما را به اختیار خود در آوردند. فیلمهای MCU، فیلمهای مجزای DC و دنیای کامیکهای مرد عنکبوتی که در اختیار کمپانی سونی است، سه قطب اصلی گیشه سینماها هستند و فیلمهای کامیک بوکی مستقل نیز روز به روز بیشتر میشوند.
در حالی که تصور میشد دیگر راهی برای خلق فیلمهای اکشن متفاوت یا حداقل جدید باقی نمانده است، فیلم John Wick (2014) نشان داد که نسل جدیدی از قهرمان سینمای اکشن از راه رسیده است. در فیلم John Wick، کیانو ریوز (Keanu Reeves) پس از سهگانه ماتریکس نتوانسته بود موفقیت آن را در سینما تکرار کند، نقش یک آدمکش بازنشسته را بازی میکند که پس از کشته شدن سگش توسط مافیای روس، از آنها انتقام میگیرد. داستان به شدت ساده فیلم که در نگاه اول مسخره به نظر میرسد در کنار فیلمبرداری منحصربفرد، استفاده مناسب از موسیقی، کوریوگرافی متفاوت نسبت به دیگر فیلمهای اکشن و ضدقهرمانی که اهل بزن بهادری نیست و از آن مهمتر، قابل همدردی است، باعث شدند تا بسیاری سعی کنند تا فرمول John Wick را تکرار کنند و فیلمهای اکشنی با همین سبک و سیاق بسازند.
همچنین در این دوره، سینمای اکشن آسیا نیز ظهوری دوباره داشت و کوریوگرافی سریع، خشن، بیرحمانه و بینظیر فیلمهای اکشن آسیایی که این بار محدود به هنگ کنگ نبود، باعث شد تا سکانسهای اکشن بسیاری از فیلمهای آمریکایی خستهکننده و کهنه به نظر برسند و بسیاری از کارگردانان، ستارگان و طراحان سکانسهای اکشن آسیایی، به هالیوود سفر کنند.
سینمای اکشن هنگ کنگ
فیلمهای اکشن هنگ کنگی عامل اصلی موفقیت سینمای هنگ کنگ در سطح جهانی هستند. فیلمهای اکشن هنگ کنگی، المانهای هالیوودی را با فرهنگ چین و هنگ کنگ از جمله اپرای چینی، داستانهایی درباره سنتهای چینی و کوریوگرافی سکانسهای اکشن مبتنی بر هنرهای رزمی و تکنیکهای فیلمسازی آمریکایی ترکیب کردند تا آثاری متفاوت از نظر فرهنگی و بصری تولید کنند. هالیوود از دهه ۷۰ به بعد، بسیاری از المانهای فیلمهای اکشن هنگ کنگی را وام گرفت.
اولین فیلمهای اکشن هنگ کنگی به سبک ووژیا (Wuxia) ساخته میشدند و اسطورههای چینی و هنر شمشیرزنی را نمایش میدادند. اما در دهه ۳۰ میلادی، سبک ووژیا توسط دولت چین سرکوب شد و فیلمهای کونگ فویی که مبارزاتی طبیعیتر داشتند و درباره قهرمانان معاصری مانند ونگ فی هونگ (Wong Fei Hung)، بودند، محبوبیت پیدا کردند. تغییرات فرهنگی پس از جنگ باعث شد تا موج جدیدی از فیلمهای ووژیا با ترکیب حرکات آکروباتیک و خشونت پدیدار شوند و فیلمهای کونگ فویی، مخصوصا فیلمهای استودیو Shaw Brothers، نیز واقعگرایانهتر و خشنتر شدند.
بروس لی در دهه ۷۰ یکتنه باعث اوج گرفتن سینمای هنگ کنگ شد و مرگ او در سال ۱۹۷۲، باعث شد تا فیلمهای او حتی بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گیرند. در دهه ۸۰، جکی چان با ترکیب کمدی، بدلکاری و داستانهای شهری، ستاره سینمای اکشن بود و جت لی (Jet Li) نیز هنر رزمی ووشو را به نمایش گذاشت که مورد توجه مخاطبان سینما قرار گرفت. نوآوریهای فیلمسازانی چون سوی هارک (Tsui Hark) و جان وو باعث شد تا سلاحهای گرم نیز به سینمای هنرهای رزمی راه پیدا کنند و فیلمهای هنگ کنگی از تریادهای چینی در داستانهای خود استفاده کنند. با افت سینمای اکشن کلاسیک در اواخر دهه ۹۰، فیلمهای اکشن هنگ کنگی نیز محبوبیت خود در آمریکا را از دست دادند.
فیلمهای رزمی اولیه
اولین و مهمترین اثر چین روی سینمای اکشن، فیلمهای اکشن رزمی بود که عمدتا در هنگ کنگ تولید میشدند. این فیلمها برگرفته از ادبیات چینی بودند و با محبوبیت رمانهای ووژیا در اوایل قرن بیستم، سینمای چین نیز تحت تأثیر این رمانهای قهرمانانه قرار گرفت و اکثر فیلمهای ساخته شده در شانگهای، اقتباسهای سینمایی رمانهای ووژیا بودند. در اوایل دهه ۲۰ میلادی، فیلمهای اقتباس شده از این رمانها در اوج خود بودند که از میان آنها میتوان به فیلم The Burning of the Red Lotus Monastery (1928) و ۱۸ دنباله آن اشاره کرد.
با تغییرات فرهنگی و سیاسی چین در دهه ۳۰ میلادی، رمانهای ووژیا و به تبع آنها، فیلمهای ووژیا توسط دولت توقیف شدند اما هنگ کنگ که حکومتی لیبرال تحت نظر بریتانیا داشت، همچنان پذیرای سینمای ووژیا بود.
سینمای رزمی پس از جنگ
در اواخر دهه ۴۰ میلادی و پس از دومین جنگ بین چین و ژاپن، جنگ داخلی در چین و پیروزی حزب کمونیست در چین، سینمای چین بیشتر از گذشته به هنگ کنگ متمایل شد. در هنگ کنگ، فیلمهای اکشن رده ب به زبان کانتونی ساخته میشدند و فیلمهایی که به زبان ماندارین ساخته میشدند، اصولا سینمای اکشن را صنعتی دون پایه میدانستند. انیمیشن و جلوههای ویژه در این زمان در فیلمهای اکشن رواج پیدا کرد و فیلمسازان هنگ کنگی با استفاده از تکنیکهای نقاشی روی فیلم، قدرتهای فراطبیعی کاراکترهای فیلمهای خود را به نمایش میگذاشتند. از جمله این فیلمها میتوان به فیلم The Six-Fingered Lord of the Lute (1965) و فیلم Sacred Fire, Heroic Wind (1966) اشاره کرد.
در نقطه مقابل سینمای ووژیا که برگرفته از ادبیات حماسی و فانتزی چین بود، فیلمهای کونگ فویی گسترش پیدا کردند و دارای سکانسهای اکشن طبیعیتر، غالبا بدون المانهای فانتزی و مبارزه با شمشیر و دیگر سلاحهای سرد بودند. کوان تاک هینگ (Kwan Tak Hing)، سردمدار این نوع از سینما بود و در تقریبا ۱۰۰ فیلم، نقش وونگ فی هونگ، یک قهرمان را بازی کرد که اولین فیلم از این ۱۰۰ فیلم، The True Story of Wong Fei Hung (1949)و آخرین آنها، فیلم Wong Fei Hung Bravely Crushing the Fire Formation (1970 نام داشتند. در این دوره، قهرمانهای فیلمهای اکشن رزمی، معمولا توسط استادی به نام «استاد وونگ» آموزش میدیدند، اپرای چینی روی کوریوگرافی سکانسهای مبارزه تأثیر زیادی داشت و قهرمان فیلم، از اصول اخلاقی کنفوسیوسی پیروی میکرد.
نسل جدید سینمای ووژیا
در نیمه دوم دهه ۶۰ میلادی، استودیو فیلمسازی بزرگ برادران شا (Shaw Brothers)، نسل جدیدی از سینمای ووژیا را با فیلم Temple of the Red Lotus (1965) به کارگردانی ژو زنگونگ (Xu Zenghong) معرفی کرد که بازسازی فیلمی به همین نام محصول سال ۱۹۲۸ بود. این فیلم که با زبان ماندارین ساخته شده بود، دارای رنگهای بیشتری در لباسها و دکور بود و از فضای فانتزی و رازآلود فیلمهای ووژیای اولیه فاصله گرفته بود. همچنین استفاده از حرکات آکروباتیک و خشونت نیز از نکات بارز این فیلم بود. نسل جدید سینمای ووژیا، متأثر از فیلمهای سامورایی ژاپنی و رمانهای ووژیا جدید، نوشته جین یونگ (Jin Yong) و لیانگ یوشنگ (Liang Yusheng) در دهه ۵۰ میلادی بود.
نسل جدید ووژیا از حضور پررنگتر کاراکترهای مرد در هسته سینمای هنگ کنگ، سینمایی عمدتا اشباع از قهرمانان زن و فیلمهای مخصوص مخاطبان زن، خبر میداد. در این دوره، فیلمهای رمانتیک و موزیکال بیشتر مخاطب داشتند. با این حال، رویش نسل جدید ووژیا، مانع از درخشش ستارگان زن نشد. بازیگرانی چون چنگ پی پی (Cheng Pei-Pei) و کانی چان پو چو (Connie Chan Po-Chu)، در کنار ستارگان مرد، در فیلمهای اکشن خوش درخشیدند و هنوز کاراکترهای زن در فیلمهای ووژیا، بسیار پررنگ بودند. از کارگردانان تأثیرگذار در این دوره میتوان به چانگ چه (Chang Cheh)، کارگردان دو فیلم One-Armed Swordman (1967) و Golden Swallow (1968) و کینگ هو (King Hu)، کارگردان فیلم Come Drink with Me (1966) اشاره کرد. کینگ هو پس از فیلم Come Drink with Me، استودیو برادران شا را ترک کرد و به ساخت فیلمهای مستقل در تایوان، از جمله فیلم Dragon Inn (1967) و فیلم A Touch of Zen (1971) که کاندید نخل طلای کن هم شده بود، اشاره کرد. چانگ چه تا اوایل دهه ۸۰، بزرگترین کارگردان فیلمهای ووژیا در چین بود.
موج فیلمهای کونگ فویی
موج جدید سینمای ووژیا باعث شد تا فیلمهای کونگ فویی نیز به زبان ماندارین روی بیاورند و داستانهای خشنتر را به نمایش بگذارند. در این موج جدید، رزمیکاران حرفهای از جمله تی لونگ (Ti Lung) و گوردون لیو (Gordon Liu)، تبدیل به ستارگان جدید سینمای اکشن شدند که با وسواس و دقت زیادی، سکانسهای اکشن را که عمده زمان فیلمها را اشغال میکردند، کوریوگرافی و پیادهسازی میکردند. فیلم Chinese Boxer (1970) به کارگردانی جیمی وانگ یو (Jimmy Wang Yu) که ستاره فیلم نیز بود، آغازگر نسل جدید فیلمهای کونگ فویی به شمار میآید. با این حال، استودیو برادران شاو و چانگ چه، با فیلم Vengeance (1970)، به پرچمداران این سینما تبدیل شدند و الهام بخش فیلمهای زیادی از جمله The Boxer from Shantung (1972)، فیلم Heroes Two (1974)، فیلم Five Deadly Venoms (1978) و فیلم Crippled Avengers (1979) بودند. سینما کونگ فویی روی ارزشهای مردسالارانه و دوستی بین مردان تمرکز داشتند و کاراکترهای زن، عمدتا نقشهایی ابزاری داشتند، با این حال، ستارگان کم تعدادی مانند انجلا مائو (Angela Mao)، توانستند در این سینما نیز خودی نشان دهند.
تنها رقیب چانگ چه در سینمای اکشن کونگ فویی که به اندازه او روی این سینما تأثیر گذاشت، لائو کار لئونگ (Lau Kar Leung)، کوریوگرافر سکانسهای اکشن فیلمهای چانگ چه بود. لائو کار لئونگ در سال ۱۹۷۵، اولین فیلم خود را با نام The Spiritual Boxer برای برادران شا ساخت که الگوی فیلمهای اکشن کونگ فو کمدی بود. او سپس با فیلمهای Executioners from Shaolin (1977)، The 36th Chamber of Shaolin (1978) و فیلم Legendary Weapons of China (1982)، روی سنتها و فلسفه هنرهای رزمی تمرکز کرد و تلاش کرد تا مبارزات را به شکلی طبیعی و واقعگرایانه و با سرعت و جدیت بیشتر به تصویر بکشد.
محبوبیت فیلمهای رزمی در شرق آسیا باعث شد تا فیلمهای کونگ فویی نیز بیشتر دیده شوند. این سینما حتی در غرب نیز مورد توجه قرار گرفت و فیلمهای کونگ فویی که برای نمایش در سایر نقاط دنیا، دوبله میشدند، به عنوان فیلمهای رده ب در سالنهای سینما و تلویزیون طرفدار داشتند و سینمای هنگ کنگ را به دنیا معرفی کردند. با این حال، بسیاری از منتقدان به این سینما اهمیتی نمیدادند. سیاهپوستان آمریکایی از مخاطبان اصلی فیلمهای رزمی بودند، تا جایی که گروهی از رپرهای معروف آمریکایی، نام Wu-Tang Clan را برگرفته از فیلمهای رزمی، روی خود گذاشتند. استفاده از قهرمان غیر سفیدپوست، باعث شده بود تا سیاهپوستان و دیگر غیرسفیدپوستان آمریکایی، با قهرمان فیلمهای رزمی ارتباط بیشتری برقرار کنند.
در دهه ۸۰ میلادی، محبوبیت فیلمهای رزمی با زیرشاخه جدیدی به نام فیلمهای نینجایی شدت گرفت و فیلمهای رزمی در فرهنگ پاپ آمریکایی نفوذ کردند. بسیاری از سالنهای سینما، برنامههای مخصوصی در هفته برای نمایش فیلمهای رزمی در نظر میگرفتند و حتی سینماهایی مخصوص نمایش فیلمهای چین و هنگ کنگ تأسیس شدند.
فیلم The Brothers (1979)، محصول استودیو فیلمسازی برادران شا، تفاوت بسیار زیادی با فیلمهای رزمی معمول این استودیو داشت. این فیلم اکشن جنایی که بازسازی فیلم Deewar (1975)، درباره تنش بین دو برادر در دو سوی قانون بود، باعث شد تا فیلمهای اکشن قهرمانانه خونین در دهه ۸۰، در هنگ کنگ متولد شوند و کارگردانانی از جمله جان وو (John Woo)، با فیلمهایی مانند A Better Tomorrow، خود را به جهان معرفی کنند.
بروس لی
بروس لی، نماد سینمای رزمی هنگ کنگ است. بروس لی یک بازیگر هنگ کنگی زاده آمریکا و استاد هنرهای رزمی بود که قبل از مرگش در سن ۳۲ سالگی، چهار فیلم The Big Boss (1971)، Fist of Fury (1972)، Way of the Dragon (1972) و Enter the Dragon را ساخت. بروس لی که سبک مبارزه خود را پرورش داده بود و کاریزمایی بیمانند و تکرار نشدنی داشت، توانست سینمای اکشن هنگ کنگ را تسخیر کند. سه فیلم اول او به ترتیب رکوردهای فروش در سینمای هنگ کنگ را شکستند و دو فیلم Fist of Fury و Way of the Dragon، به ترتیب، ۱۰۰ و ۱۳۰ میلیون دلار در دنیا فروش کردند. فیلم Enter the Dragon که با زبان انگلیسی ساخته شده بود و اولین فیلم مشترک آمریکا و هنگ کنگ بود، ۳۵۰ میلیون دلار فروش داشت و موفقترین فیلم از شرق آسیا بود. همچنین، بروس لی به جای کار کردن با برادران شا، با استودیو تازه تأسیس Golden Harvest همکاری کرد و موفقیت فیلمهایش باعث شد تا این استودیو، به تدریج جایگاه استودیو برادران شا را در سینمای هنگ کنگ تصاحب کند.
پس از مرگ ناگهانی بروس لی، فیلمهای متعدد و بیشماری به تقلید از او روی آوردند و حتی بازیگران زیادی اسم او را با کمی تغییر، استفاده کردند تا جایی که زیرشاخهای به نام «بروس گون» یا «بروس مانند» به وجود آمد. کیفیت بسیار پایین این فیلمها، تا حدی سینمای هنگ کنگ را تضعیف کرد اما میراث بروس لی همچنان در سینما پا بر جا است و هیچ بازیگری نتوانسته جایگاه او را در فیلمهای رزمی به دست آورد یا حتی به آن نزدیک شود.
جکی چان و ترکیب کمدی و کونگ فو
شاید تنها بازیگر چینی که توانست مانند بروس لی به شهرت برسد، جکی چان (Jackie Chan) باشد. مانند بسیاری از کونگ فو کاران، جکی چان نیز کار خود را در اپرای پکن آغاز کرد و به عنوان یک بدلکار وارد سینما شد و حتی در فیلمهای بروس لی نیز به عنوان بدلکار حضور داشت. لو وی (Lo Wei)، کارگردان دو فیلم The Big Boss و Fist of Fury، سعی کرد تا در فیلم New Fist of Fury (1976)، جکی چان را به عنوان بروس لی جدید معرفی کند اما موفق نبود. جکی چان سپس در فیلم Snake in the Eagle’s Shadow (1978) به کارگردانی یئون وو پینگ (Yeon Woo Ping) که اولین تجربه کارگردانی خود را پس از سالها کوریوگرافی سکانسهای اکشن، سپری میکرد، نقش آفرینی کرد. ترکیب سکانسهای پر زد و خورد و سریع فیلم با کمدی فیزیکی باعث شد تا جکی چان به ستاره جدید سینمای اکشن در دنیا تبدیل شود و به دلیل سبک خاص کمدی و اکشن فیلمهایش، به راحتی شناخته شود. این دو سپس فیلم Drunken Master (1978) را ساختند و جکی چان با کارگردانی فیلم The Fearless Hyena (1979)، قبل از سال ۱۹۸۰، جایگاه خود را به عنوان نماد سینمای اکشن کمدی تثبیت کرد.
البته فیلمهای جکی چان، اولین فیلمهای اکشن کمدی نبودند، اما تأثیرگذارترین فیلمهای کمدی رزمی بودند که زیرشاخه سینمای کونگ فو را متحول کردند. پس از جکی چان، سامو هونگ (Sammo Hung) و یوئن بیائو (Yuen Biao)، دو همکلاسی جکی چان در اپرای پکن نیز در فیلمهای اکشن کمدی درخشیدند. سامو هونگ که جثه بسیار عظیمی نسبت به جکی چان داشت و در عین حال، در حد جکی چان، سریع و چابک بود، توانست به چهرهای شناختهشده تبدیل شود و در کنار جکی چان، زوج کمدی اکشن موفقی را تشکیل دهد. او همچنین بسیاری از فیلمهای خود و جکی چان را نیز کارگردانی، تهیه و کوریوگرافی میکرد که از معروفترین آنها، میتوان به فیلم Enter the Fat Dragon (1978) اشاره کرد.
بازنویسی سینمای اکشن
فیلمهای کمدی جکی چان باعث شدند تا سینمای هنگ کنگ به موفقیت خود در دهه ۸۰ نیز ادامه دهد. حتی در زمانی که فیلمهای رزمی دیگر محبوبیتی نداشتند، او همچنان ستاره موفقی بود و سبک خاص خود را به سینمای اکشن تزریق کرده بود.
جکی چان و بدل کاری در فیلمهای اکشن
در اوایل دهه ۸۰، جکی چان بدلکاریهای بیشتری را در فیلمهایش گنجاند که از میان آنها، میتوان به فیلم The Young Master (1980) و مخصوصا فیلم Dragon Lord (1982) اشاره کرد. فیلم Dragon Lord دارای سکانس مبارزهای روی یک هرم است که با ۲۹۰۰ برداشت، رکورددار بیشترین تعداد برداشت برای یک سکانس است. در مبارزه نهایی فیلم Dragon Lord نیز جکی چان بدلکاریهای زیادی را انجام داد که معروفترین آنها، پشتک وارون او از روی یک آپارتمان به زمین است. در سال ۱۹۸۳ و با فیلم Project A، جکی چان از فیلمهای رزمی به فیلمهای اکشن کوچ کرد و هنرهای رزمی و بدلکاریهای خود را به فیلمهای غیر رزمی نیز تزریق کرد. با فیلم Project A، جکی چان، تیم بدلکاری جکی چان را تأسیس کرد تا انواع بدلکاریهای خطرناک در فیلمهای اکشن را انجام دهند. در فیلم Project A، جکی چان بدلکاریهای بسیار خطرناکی را انجام داد و با ترکیب آنها با کمدی، باعث شد تا مخاطب زیر بار هیجان و تعلیق ناشی از این سکانسها، پا پس نکشد و از فیلم لذت ببرد. فیلم Project A، ۱۹ میلیون دلار هنگ کنگ فروش داشت و در کشورهای آسیایی دیگر مانند ژاپن، موفقتر هم بود. جکی چان در فیلم Winners and Sinners (1983) نیز به بدلکاریهای خطرناک خود ادامه داد که در معروفترین آنها، روی یک تخته اسکیت، از زیر یک کامیون رد میشود.
در حالی که فیلمهای Project A و Winners and Sinners، به دلیل بدلکاریهای خارقالعاده جکی چان، بینظیر و تکرارنشدنی به نظر میرسیدند، او در سال ۱۹۸۵، فیلم Police Story را ساخت و بدلکاری در سینما را چند قدم پله ارتقا داد. بسیاری از بدلکاریهای فیلم Police Story که باعث مصدومیتهای متعدد جکی چان شدند، هنوز هم از زمره بهترین بدلکاریهای تاریخ سینما به شمار میآیند. جکی چان در سال ۱۹۸۸، فیلم Police Story 2 را ساخت و در این فیلم، علاوه بر او، مگی چونگ، بازیگر زن فیلم نیز در انفجاری آسیب دید. جکی چان در دهه ۸۰ میلادی، فیلمهای اکشن متعددی با المانهای ثابتی از جمله کونگ فو، نیروهای پلیس، بدلکاریهایی شامل شکستن شیشه، پس زمینه مدرن شهری و خودروهای پرسرعت، تهیه و در آنها نقشآفرینی و بدلکاری کرد.
سوی هارک و شهر سینما
به غیر از جکی چان، استودیوی فیلمسازی Cinema City نیز که در سال ۱۹۸۰ توسط ریموند وانگ (Raymond Wong)، کارل ماکا (Karl Maka) و دین شک (Dean Shek) تأسیس شد، به ساخت فیلمهای اکشن کمدی پرداخت. فیلم Aces Go Places (1982)، پارودی فیلمهای جیمز باند بود و از جلوههای ویژه مدرن و تکنولوژیهای فوتوریستی بهره میبرد و در عین حال، بدلکاریهای زیادی با محوریت خودروها داشت. سوی هارک (Tsui Hark)، که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ در این استودیو فیلمسازی مشغول به فیلمسازی بود، بعد از ترک آن، فیلمهای Zu Warriors from the Magic Mountain (1983) و A Chinese Ghost Story (1987) به کارگردانی چینگ سیو تونگ (Ching Siu Tung) را تهیه کرد و با استفاده از کمدی، جانی دوباره به فیلمهای ووژیا دمید و استاندارد جلوههای ویژه در سینمای هنگ کنگ را متحول کرد. او همچنین، سبک فیلمبرداری فیلمهای هنگ کنگی را با استفاده از نماهایی پیچیدهتر و درخشانتر و تدوین سریعتر، تغییر داد.
جان وو و قهرمانان تشنه به خون
سوی هارک فیلم A Better Tomorrow (1986) به کارگردانی جان وو را تهیه کرد که منشأ فیلمهای قهرمانانه خونین به شمار میرود. جان وو در این فیلم، نبرد بین پلیس و سازمان جنایی تریاد را با سکانسهای تیراندازی خونین و خشن و البته، با دقت کوریوگرافی شده، ترکیب کرد و ملودرامهایی احساسی را خلق کرد که نسخههای مدرن و ملموس فیلمهای چانگ چه به نظر میرسیدند. جان وو با فیلم A Better Tomorrow، رکوردهای باکس آفیس را در هم شکست و چو یون فت (Chow Yun Fat) را به عنوان ستاره فیلمهای اکشن پر زد و خورد و خونین معرفی کرد.
تا اوایل دهه ۹۰ میلادی، جان وو فیلمهای اکشن خونین متعددی با جلوههای بصری و مضامین داستانی مشابه ساخت که به رابطه بین نیروهای قانون و پروتاگونیستهای قانونشکن میپرداختند. رینگو لم (Ringo Lam)، دیگر فیلمسازی بود که از این مضامین استفاده کرد و فیلمهای City on Fire (1987)، Prison on Fire (1987) و Full Contact (1992) را ساخت که چو یون فت، ستاره هر سه فیلم بود. این فیلمها به نمایش چهرهای جذاب و قابل احترام از تریاد متهم شدند و حتی به نظر میرسید که تریاد دستی در ساخت این فیلمها داد.
نسل پنجم سینمای اکشن رزمی
پس از افت محبوبیت فیلمهای اکشن جنایی در اوایل دهه ۹۰، فیلمهای رزمی تاریخی بار دیگر محبوبیت سابق خود را به دست آوردند. این فیلمهای جدید از تکنولوژیهای جدید سینمایی بهره میبردند و به دلیل موفقیت تجاری سینمای هنگ کنگ در شرق آسیا، با بودجههای زیادی ساخت میشدند. رمانهای ووژیا فانتزی بار دیگر مورد توجه قرار گرفتند و سکانسهای مبارزه کاراکترهای فیلمها، بین زمین و آسمان، امری عادی در این فیلمها بود. بازیگران در این فیلمها، با کابلهایی در هوا معلق میشدند و فیلمساز میتوانست سکانسهای اکشنی فراطبیعی بسازد. گسترش استفاده از این تکنیک باعث شد تا زیرشاخه جدیدی به نام wire fu شکل بگیرد.
سوی هارک، اینجا هم نقش اصلی در گسترش این زیرشاخه را داشت. با تهیه فیلم Swordsman (1990)، او رمانهای ووژیای جین یونگ (Jin Yong) را به منبع اقتباس اصلی فیلمهای رزمی تبدیل کرد. او فیلم Once Upon a Time in China (1991) را کارگردانی کرد که بار دیگر، وونگ فی هونگ را به عنوان قهرمان فیلمهای رزمی، به سینماروها یادآور شد. هر دو فیلم دارای دنبالههای متعددی بودند و فیلمهای زیادی با تقلید از آنها در هنگ کنگ و چین ساخته شدند که جت لی (Jet Li)، بازیگر عمده این فیلمها بود. جت لی به قدری به خاطر بازی در فیلمهای ووژیا معروف شد که در سال ۱۹۹۵، جایزه چهره سال ۱۹۹۵ چین را در جشنواره فیلم اسب طلایی در تایوان دریافت کرد. از دیگر ستارگان این دوره میتوان به بریجیت لین (Brigitte Lin) تایوانی اشاره کرد که دارای چهره و ظاهری آندروژن بود که برای نقشهای اکشن در آن دوره، مورد پسند قرار گرفته بود. از مهمترین نقشآفرینیهای او میتوان به بازیاش در نقش یک مرد خواجه شرور در فیلم The Swordsman 2 (1992) اشاره کرد.
تأثیر جهانی
موج اول: شیفتگان کونگ فو
سینمای هنگ کنگ با فیلمهای رزمی در دنیا شناخته شد و فیلمهای کونگ فو دهه ۷۰ و بروس لی، نقش بسزایی در معرفی این سینما داشتند. او در سریال آمریکایی The Green Hornet (1966) و سریال Kung Fu (1972)، تلاش کرد تا هنرهای رزمی را به آمریکاییها معرفی کند. در سال ۱۹۹۳، فیلم King Boxer با بازی لو لیه (Lo Lieh)، مخاطبان سینما را شیفته هنرهای رزمی، مخصوصا کونگ فو کرد و لو لیه اولین بازیگر هنگ کنگی بود که فیلمی در رتبه اول جدول فروش هفتگی سینمای آمریکا داشت. در سال ۱۹۷۳، سه فیلم هنگ کنگی Fist of Fury، Lady Whirlwind و King Boxer، رتبههای اول تا سوم باکس آفیس آمریکا را تصاحب کردند و فیلم Fist of Fury تا یک ماه بعد از اکران در صدر جدول فروش هفتگی باقی ماند.
در ابتدا، فیلمهای کونگ فویی، برای مخاطبان آسیایی آمریکایی به نمایش در میآمدند و سپس سیاهپوستانی و لاتینها از این فیلمها استقبال کردند. طبقه کارگر سفیدپوست آمریکایی، گروه اجتماعی بعدی بود که از این فیلمها استقبال کرد و فیلمهای اکشن رزمی هنگ کنگ در اروپا، آسیا و مخصوصا کشورهای جهان سوم، بسیار موفق بودند. بروس لی در فیلم Enter the Dragon (1973)، محصول مشترک هنگ کنگ و هالیوود، نقش آفرینی کرد و سرانجام توانست به یک ستاره تبدیل شود. موفقیت و درخشش فیلم Enter the Dragon باعث شد تا هالیوود به سمت ساخت فیلمهای رزمی آمریکایی برود و بازیگرانی چون ژان کلود ون دم، استیون سیگال و چاک نوریس که اساتید هنرهای رزمی بودند، به ستارههای سینما تبدیل شدند. همچنین، فیلمهای اکشن هالیوودی نیز سعی کردند برای اجرای سکانسهای اکشن جذابتر و هیجانانگیزتر، از هنرهای رزمی در کوریوگرافی این سکانسها استفاده کنند.
سینمای هنگ کنگ در ژاپن، روی مانگا و انیمه نیز تأثیرگذار بود و دو فرنچایز معروف Fist of the North Star و Dragon Ball بر اساس همین سینما شکل گرفتند. این دو مانگا خود منشأ مانگاها و انیمههای شونن از دهه ۸۰ میلادی به بعد بودند.
فیلمهای بالیوودی نیز به شدت تحت تأثیر فیلمهای هنگ کنگی قرار گرفتند. پس از موفقیت فیلم Enter the Dragon، فیلم Deewar تلاش کرد تا از هنرهای رزمی در سکانسهای اکشن بهره ببرد. بسیاری از فیلمهای اکشن بالیوودی، تقلیدی از سینمای هنگ کنگ بودند و بدلکاری و هنرهای رزمی به شکل و شیوه بالیوودی، سینمای هندوستان را اشباع کرد.
فیلمهای بروس لی حتی در شاخههای دیگر صنعت سرگرمی نیز تأثیر گذار بودند. بازی ویدیویی Street Fighter که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد، از نظر گیمپلی، مضمون و طراحی، شباهتهای زیادی به فیلمهای بروس لی داشت و حتی برخی از شخصیتها نیز شباهتهایی به کاراکترهای فیلمهای هنگ کنگی داشتند. بازی Street Fighter و بازی Mortal Kombat، که هر دو بر پایه هنرهای رزمی شرقی هستند، الگوی بازیهای مبارزهای تلقی میشوند. بازیهای beat ‘em up نیز در دهه ۸۰ و ۹۰، از جمله بازی Kung-Fu Master (1984)، برگرفته از فیلمهای بروس لی و جکی چان بودند.
محبوبیت بروس لی و سبک مبارزه او که جیت کندو خطاب میشد، باعث شد تا هنرهای رزمی در آمریکا بسیار محبوب شود و هنرهای رزمی مرکب یا MMA به یکی از سرگرمیهای اصلی آمریکاییها تبدیل شود. در سال ۲۰۰۴، دینا وایت (Dana White) که خود در زمینه هنرهای رزمی آموزش دیده است، سازمان UFC را بنا کرد که هنوز هر هفته مسابقات آن توسط میلیونها مخاطب دیده میشوند. ورزش پارکور نیز تا حد زیادی برگرفته از حرکات آکروباتیک جکی چان و فلسفه ورزشی بروس لی است.
موج دوم: سینمای اکشن مدرن
در دهه ۸۰ میلادی، تغییر و تحولات سینمای رزمی هنگ کنگ، بار دیگر هالیوود را نیز تحت تأثیر قرار داد و البته، جایگاه سینمای هنگ کنگ را به عنوان قدرت اول شرق آسیا، تثبیت کرد. فیلمهای این دوره، نه تنها سینمای اکشن آمریکا را متحول کردند، بلکه بسیاری از فیلمهای هالیوودی تلاش کردند تا از محبوبیت ستارگان سینمای هنگ کنگ استفاده کنند و شاهد حضور بازیگران چینی و هنک کنگی در فیلمهای هالیوودی بودیم. به اصطلاح، به این دوره از سینمای اکشن هالیوود، دوره هنگ کنگ سازی هالیوود گفته میشود.
با وجود کاهش محبوبیت سینمای اکشن رزمی در دهه ۹۰، اما جکی چان هنوز طرفداران خود را در آمریکا حفظ کرده بود و فیلم Peking Opera Blues (1986) به کارگردانی سوی هارک، به یک فیلم کالت تبدیل شد. فیلم The Killer (1989) به کارگردانی جان وو نیز اگرچه در آمریکا اکران گستردهای نداشت، اما فیلم موفقی بود. در دهه ۹۰، استقبال آمریکاییها از فیلمهای ویدیویی چینی، افزایش یافت و بازار فیلمهای کاست در آمریکا، به واسطه فیلمهای اکشن رزمی هنگ کنگ، جان گرفت. در این دوره، منتقدان نیز از فیلمهای هنگ کنگی بیشتر استقبال کردند و متوجه تأثیر آنها در سینما شدند.
سینمای اکشن هنگ کنگ از دهه ۹۰، الگوی سینمای اکشن بود و نسل جدید سینماگران آمریکایی، تحت تأثیر سینمای هنگ کنگ بودند. اثر فیلم City on Fire بر فیلم Reservoir Dogs (1992) به کارگردانی کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) مشخص است و فیلم Kill Bill (2003) و قسمت دوم آن نیز ادای دینی به سینمای اکشن چین و ژاپن هستند، تا جایی که یوئن وو پینگ، نه تنها کوریوگرافر سکانسهای مبارزه این فیلم بود، بلکه در آن نقشی نیز ایفا کرد. فیلم Desperado (1995) و دنباله آن، فیلم Once Upon a Time in Mexico (2003) به کارگردانی رابرت رودریگز (Robert Rodriguez)، متأثر از فیلمهای اکشن جان وو هستند و سهگانه ماتریکس خواهران واچوفسکی (Wachowski) نیز ترکیبی از فیلمهای اکشن بزرگ هالیوودی با فیلمهای اکشن جان وو و زیرشاخه wire fu است. یوئن وو پینگ، مسئول کوریوگرافی این سهگانه نیز بود. بسیاری از بازیگران آمریکایی نیز برای نقشآفرینی بهتر در فیلمهای اکشن، هنرهای رزمی را فرا گرفتند. کیانو ریوز و اوما تورمن برای فیلمهای The Matrix و Kill Bill، به سراغ هنرهای رزمی رفتند و جیسون استیتام نیز به واسطه مهارتش در هنرهای رزمی، به یک ستاره در سینمای اکشن تبدیل شد.
تأثیر فیلمهای جان وو
فیلمهای قهرمانانه خونین جان وو، نقش مهمی در سینمای اکشن داشتند. اکشن، سبک بصری، مضامین و کاراکترهای فیلمهای جان وو در فیلمهای اکشن هالیوودی تقلید شدند و بسیاری از فیلمهای اکشن هالیوودی تلاش کردند تا حال و هوای خشن و تاریک فیلمهای اکشن خونین هنگ کنگ در دهه ۸۰ و ۹۰ را تکرار کنند. تارانتینو که از عشاق فیلمهای رزمی است، از فیلمهای رینگو لم در فیلمسازی الهام گرفت و فیلم The Killer نیز الهامبخش لوک بسون (Luc Besson)، در ساخت فیلم Leon: The Professional (1994) بود. جان وو نیز پس از موفقیت در هنگ کنگ، راهی هالیوود شد و به فیلمسازی در آمریکا مشغول شد.
مهاجرت چهرههای هنگ کنگی
پس از موفقیت فیلمهای هنگ کنگ در دنیا و مخصوصا آمریکا، بسیاری از ستارگان فیلمهای رزمی برای دستمزدهای بهتر، راهی آمریکا و هالیوود شدند. پس از فیلم Hard Boiled (1992)، جان وو راهی هالیوود شد و فیلم Face/Off (1997) را ساخت که سبک خاص فیلمسازیاش را به آمریکا نشان داد. فیلم Face/Off نه تنها فیلم موفقی در گیشه بود، بلکه نیکلاس کیج (Nicolas Cage) و جان تراولتا (John Travolta) را به چهرههای جدید سینمای اکشن تبدیل کرد. فیلم Mission: Impossible 2، دیگر فیلم موفق جان وو در آمریکا بود که بیش از ۵۶۰ میلیون دلار در دنیا فروش داشت. پس از این فیلم، جان وو تا حد زیادی از سینمای اکشن فاصله گرفت.
جکی چان نیز در سال ۱۹۹۵، با فیلم Rumble in the Bronx، راهی هالیوود شد و در فیلمهای هالیوودی زیادی از جمله فیلم Rush Hour (1998) و دنبالههای آن و فیلم Shanghai Noon (2002) و دنباله آن، فیلم Shanghai Knights (2003) نقش آفرینی کرد. او البته از فیلمسازی در هنگ کنگ دست نکشید و تعدادی فیلم هنگ کنگی را از جمله Mr. Nice Guy و Who Am I?، در آمریکا ساخت.
جت لی نیز با بازی در فیلم Lethal Weapon 4، به هالیوود کوچ کرد و در میان مخاطبان آمریکایی، طرفدارانی پیدا کرد. او برای بازی فیلمهای رزمی حماسی Hero (2002) و Fearless (2006) به هنگ کنگ باز گشت اما پس از فیلم Fearless دیگر در فیلمهای رزمی بازی نکرد. چو یون فت نیز در فیلمهای هالیوودی The Replacement Killers (1998)، The Corruptor (1999)، Anna and the King (1999) و Bulletproof Monk (2003) بازی کرد اما با فیلم Crouching Tiger, Hidden Dragon (2000) و Curse of the Golden Flower (2006)، به سینمای چین بازگشت و به ندرت در فیلمهای آمریکایی نقش آفرینی کرد.
سینمای رزمی مدرن
از اواسط دهه ۹۰ میلادی، فیلمهای رزمی محبوبیت خود را در هنگ کنگ و آمریکا از دست دادند و عمده فیلمهای رزمی، فیلمهای درجه دو برای بازار سینمای خانگی آمریکا بودند. سینمای هالیوود با جذب ستارگان و المانهای فیلمهای رزمی، مخاطبان هنگ کنگی را نیز به خود جذب کرد و سینمای هنگ کنگ برای بازپسگیری مخاطبانش، به استفاده از چهرههای موسیقی پاپ از جمله اکین چنگ (Ekin Cheng) و نیکولاس سه (Nicholas Tse) روی آوردند. فیلمهای رزمی نیز تلاش میکردند تا از فیلمهای هالیوودی تقلید کنند و به جای پرداختن به داستانهای رزمی کلاسیک یا سینمای ووژیا، به سراغ داستانهای علمی تخیلی رفتند که فیلمهای Downtown Torpedoes (1997)، Gen-X Cops (1999) و Purple Storm (1999) از فیلمهای موفق این دوره بودند.
اندرو لائو در سال ۱۹۹۸، فیلم ووژیا The Storm Riders (1998) را با اقتباس از کامیکبوکی به همین نام ساخت که از جلوههای ویژه کامپیوتر بهره میبرد و توانست رکوردهای فروش را بشکند. سوی هارک نیز در فیلم Time and Tide (2000) از جلوههای ویژه کامپیوتری متعدد استفاده کرد اما موفق نبود. استفن چو (Stephen Chow)، کارگردان و بازیگر فیلمهای کمدی، از جلوههای ویژه به شکلی اغراق شده در فیلمهای رزمی کمدی پارودی از جمله Shaolin Soccer (2001) و Kung Fu Hustle (2004) استفاده کرد که هر دو فیلمهای بسیار موفقی بودند.
در اواخر دهه ۹۰، فیلمهای جنایی شخصیتمحور با الهام از فیلمهای جان وو نیز جانی دوباره گرفتند. استودیو فیلمسازی Milkway Image، فیلمهای Expect the Unexpected (1998) به کارگردانی پاتریک یائو (Patrick Yau)، The Mission (1999) و Running out of Time (1999)، هر دو به کارگردانی جانی تو (Johnnie To) را تهیه کرد. سهگانه Infernal Affairs، به کارگردانی اندرو لائو (Andrew Lau) و آلان ماک (Alan Mak)، به قدری موفق شد که مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)، فیلم اول این سهگانه را در آمریکا بازسازی کرد.
از میانههای دهه ۲۰۰۰ میلادی، فیلمهای ووژیا گاهی میتوانستند به عنوان آثاری خاص، برجسته و بینظیر، شکوه فیلمهای ووژیا را یادآور شوند اما اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی بود که سینمای شرق آسیا، با الهام از فیلمهای رزمی هنگ کنگی، دوباره سینمای رزمی را احیا کرد. در این میان، فیلم The Raid: Redemption (2011) و دنبال آن، فیلم The Raid: Berandal (2013)، هر دو به کارگردانی گرث ادواردز (Gareth Edwards)، با ترکیب هنرهای رزمی اندونزی، سینمای جنایی چین و کره جنوبی و خشونت فیلمهای جان وو، نه تنها کوریوگرافی فیلمهای اکشن را متحول کردند – تا جایی که فیلمهای آمریکایی از نظر کوریوگرافی، حرفی برای گفتن نداشتند – بلکه ایکو اویس (Iku Uwais) و جو تسلیم (Joe Taslim) را نیز به عنوان ستارگان سینمای اکشن به هالیوود معرفی کردند.
در این دوره جدید از سینمای اکشن، کوریوگرافی با الهام از هنرهای رزمی کمتر شناخته شده و شخصیتپردازی بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفت. فیلم John Wick با بازی کیانو ریوز و دنبالههای آن، از دیگر فیلمهای موفق این دوره بودند و فیلمهای اکشن انتقامی زیادی با الهام از این فیلم ساخته شدند. خیزش جدید سینمای رزمی در سالهای اخیر، باعث شد تا فیلمهای پر زرق و برق هالیوودی، حتما فیلمهای دنیای سینمایی مارول یا MCU نیز از آن الهام بگیرند. ، نه تنها اولین فیلم هنرهای رزمی MCU است بلکه ادای دین دستین دنیل کرتون (Destin Daniel Cretton)، کارگردان این فیلم به این سینما با استفاده از المانهایی چون کمدی فیزیکی فیلمهای جکی چان، المانهای زیرشاخه wire fu، مضامین ووژیا در داستان و اکشن سریع و نفسگیر نسل جدید سینمای رزمی، واضح است.
زیرشاخهها
اکشن ماجرایی:
این زیرشاخه، در واقع زیرشاخهای از ژانر ماجرایی نیز به حساب میآید. داستان این نوع فیلمها، در مکانهای دیدنی و زیبا رخ میدهند قهرمان داستان، به مکانهای مختلفی دور دنیا سفر میکند. از جمله این فیلمها، میتوان به سری Indiana Jones و National Treasure اشاره کرد.
اکشن کمدی:
سینمای اکشن کمدی به طنز تکیه دارد. این زیرشاخه، در دهه 80 بسیار محبوب شد و بازیگران آن، اغلب مانند ادی مورفی، پیشینه کمدی داشتند. فیلمهای کمدی چون Dumb & Dumber و Big Momma’s House، دارای داستانهای پر از حادثه بودند، هر چند که فیلمهای اکشن کمدی به حساب نمیایند. سکانسهای اکشن، نقش بسیار مهمی در فیلمهای اکشن کمدی ایفا میکنند. از جمله فیلمهای اکشن کمدی، میتوان به 48 Hrs (1982)، Beverly Hills Cop (1984)، Lethal Weapon (1987)، Midnight Run (1988)، Bad Boys (1995)، Rush Hour (1998)، The Rundown (2003) و Hot Fuzz (2007) اشاره کرد.
پلیسهای رفیق:
پلیسهایی که با هم رفیق هستند، یکی از مضامین رایج در فیلمها و سریالهای اکشن کمدی هستند. این دو کاراکتر معمولا با هم بسیار تفاوت دارند و ویژگیهای فردی همدیگر را خنثی میکنند. معمولا در این داستانها، دو کاراکتر اصلی با هم سازگاری ندارند اما برای مقابله با جنایتکاران، همکاری با همدیگر را یاد میگیرند و متوجه میشوند که میتوانند همدیگر را کامل کنند. در این نوع فیلمها، دو کاراکتر اصلی یا افسران پلیس، یا مأموران مخفی هستند. گاهی نیز در این نوع فیلمها، یک کاراکتر پلیس و کاراکتر دیگر خلافکاری است که با پلیس همکاری میکند.
برای تنوع بخشیدن، معمولا کاراکترها از نژادها و فرهنگهای مختلف هستند اما نقطه تضاد آنها، بیخیالی یا غیرعادی بودن یک کاراکتر است که توسط رفتار عادی فرد دیگر خنثی میشود. در این رابطه، فرد عادی معمولا نقش پلیس خوب و فرد بزنبهادر، نقش پلیس بد را ایفا میکنند. در این فیلمها، معمولا فردی که رفتاری غیر عادی دارد، «ماهی خارج از آب» است که باید خود را با شرایط جدید وفق دهد. این سبک از فیلمهای اکشن کمدی، توسط راجر ایبرت، فیلمهای وانزا نیز خطاب میشوند.
فیلم Stray Dog (1949) به کارگردانی آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa)، با بازیهای توشیرو میفونه (Toshiro Mifune) و تاکاشی شیمورا (Takashi Shimura)، اولین فیلم پلیسهای رفیق به شمار میرود. از دیگر فیلمهای اولیه این ساب ژانر، میتوان فیلم In the Heat of the Night (1967) و فیلم Freebie and the Bean (1974) اشاره کرد. این ژانر با فیلم 48 Hrs با بازیهای ادی مورفی و نیک نولتی (Nick Nolte) و فیلم Beverly Hills Cop و دنباله آن، فیلم Beverly Hills Cop II محبوب شد. فیلمهای Running Scared (1986) با بازیهای گرگوری هاینز (Gregory Hines) و بیلی کریستال (Billy Crystal) و Lethal Weapon (1987) با بازیهای مل گیبسون و دنی گلاور (Danny Glover)، به محبوبیت این ساب ژانر اضافه کردند. شین بلک (Shane Black)، خالق Lethal Weapon، با فیلمهای The Last Boy Scout، Last Action Hero، Kiss Kiss Bang Bang و The Nice Guys تلاش کرد تا با ترکیب کاراکترهای غیر پلیس ولی متضاد همدیگر، تا این ساب ژانر را کمی تغییر دهد.
اکشن ترسناک:
این زیرشاخه حضور یک نیرو، رویداد یا شخصیت شیطانی را که در فیلمهای ترسناک دیده میشود، با تیراندازی و تعقیب و گریز ژانر اکشن ترکیب میکند. مضامین و المانهای یک فیلم اکشن ترسناک، اغلب خون ریزی، شیاطین، موجودات وحشی، خون آشامان و البته زامبیها هستند. این زیرشاخه از ژانر فانتزی نیز به شدت الهام میگیرد. از جمله این فیلمها، میتوان به Aliens، Army of Darkness، Resident Evil، Ghost Rider، Planet Terror، Undead، Doomsday، Underworld، Constantine، Priest، The Crow، Dawn of the Dead، Deep Rising، From Dusk Till Dawn، Blade، The Mummy، Legion و End of Days اشاره کرد.
فیلم فاجعهای:
در فیلمهای فاجعهای، شاهد المانهای ماجرایی و حتی علمی تخیلی هستیم و چالش اصلی، زنده ماندن در شرایط بلایی طبیعی یا مصنوعی، مانند سیل، زلزله، طوفان، آتش فشان، بیماریهای واگیردار و غیره است. از جمله این فیلمها، میتوان به Independence Day، Daylight، Earthquake، 2012، The Day After Tomorrow، Poseidon، The Towering Inferno، Dante’s Peak، Deep Impact، Volcano، The Core، Armageddon، Twister و San Andreas اشاره کرد.
اکشن علمی تخیلی:
این زیرشاخه، المانهای مشترک زیادی با ژانر علمی تخیلی دارد و این فیلمها بر تیراندازی، مبارزات در فضا، اسلحه نوآورانه و دیگر المانهای علمی تخیلی که با اکشن ترکیب شدهاند، تمرکز دارند. از جمله این فیلمها، میتوان به G.I. Samurai، Terminator 2، The Matrix، Total Recall، Minority Report، The Island، Star Wars، Men in Black، Aliens، I Robot، Transformers، The Hunger Games، The Maze Runner، Equilibrium، District 9، Serenity، Akira، Paycheck، Predator، Robocop، Avatar، Mad Max 2، Divergent، They Live، Escape from New York، Lara Croft: Tomb Raider و The Fifth Element اشاره کرد.
فیلم جاسوسی:
در این فیلمها، قهرمان معمولا یک مأمور دولتی است که با خشونت، با مأموران دشمن یا تروریستها مقابله میکند. این فیلمها، درباره جاسوسهایی هستند که درگیر اتفاقات مختلفی، معمولا در مقیاس جهانی میشوند. این زیرشاخه، با موضوعاتی مانند جاسوسی، چه به شکل واقعگرایانه یا کاملا داستانی سر و کار دارد. فیلمهای جاسوسی در سینمای بریتانیا بسیار محبوب هستند و کارگردانان بریتانیایی، مانند آلفرد هیچکاک و کارول رید (Carol Reed)، در این عرصه نامدار هستند. این زیرشاخه، ترکیبی از فرارهای هیجان انگیز، اکشن سنگین، مبارزات خوش ساخت، تکنولوژیهای هیجان انگیز و مکانهای دیدنی است. تمام فیلمهای جاسوسی، الزاما اکشن نیستند، اما فیلمهای دارای سکانسهای تیراندازی و تعقیب و گریز، از جمله فیلمهای اکشن به حساب میآیند. فیلمهای جاسوسی با مقدار اکشن کم، از جمله فیلمهای هیجان انگیز به شمار میآیند. از این آثار، میتوان به Casino Royale، Mission: Impossible، Ronin، True Lies، Salt، From Paris with Love، The International، Patriot Games، xXx، Colombiana، Miss Congeniality و سری بورن اشاره کرد.
اکشن هیجان انگیز:
در فیلمهای اکشن هیجان انگیز، شاهد تیراندازی، انفجارات متعدد و نماهای دیدنی هستیم. فیلمهای Dirty Harry و The French Connection در دهه 70 این المانها را نمایش دادند و بعدها، فیلمهای موفق و پرفروشی چون Die Hard و Lethal Weapon در دهه 80 این مسیر را ادامه دادند. در این فیلمها، قهرمان مدت محدودی دارد، با خشونت زیادی مواجه است و دشمن مشخصی دارد. این آثار، دارای المانهای جنایی و معمایی هستند، اما اکشن در وهله اول اهمیت دارد. از جمله این فیلمها، میتوان به Hard Boiled، True Romance، Point Break، The Warriors، Bullitt، The Seven-Ups، Cobra و Rambo: First Blood Part II، Taken اشاره کرد. داستان این فیلمها در یک محیط محدود، مانند یک ساختمان، هواپیما یا مسیر رخ میدهد و قهرمان، توسط دشمن محاصره شده است و باید با مخفیکاری و هوشیاری، فرار کند. فیلمهای مشابه Die Hard، در هالیوود بسیار پر طرفدار هستند، زیرا داستان سادهای را در چارچوبی مشخص ارائه میدهند. از جمله این فیلمها، میتوان به Under Siege (با موضوع حمله تروریستها به یک کشتی)، Broken Arrow (دزدیده شدن یک کلاهک اتمی توسط تروریستها)، Speed، Under Siege 2: Dark Territory و Derailed (گروگان گیری در قطار یا اتوبوس)، Sudden Death (حمله تروریستها به یک استادیوم ورزشی)، Passenger 57، Executive Decision و Air Force One (گروگان گیری در هواپیما)، Con Air (دزدیده شدن یک هواپیما توسط خلافکاران) و Half Past Dead و The Rock (حمله تروریستها و زندانیان به یک زندان) اشاره کرد. فیلم Paul Blart: Mall Cop، پارودی این نوع فیلمها است.
فیلم ابرقهرمانی: فیلمهای ابرقهرمانی، اکثرا دارای المانهای علمی تخیلی و فانتزی هستند و به اعمال یک یا چند ابرقهرمان که دارای قدرتهای ابرانسانی هستند و قصد دارند از بشر محافظت کنند، تمرکز میکنند. این فیلمها، اکشن محور هستند و اولین فیلم هر ابرقهرمان، داستان پیدایش او و مبارزه او با یک ابرشرور شناخته شده را تعریف میکند. از جمله این فیلمها، میتوان به Batman، Iron Man، Green Lantern، Spider-Man، The Avengers، X-Men، Thor، Captain America: The First Avenger، The Incredible Hulk، Catwoman، Wonder Woman، Kick-Ass، Lucy و Superman اشاره کرد.
بازیگران معروف
بازیگرانی چون جان وین، استیو مک کوئین (Steve McQueen) و لی ماروین (Lee Marvin) در دهههای 50 و 60 و بازیگرانی چون بروس لی، تام لافلین (Tom Laughlin)، چارلز برانسون، چاک نوریس، کلینت ایستوود و سونی چیبا در دهه 70 با ژانر اکشن شناخته میشدند. در دهه 80، مل گیبسون و دنی گلاور، ژانر رفیقی پلیسی را با فرانچایز Lethal Weapon محبوب کردند. در اواسط دهه 80 میلادی، بدنسازانی چون آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه، با اسلحه بزرگ و سنگین در فیلمهای اکشن ظاهر شدند و بازیگرانی چون استیون سیگال (Steven Seagal) و ژان کلود ون دام (Jean-Claude Van Damme)، با پیشینه هنرهای رزمی خود، در فیلمهای اکشن رزمی بازی کردند. بروس ویلیس، قهرمانی یادآور دوران وسترن بود که با فیلمهای اکشن Die Hard به شهرت رسید.
در دهه 90 و 2000، بازیگران آسیایی چون چو یون فت (Chow Yun-Fat)، جت لی (Jet Lee) و جکی چان در فیلمهای آمریکایی ظاهر شدند و بازیگرانی چون وزلی اسنایپس (Wesley Snipes) و وین دیزل (Vin Diesel) مطرح شدند.
اگر چه کیانو ریوز (Keanu Reeves) و هریسون فورد، خود را با نقشهای اکشن علمی تخیلی مطرح کردند، تلاش کردند تا در ژانرهای دیگر چون اکشن ماجرایی نیز موفقیت کسب کنند.
مت دیمون (Matt Damon) که برای بازی در نقش یک سرایدار نابغه در فیلم Good Will Hunting، کاندید جایزه اسکار شده بود، با بازی در فرانچایز Jason Bourne، خود را به عنوان یک بازیگر اکشن معرفی کرد. بازیگران اروپایی مانند ژان کلود ون دام بلژیکی، ژان رنو (Jean Reno) فرانسوی، دالف لاندگرن (Dolph Lundgren) سوئدی، کالین فارل (Colin Farrell) ایرلندی و جیسون استاتهام انگلیسی در فیلمهای اکشن زیادی در آمریکا ظاهر شدند.
از جمله بازیگران زن سینمای اکشن، میتوان به میشل یوه (Michelle Yeoh)، لوسی لیو (Lucy Liu)، میشله ردریگز (Michelle Rodriguez)، میلا یوویچ (Milla Jovovich)، کیت بکینسل (Kate Beckinsale)، آنجلینا جولی (Angelina Jolie)، اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson)، اوما تورمن (Uma Thurman)، ساندرا بولاک (Sandra Bullock)، زو سالدانا (Zoe Saldana)، سیگورنی ویور (Sigourney Weaver)، لیندا همیلتون (Linda Hamilton)، صنعا لاتان (Sanaa Lathan)، جینا دیویس (Geena Davis)، هالی بری (Halle Berry)، امیلی بلانت (Emily Blunt)، ژانگ زییی (Zhang Ziyi)، مگی کیو (Maggie Q)، کایرا نایتلی (Keira Knightly)، چارلیز ترون (Charlize Theron)، دمی مور (Demi Moore)، کامرون دیاز (Cameron Diaz)، درو باریمور (Drew Barrymore)، جنیفر لارنس (Jennifer Lawrence)، جنیفر کانلی (Jennifer Connelly)، بریجیت نیلسون (Brigitte Nielsen)، کری آن موس (Carrie-Ann Moss)، لوری پتی (Lori Petty)، جسیکا آلبا (Jessica Alba) و جیمی لی کرتیس (Jamie Lee Curtis) اشاره کرد. پس از یک زندگی حرفهای موفق به عنوان بدلکار، زوئی بل (Zoe Bell)، تبدیل به یک ستاره سینمای اکشن شد و روندا روزی (Ronda Rousey) و جینا کارانو (Gina Carano) پس از موفقیت در MMA به سینما آمدند.
در سالهای اخیر، تعداد بازیگران زن در سینمای اکشن، بیشتر شده است. این بازیگران، در فستیوال فیلم آرتمیس مورد ستایش قرار میگیرند.مؤسسه تحقیقاتی جینا دیویس، فعالیت زنان در سینمای اکشن را تحت بررسی قرار میدهد. نتایج این مؤسسه نشان میدهد که تعداد دیالوگهای زنان در این فیلمها نیز افزایش یافته است. این مؤسسه اظهار کرده که در سال 2016، شاهد بیشترین حضور زنان به عنوان قهرمان در فیلمهای اکشن مانند Suicide Squad و Captain America بودهایم، اما با این حال، همچنان این نقشها، پرداخت کافی ندارند.
کارگردانان
از جمله معروفترین کارگردانان سینمای اکشن در دهه 60 و 70 میلادی، میتوان به سم پکینپا اشاره کرد که فیلم The Wild Bunch (1969) او، به دلیل خشونت زیاد و لحن پوچگرایانهاش، بسیار جنجالی شد. از جمله کارگردانان معروف سی سال اخیر سینمای اکشن، میتوان به جیمز کمرون، اندرو دیویس، جان وو (John Woo)، جان مک تیرنن (John McTiernan)، ریدلی اسکات، خواهران واچفسکی (The Wachowskis)، آندرزژ بارکتویاک (Andrzej Bartkowiak)، رابرت ردریگز، مایکل بی (Michael Bay) و لوئیس لتریه (Louis Leterrier) اشاره کرد. در سالهای اخیر، فیلمسازان جوانی چون گرث ادواردز، تیمو تیایانتو (Timo Tjahjanto) و چاد استالسکی (Chad Stahlsky)، با نگرش جدید خود به کوریوگرافی، سینمای اکشن را دوباره احیا کردهاند.
امسال اولین دوره جوایز سینمایی لوکتو برگزار میشود. برای اطلاع از نامزدهای این جوایز، با لوکتو همراه باشید.
وقت آن رسیده تا بعد از حدود سه سال، باری دیگر به مقایسه پلی استیشن ۵ و ایکس باکس سری ایکس بپردازیم و ویژگیهای تازه آنها را بررسی کنیم. با لوکتو همراه باشید.
در این ویدیو پرفروشترین کنسول بازی را معرفی میکنیم و درصد فروش همه کنسولهای نسل نهم را بررسی میکنیم. با لوکتو همراه باشید.
در این ویدیو به بسیاری از سوالهای شما درباره سرویس ایکس باکس گیم پس پاسخ خواهیم داد.
بازیهای ریمیکی زیادی از عناوین محبوب قدیمی در حال ساخت است. در ادامه برای آشنایی با بهترین آنها با ما همراه باشید.