سریال حرفهای با توجه به سه قسمت ابتدایی آن، طبق استاندارد سایت متاکریتیک نقد شده است.
در ساخت یک سریال، حتی سریالی که قرار است فقط یک داستان را تعریف کند و فاقد داستانهای فرعی است، هر اپیزود به صورت مستقل دارای یک پرده ابتدایی، پرده میانی و پرده آخر است. این اصل اولیه نویسندگی و ساخت یک اپیزود تلویزیونی است و تعداد بسیار کمی از سریالها در تاریخ توانستهاند این فرمول را زیر پا بگذارند و سریالهای موفقی باشند، سریال حرفهای، مانند تقریبا تمام سریالهای ایرانی دیگر، از دسته این سریالهای کمتعداد و خاص نیست.
اولین ایراد سریال حرفهای این است که در طول سه قسمتی که از آن پخش شده، حتی ذرهای برای جلو بردن داستان آن تلاش نشده است. در واقع حتی میتوان گفت که داستان این سریال کاملا نامشخص است. در ابتدای اپیزود اول، فردی سیاهپوش – با بازی سیروان خسروی – را میبینیم که دو نفر را بسیار نوآورانه به قتل میرساند. این سکانس ابتدایی، تماشاگر را قانع میکند که با شخصیتی بیباک، سرد و سنگدل مواجه است و در انتظار قدمهای بعدی اوست، اما تمام جذابیتهای سریال، پس از این ۱۰ دقیقه ابتدایی، ناپدید میشوند.
نه تنها در اپیزود اول، هیچ اتفاقی رخ نمیدهد که مخاطب را ذرهای جذب داستان یا به کاراکترها علاقهمند کند، بلکه این اتفاق حتی در دو قسمت بعد نیز رخ نمیدهند. یک سریال، باید در همان قسمت اول بتواند مخاطب را به شکلی شیفته خود کند، که مخاطب بیصبرانه منتظر قسمت دوم باشد یا قسمت دوم را بلافاصله تماشا کند و سریال حرفهای، فاقد چنین ویژگی اساسی و مهمی در سه قسمت ابتدایی است.
همانطور که گفته شد، کاراکتری که سیروان خسروی نقش آن را بازی میکند، با لباسها و ظاهری که دارد، میتوانست به تنهایی، شخصیت محوری داستانی جنایی درباره مردی باشد که به خاطر خانوادهاش دست به هر کاری زده است، اما مصطفی تقی زاده، نویسنده سریال حرفهای (او این سریال را کارگردانی هم کرده است)، وقت زیادی را به شاخ و برگهایی داده است که هیچ ثمری نمیدهند. فیلمنامه سریال حرفهای، بیسروشکل و فاقد محتواست. سریال حرفهای در این سه قسمت حتی نتوانسته کاراکترهای داستان خود را معرفی کند و رابطه بین آنها را به درستی شرح دهد.
ضعف سریال حرفهای در شخصیتپردازی فراتر از ناتوانی در شرح رابطه بین کاراکترها یا معرفی درست آنها است. کاراکترهای ظاهرا پروتاگونیست این سریال، تکبعدی و کلیشهای هستند و کاراکترهای آنتاگونیست نیز به دلیل عدم توانایی مصطفی تقیزاده در نویسندگی، کاراکترهایی آزاردهنده و مشمئزکننده هستند که تماشاگر ذرهای علاقه به دنبال کردن داستان آنها ندارد. متأسفانه، عدم پردازش درست آنتاگونیستهایی که تماشاگر بتواند از آنها متنفر باشد و در عین حال، سرنوشت آنها را دنبال کند، در سریالهای ایرانی بسیار رایج است و سریال حرفهای نیز به این آفت آلوده است.
در مجموع، مصطفی تقی زاده، در امر نویسندگی بسیار ناموفق بوده است. چیزی که او به عنوان فیلمنامه سریال حرفهای نوشته است، فاقد جذابیت یا حتی حداقل کوچکترین سرنخی است که مخاطب را با خود همراه کند. او در ارائه حتی یک کاراکتر جالب ناموفق بوده و تلاشش برای ارائه داستانی که قرار است به تدریج، ابعاد مختلفی از یک نقشه بزرگ برای انتقام را به نمایش بگذارد، یکی از بدترین نمونههای داستانپردازی جنایی است که میتوان این روزها یافت.
اگرچه نمیتوان بازیگران سریال حرفهای را که فیلمنامه ضعیفی را تحت هدایت کارگردانی ناتوان پیادهسازی کردهاند، مقصر دانست، اما نمیتوان کتمان کرد که نقشآفرینیهای سریال حرفهای اصلا قابل قبول نیستند. در بهترین حالت، بازیگران کارکشته این سریال، نقشآفرینیهای معمولی را ارائه دادهاند که تا حدی داستان خستهکننده سریال را قابل تحمل کرده است. با این حال، دیالوگهای سریال حرفهای نیز آنقدر ضعیف، تصنعی و غیر قابل باور هستند که همین نقشآفرینیهای معمولی را نیز نمیتوان به مدت 45 دقیقه تحمل کرد. بازیگران خوبی مانند سارا بهرامی، فرسنگها با بهترین نسخههای خودشان در سریال حرفهای فاصله دارند و بازیگران آماتوری مانند سیروان خسروی نیز بیشتر به لطف طراحی لباس و چهرهپردازی سریال در نقشهایشان قابل قبول هستند. فیلمنامه بد حرفهای حتی باعث شده است که بازیهای زانیار خسروی و ماهور الوند نیز که قرار است زوج جوانی را به نمایش بگذارند، غیر قابل تحمل باشند. اما در مجموع میتوان گفت که میان بازیگران عمدتا حرفهای این سریال، سیروان و زانیار خسروی تلاش بیشتری کردهاند تا در نقشهای خود باورپذیر باشند. شاید اگر فیلمنامه بهتری در اختیار این دو قرار میگرفت، میتوانستند نقشآفرینیهای خوبی از خود به جای بگذارند.
شاید برای شما جالب باشد
البته مشکلات سریال حرفهای، فقط با فیلمنامه و عدم کارگردانی مصطفی تقی زاده تمام نمیشوند. فیلمبرداری سریال حرفهای نیز فاقد هر گونه ذوق و سلیقه هنری است. هیچ خلاقیتی از نظر هنری در هیچ قسمتی از سریال حرفهای مشاهده نمیشود و موسیقی متن بد سریال نیز که بیدلیل در سکانسهای بیمعنا، ضرباهنگ بیشتری میگیرد، گوش مخاطب را آزار میدهد. تدوین بسیار بد سریال نیز بسیار مبتدیانه و دارای برشهای بیموقعی است که حتی اگر در لحظاتی سریال کمی جالب به نظر میرسد، باعث خستگی مخاطب از دنبال کردن آشفتگی داستانی آن میشوند. شایان ذکر است که اگر سریال حرفهای از نظر فنی نیز حرفی برای گفتن ندارد، مقصر اصلی، مصطفی تقیزاده است که مشخصا فاقد استعداد و دانش کافی برای کارگردانی است.
سریال حرفهای، همانند بسیاری از سریالهای جدیدی که به صورت فلهای وارد بازار نمایش دیجیتال میشوند، فاقد هر گونه نکته جذابی است که مخاطب را پای نمایشگر نگه دارند. سازندگان سریال صرفا سعی کردهاند تا با علم به اینکه ستارگان سریال، مخصوصا سیروان و زانیار خسروی، طرفداران بیشماری در فضای مجازی دارند و همچنین، برای عامه مردم نیز، تنها گزینههای دیگر، سریالهای بدتر شبکههای سیما هستند، از قدرت ستارهای، تظاهر به دغدغه مندی اجتماعی و ایجاد موقعیتهای تابو مصنوعی بهره ببرند و مخاطب جذب کنند. متأسفانه، علیرغم کیفیت به شدت پایین سریالهایی مانند حرفهای، آنها صرفا به همین دلایل در جامعه سریالهای موفقی تلقی میشوند. سریال حرفهای فقط یک سریال بد نیست، بلکه نمونهای دیگر از افول فرهنگی جامعهای است که حتی دیگر اهمیتی به وقتی که صرف اوقات فراغت خود میکند، نمیدهد و محصولات بیکیفیت را میبلعد. تنها مزیت سریال حرفهای را میتوان این دانست که هنگام آموزش فیلمنامهنویسی برای تلویزیون، از این سریال به عنوان یک نمونه بد استفاده خواهد شد.
چرا بیصبرانه منتظر اپیزود دوم سریال حرفهای هستیم؟ با لوکتو همراه باشید.
اولین نفری باشید که برای این پست نظر ارسال می کنید!