سریال «نیسان آبی» با توجه به سه قسمت ابتدایی آن، طبق استاندارد سایت متاکریتیک نقد شده است.
منوچهر هادی که هیچوقت فیلمساز خوبی نبوده است، مدتی است که با پرداختن به سریالهای بد مخصوص سرویسهای استریم، سطوح جدیدی از تولید آثار بد و مبتذل را کشف کرده است و سریال «نیسان آبی» نیز تثبیت کننده جایگاه او، به عنوان یک تولیدکننده آثار بیارزش است.
حرف زدن درباره داستان سریال «نیسان آبی» کاری بیهوده و عبث است. این سریال درباره دو دوست صمیمی به نامهای جمشید قاسمپور و رضا خرسند است که با دو خواهر دوقلو نیز ازدواج کردهاند. جمشید قاسمپور عاشق جمشید هاشمپور، ستاره سالهای دور سینمای ایران و نیسان آبی است و همین نیسان آبی برای او دردسرساز میشود. سریال «نیسان آبی» در سه قسمت ابتدایی، مانند یک سریال کمدی خانوادگی آغاز میشود که البته نه کمدی است، نه خانوادگی و سپس در اپیزود سوم، با چرخشی ۱۰۸۰ درجه تبدیل به یک اثر درام درباره اعدام میشود.
در یک سریال بد، میتوان به این پرداخت که قصد سازنده سریال از ارائه داستانش چیست و کجا را اشتباه رفته است اما سریال «نیسان آبی» به قدری زننده و بیارزش است که حرف زدن درباره اساس و چارچوب داستان و فیلمنامه، غیر ممکن است. هیچکدام از شخصیتهای این سریال، ذرهای واجد ویژگی جالب یا حتی قابل قبول نیستند که بتوان به سرنوشت آنها علاقهمند شد. کاراکترهای سخیف و مبتذل سریال نیسان آبی که با لودگیهای بازیگران سریال ترکیب شدهاند، دقایقی آزاردهنده را به مخاطب ارائه میکنند که مانند شکنجه میمانند. مشخص نیست سعید دولتخانی و سعید هوشیار، نویسندگان این سریال، با چه ایده و تصوری به نوشتن این داستان پرداختهاند، اما باید امیدوار باشیم که دیگر هیچوقت به نویسندگی نپردازند. باورش سخت است که در تولید چنین سریالی، حتی یک نفر هم نبوده که به سازندگان سریال بگوید که فیلمنامه فاقد ارزش، مبتذل و بیمزه است. باورش سخت است که سازندگان سریال، به چنین اثر سخیفی کمدی میگویند. دیدن معاشقههای ایهامدار کاراکترهای سریال با استفاده از بازی با کلمات، فقط برای یک انسان احمقی که تا کنون کتاب مطالعه نکرده است، میتواند جذاب و بامزه باشد.
اما یک فیلمنامه بیارزش، تنها مشکل سریال «نیسان آبی» نیست. این سریال، مانند دیگر کارهای منوچهر هادی، چند ویژگی بارز دارد که باعث شدهاند تا این سریال، تبدیل به یکی از بدترین آثاری شود که تا کنون در شبکههای VOD داخلی منتشر شده است. مهمتر از همه، منوچهر هادی، سبک زندگی، منش و روابط کاراکترهای اصلی سریالش را مانند ارزشهایی در جامعه ارائه میکنند که باید ستایش شده و یادآوری شوند. در عین حال، منوچهر هادی از همین سبک زندگی و منش به عنوان هزل استفاده میکند و به سخره میکشد. برای منوچهر هادی، فقر مالی و فرهنگی جامعه، چیزی جز یک شوخی نیست و او سعی میکند با تظاهر به اینکه برای جامعه ارزشی قائل است، خود را تبرئه کند. استفاده از نوستالژی و جایگاه خانواده ایرانی در فرهنگ و جامعه، میتواند دستمایه خوبی برای خلق یک کمدی خانوادگی باشد، اما برای منوچهر هادی، صرف نمایش لودگی، عقبماندگی فرهنگی، آموزشی و علمی و مضامین نوستالژیک مانند سینمای اکشن دهه ۶۰ شمسی و نسیان آبی به شکلی ناسالم و غیرمنطقی، معنای طنز میدهند و به خیال خود، در حال قدردانی از فرهنگ کوچه و خیابانی تهران است.
علاوه بر این ابتذال، سریال «نیسان آبی» هر چند به صورت زیرپوستی، داعیه دغدغهمندی نیز دارد و تظاهر میکند که اثری برگرفته از دل طبقه پایین جامعه، برای طبقه پایین جامعه، به منظور نمایش مشکلات طبقه پایین جامعه است. متأسفانه سطح کیفی سریالهای ایرانی آنقدر پایین است که شاید بتوان گفت باید از منوچهر هادی برای اینکه هنوز به شعارگرایی روی نیاورده است، متشکر باشیم اما نمیتوان اکران کرد که بر خلاف آنچه که «نیسان آبی» سعی میکند به نظر برسد، این سریال، داستانی تقلبی است که مخاطب را دعوت میکند تا به کاراکترهای تکبعدیاش بخند.
منوچهر هادی علاوه بر اینکه فیلمسازی متظاهر و جدا افتاده از بطن جامعهای است که خود را از آن میداند، کارگردان بسیار بدی است. مهم نیست که او چقدر از کار خود دفاع کرد، نمیتوان کتمان کرد که سریال «نیسان آبی» از هر نظر، اثری ضعیف است. از نظر فیلمبرداری و چهرهپردازی، «نیسان آبی» اثری کاملا معمولی و فاقد هر گونه نکته بارزی است که به آن کمی هویت ببخشد؛ طراحی لباس سریال نیز در حد کاریکاتورهایی ناشیانه است که فرهنگی را دست میاندازد که منوچهر هادی مدعی است، میخواهد از آن قدردانی کند. گرچه موسیقی تیتراژ سریال، با حال و هوایی که «نیسان آبی» ادعا میکند در حال خلق است، سازگاری دارد، اما این نکته مثبت کوچک نمیتوانند کمترین تأثیری روی سطح به شدت پایین کیفیت سریال بگذارند یا کاستیهای کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگران را بپوشانند. منوچهر هادی بارها نشان داده است که هیچ درکی از کمدی ندارد و بار آن را روی دوش لودگی بازیگرانش میاندازد. تمام سه قسمت ابتدایی سریال «نیسان آبی» شامل سکانسهای بیهدفی است که بسیار بیشتر از آن چه که باید کش میآیند و حوصله مخاطب را سر میبرند. همچنین این سکانسها به قدری اضافی هستند که تا قسمت سوم، اتفاقاتی را شرح میدهند که حذف آنها هیچ تأثیری روی داستان ندارند (البته اگر فرض کنیم این سریال داستانی هم دارد) و ماجرای اصلی در قسمت سوم آغاز میشود. در سال ۱۴۰۰، زمانی که سریالهای استاندارد برای هر قسمت، یک خط داستانی مجزا دارند که علاوه بر داشتن سه پرده استاندارد، داستان کلی را نیز پیش میبرند، چارچوب داستانی سریال «نیسان آبی» به هیچ وجه قابل قبول نیست و نشان میدهد که علاوه بر دو نویسنده گمنام و ناشیاش، کارگردان سریال نیز با این مدیوم آشنایی ندارد.
شاید برای شما جالب باشد
سریال «نیسان آبی» زاده فرهنگ مدرنی است که تلاشی برای ارتقای فردی مخاطبش نمیکند. این سریال توسط افرادی ساخته شده است که نه تنها در کار خود هیچ مهارتی ندارند، بلکه به این حقیقت واقف هستند و در عین حال میدانند که مخاطب امروزی نیز درکی از یک اثر هنری باکیفیت ندارد، لودگی را میپرستد و برای جلب نظر او، کافی است که بازیگران را مانند اجزا یک سیرک به بازی بگیرد و وقت و پول خود را صرف حاشیهسازی و تبلیغات کند. متأسفانه، در وبسایت لوکتو، نمره ۱، پایینترین نمرهای است که میتوان به بدترین آثار صنعت سرگرمی اعطا کرد اما شک نکنید که سریالهایی مانند سریال «نیسان آبی» بیارزشتر از این نمره هستند.