آشنایی با ژانر ترسناک | Horror

رامتین کاظمی رامتین کاظمی در 18 بهمن 1400
آشنایی با ژانر ترسناک | Horror

در این مبحث از آشنایی با ژانرهای سینمایی سراغ ژانر اکشن می‌رویم.

 

فیلم ترسناک، فیلمی است که واکنش‌های روانی و احساسی، از قبیل افزایش ضربان قلب و القای حس وحشت را در مخاطب خود برمی‌انگیزد. این فیلم‌ها، از آثار نویسندگانی چون ادگار آلن پو (Edgar Allen Poe)، برام استوکر (Bram Stoker) و ماری شلی (Mary Shelley) الهام گرفته‌اند. امیال شیطانی و اتفاقات غیر طبیعی، از مضامین رایج این فیلم‌ها هستند. ژانر وحشت، وجوه مشترکی با ژانرهای فانتزی، هیجان انگیز و داستان‌های ماورایی دارد.

 

فیلم‌های ترسناک با کابوس‌ها، وحشت‌ها، موضوعات نفرت انگیز و ترس همگانی از عوامل ناشناخته سر و کار دارند. داستان فیلم‌های ترسناک، درباره یک موجود یا اتفاق شیطانی است که زندگی روزمره را مختل می‌کند. از المان‌های رایج فیلم‌های ترسناک، می‌توان به اشباح، بیگانگان فضایی، خون آشامان، گرگینه‌ها، شیاطین، شیطان پرستی، خون و خونریزی، شکنجه، موجودات وحشی، جادوگران شیطان صفت، هیولاها، زامبی‌ها، آدم خواری، بیماران روانی، بلایی طبیعی یا ساخت دست بشر و قاتلین زنجیره‌ای اشاره کرد.

 

از زیرشاخه‌های ژانر ترسناک، می‌توان به اکشن ترسناک، کمدی ترسناک، سینمای ترسناک بدنی، سینمای فاجعه‌ای ترسناک، سینمای ترسناک زمان تعطیلات، درام ترسناک، ترسناک روان شناختی، ترسناک علمی تخیلی، ترسناک اسلشر، ترسناک ماورایی، ترسناک گاثیک، ترسناک طبیعی، فیلم زامبی، ترسناک اول شخص و ترسناک نوجوانانه اشاره کرد.

 

ویژگی‌ها

دیکشنری مطالعات سینمایی، فیلم ترسناک را موضوعاتی تاریک و آزاردهنده تعریف می‌کند که واکنش‌های ترس، وحشت، اشمئاز، شگفتی، تعلیق و خوف را از مخاطب می‌گیرند. در کتاب «هالیوود از ویتنام تا ریگان»، رابین وود (Robin Wood) منتقد سینما، در فصل «کابوس آمریکایی، وحشت در دهه ۷۰» نقطه مشترک فیلم‌های ترسناک را مورد تهدید قرار گرفتن زندگی عادی توسط یک هیولا تعیین کرد. نوئل کارول (Noel Carroll) در کتاب «فلسفه وحشت یا تضاد در قلب»، اضافه کرد که ترسیدن از هیولا در یک فیلم ترسناک باید لذت بخش باشد و به همین دلیل این ژانر محبوب است.

 

dracula
بلا لوگوسی در فیلم Dracula

 

تا قبل از عرضه فیلم Dracula (1931)، گری دان رودز (Gary Don Rhodes) توضیح داد که عبارت «فیلم ترسناک» به عنوان یک ژانر مشخص شناخته نمی‌شد، هر چند که تا قبل از اکران فیلم Dracula، منتقدان از واژه «وحشت» برای معرفی فیلم‌های دارای المان‌های وحشت استفاده می‌کردند. ژانر رازآلود بسیار مبهم بود و فیلم Dracula نیز در ابتدا به عنوان یک فیلم رازآلود معرفی شد، هر چند که رمان برام استوکر (Bram Stoker)، نمایشنامه‌هایی که بر اساس آن نوشته شدند و حتی داستان فیلم، مضمون فراطبیعی داشتند. کیم نیومن (Kim Newman) در کتاب «مصاحبت با وحشت» عنوان کرد که فیلم‌های ترسناک در دهه ۳۰ میلادی، به راحتی قابل تشخیص بودند اما پس از این دهه، بارزه‌های این فیلم‌ها مبهم شدند و وحشت، از ژانر فاصله گرفت و به مضمون یا ابزاری برای زمینه‌سازی و پیشبرد داستان تبدیل شد.

 

نویسندگانی چون لارنس آلووی (Lawrence Alloway) و پیتر هاچینگز (Peter Hutchings)، معتقد بودند که فیلم‌ها را به جای ژانر، باید به مثابه یک چرخه تعریف کرد. برای مثال، این دو اظهار کردند که فیلم اسلشر، به جای اینکه یک ساب‌ژانر باشد، چرخه‌ای است که وضعیت و جایگاه صنعت فیلم را از نظر اقتصادی و ارزش‌های تولیدی و موقعیت افراد فعال در آن را نشان می‌دهد و نشانه‌ای از نحوه بازاریابی، نمایش و عرضه فیلم است. مارک یانکوویچ (Mark Jankovich) در مقاله‌ای بیان کرد که هیچ ایده واحد و مطلقی از ژانر وحشت وجود ندارد. فیلمی مانند Alien (1979)، از سوی عده‌ای از طرفداران، فیلمی در ژانر علمی تخیلی تصور می‌شود و طرفداران ژانر وحشت نیز آن را نمونه‌ای کامل از تمام المان‌های ژانر وحشت می‌دانند. بحث‌های زیادی در طول تاریخ سینما درباره ویژگی‌ها و تعریف ژانر وحشت صورت گرفته است. در این میان، عده‌ای کاراکترهای نمادین مانند فردی کروگر از فیلم‌های «کابوش در خیابان الم» را عامل اصلی یک فیلم ترسناک می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را به فیلمسازان مؤلفی چون داریو آرجنتو (Dario Argento) و زندگی حرفه‌ای نسبت می‌دهند. عده‌ای نیز معتقدند که فیلم‌های ترسناک سینمای بدنه، فیلم ترسناک قلمداد نمی‌شوند و فیلم‌های ترسناک ناشناخته‌ای که به صورت سراسری پخش نمی‌شوند، فیلم‌های ترسناک واقعی هستند. آندرو تودور (Andrew Tudor) در کتاب «هیولاها و دانشمندان دیوانه: تاریخ فرهنگی فیلم ترسناک» اشاره می‌کند که باور جمعی اکثریت، تعریف این ژانر محسوب می‌شود.

 

تکنیک‌های سینمایی

جیکوب شلتون (Jacob Shelton) در تحقیقی تمام راه‌هایی را که یک فیلم ترسناک طی می‌کند تا مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و به بازی بگیرد، به شکلی دقیق بررسی کرد. «فضای منفی» یکی روش رایج در فیلم‌های ترسناک است که چشم مخاطب را فریب می‌دهد تا روی نقطه مشخصی تمرکز کند و متوجه تهدیدات دیگر در نما نشود.

 

لحظات ترسناک ناگهانی یا «پرش ناشی از ترس»، یکی از رایج‌ترین کلیشه‌های فیلم‌های ترسناک است و شامل تصویری عمدتا آزاردهنده و تهدید آمیز می‌شود که به صورت بسیار ناگهانی پدیدار می‌شود و غالبا با صدایی بلند و ناخوشایند همراه است. از این تکنیک برای خلق تنش استفاده می‌شود تا تماشاگر احساس ناراحتی و معذب بودن کند و ناگهان از جای خود بپرد.

 

آینه‌ها نیز جایگاه خاصی در فیلم‌های ترسناک دارند و غالبا از آن‌ها برای خلق عمق بصری و تنش استفاده می‌شود. جیکوب شلتون معتقد است آینه‌ها آن‌قدر در فیلم‌های ترسناک به کار گرفته شده‌اند که تماشاگر با دیدن آن‌ها، به صورت ناخودآگاه احساس ناامنی می‌کند و انتظار اتفاقی ناگوار را ترسی ناگهانی را دارد. قاب‌بندی بسته و کلوزآپ نیز از دیگر المان‌های رایج فیلم‌های ترسناک هستند که با محدود کردن دید تماشاگر، به صورت ناخودآگاه و خودآگاه، باعث ایجاد تنش و اضطراب می‌شوند.

 

مانند تمام ژانرهای سینمایی، موسیقی نیز بخشی جدانشدنی از یک فیلم وحشت است. در کتاب «موسیقی در فیلم ترسناک»، نیل لرنر می‌گوید که موسیقی در یک فیلم ترسناک، به صورت مداوم باعث ایجاد حس تهدید و خطر و ناامنی می‌شود و فضای فیلم را تشدید می‌کند. مطبوعیت، آتونالیته و آزادی عمل در تنظیم تمبر، از ویژگی‌های مشترک موسیقی متن فیلم‌های ترسناک هستند.

 

مضامین

در کتاب «رویاهای تاریک»، چارلز دری (Charles Derry)، فیلم ترسناک را مجموعه از سه مضمون گسترده «وحشت شخصیت»، «وحشت از پایان دنیا» و «وحشت شیطانی» تعریف می‌کند. وحشت شخصیتی، هیولاها را در محور اصلی داستان قرار می‌دهد. برای مثال، هیولای فرانکنشتاین، به دلیل روان ناسالمی که دارد، مرتکب جنایت‌های شنیعی از جمله تعرض، قطع عضو و قتل‌های سادیستیک می‌شود. وحشت از پایان دنیا، وحشت جمعی را ناشی از یک اتفاق به شدت مخرب که اکثر مواقع دنیا را از بین می‌برد، ناشی می‌شود و علاوه بر الهام گرفتن از داستان‌های علمی تخیلی، از اتفاقات طبیعی نیز ناشی می‌شود. ترس شیطانی نیز به نمایش مراسم شیطانی، سحر و جادو، جن گیری و احضار روح، به شکلی غیر متعارف و در مقابل اصول مذهبی می‌پردازد.

 

منتقدان معتقدند فیلم ترسناک می‌تواند راهی برای بررسی موضوعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی معاصر باشد. جین هال (Jeanne Hall)، نظریه‌پرداز سینمایی، موافق است که فیلم ترسناک می‌کند مخاطب خود را از اتفاقات تاریخی آگاه سازد. برای مثال، فیلم‌های ترسناک می‌توانند مخاطب را با واقعیت‌های جنگ ویتنام، جزئیات هولوکاست، ترس ناشی از اپیدمی ایدز یا جامعه آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آشنا کند. در بسیاری از مواقع، شاید فیلم‌های ترسناک شاید از نظر فرهنگی بازتاب دقیقی نباشند، اما ثابت شده است که این فیلم‌ها می‌توانند از نظر فرهنگی، تأثیری طولانی مدت یا حتی دائمی داشته باشند.

 

تاریخچه

پیش از پیدایش سینما

قبل از اینکه توماس ادیسون (Thomas Edison)، در اواخر دهه ۱۸۹۰ میلادی از کینتوگراف (Kinetograph) رونمایی کند، ژانرهای امروزی سینما در سایر شاخه‌های هنر خود را نشان می‌دادند. ژانرهایی مانند ماجرایی، داستان‌های کارآگاهای و وسترن‌ها، داستان‌های چاپ شده بودند و موزیکال‌ها نیز به سالن‌های تئاتر اختصاص داشتند. کیم نیومن اظهار می‌کند که «فیلم ترسناک» در آن دهه، به عنوان یک ژانر نامفهوم بوده است و فیلم‌هایی که داستانی ترسناک داشتند، به عنوان فیلم ترسناک شناخته نمی‌شدند. المان‌های فانتزی و ناخوشایند در نوشته‌ها، مانند شعر «حماسه گیلگمش» که قهرمانی به جنگ هیولاها می‌رود؛ یا انجیل که به طاعون و پایان دنیا اشاره می‌کند، از اولین منابع الهام فیلم‌های ترسناک بودند. باور به اشباح، شیاطین و ماوراطبیعه از قدیم‌الایام، بخشی جدانشدنی از داستان‌های فولک فرهنگ‌ها و مذاهب بوده‌اند و همواره در ژانر وحشت دیده می‌شوند. برای مثال، زامبی‌ها، ریشه در داستان‌های فولک هائیتی دارند. بسیاری از فرهنگ‌های آسیایی، نیروهای ماوراطبیعه را باور دارند و به همین دلیل مذاهب زنده‌انگاری، همه‌خدایی و کارما، مانند بوداییسم و شینتوییسم در این فرهنگ‌ها به وفور یافت می‌شوند و از مضامین فیلم‌های ترسناک نیز هستند. المان‌هایی مانند اشباح انتقام‌جو، اسکلت‌های از گور برخاسته، قتل‌های فجیع و کاراکترهایی که روان خود را از دست می‌دهند، پیش از معرفی ژانر وحشت، بخشی از ژانر درام محسوب می‌شدند.

 

داستان‌های گاثیک اولیه مانند «قلعه اورتانتو» و کارهای آن رادکلیف (Ann Radcliffe)، داستان‌هایی با مضامین فراطبیعه و آدم‌های شرور جذاب اما نفرت‌انگیزی بودند که خود را در قلعه‌ای دور افتاده مخفی کرده‌اند و در نهایت نیز راز آن‌ها برملا می‌شود. معروف‌ترین این داستان‌های گاثیک، داستان فرانکنشتاین است که فیلم‌های بسیار زیادی از روی آن ساخته شده است. ادگار آلان پو داستان‌های زیادی را در دهه‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ میلادی نوشت که تعداد زیادی از آن‌ها به فیلم و سریال تبدیل شده‌اند. از جمله داستان‌های ادگار آلان پو می‌توان به داستان‌های «گربه سیاه»، «قتل‌های خیابان مورگ»، «مغاک و آونگ»، «سقوط خانه آشر» و «نقاب مرگ سرخ» اشاره کرد. داستان‌های پو معمولا درباره زنانی بودند که به قتل رسیده‌اند، یا در حال مرگ بودند یا روح آن‌ها، مردی را رها نمی‌کند.

 

در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی، داستان‌های ترسناک بیشتری منتشر شدند که از آن‌ها می‌توان به «پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید»، «سیمای دوریان گری»، «تریلبی»، «پادشاه زردپوش»، «جزیره دکتر مورو»، «دراکولا»، «مرد نامرئی»، «سخت‌تر شدن اوضاع»، «سگ‌های شکاری بسکرویل»، «داستان‌های اشباح یک آنتیک فروشی» و «شبح اوپرا» اشاره کرد. سینما در اواخر قرن ۱۹ و همزمان با این داستان‌ها پدیدار شد و از آن‌ها بهره برد. اگرچه این داستان‌ها، صرفا داستان‌های ترسناک نبودند، اما ریشه در فرهنگی داشتند که این موضوعات را وحشتناک قلمداد می‌کردند و در آینده، در سینما، با ژانر ترسناک عجین شدند.

 

1889 1909

اولین انعکاس وقایع ماوراالطبیعه در سینما، فیلم‌های صامت ساخت جرج ملیس (Georges Melies) در اواخر دهه 1890 بودند که از آن‌ها، می‌توان به فیلم Le Manoir du Diable، اولین فیلم ترسناک تاریخ سینما اشاره کرد. دیگر فیلم ترسناک او، La Cavarne Maudite (1898) بود. ژاپن نیز از جمله کشورهایی بود که به سراغ ژانر ترسناک رفت. از اولین فیلم‌های ترسناک ژاپنی، می‌توان به Bake Jizo و Shinin no Sosei اشاره کرد که هر دو در سال 1898 ساخته شدند. در این دوره، اکثر فیلم‌ها، آثار اقتباسی از نویسندگانی چون پو و دانته بودند. در سال 1908، کمپانی Selig Polyscope Company، فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde را ساخت.

 

la-manoir-du-diable
نمایی از فیلم La Manoir du Diable

 

1910 1929

در سال 1910، استودیو ادیسون، اولین نسخه سینمایی از فیلم Frankenstein را ساخت. ماهیت هولناک فیلم، باعث شد تا بسیاری این فیلم را به عنوان نماینده سینمای وحشت بشناسند. قبل و در طول دوران جمهوری ویمار، فیلمسازان سبک اکسپرسیونیسم آلمانی، بر سینمای وحشت بسیار تأثیر گذار بودند. فیلم The Student of Prague (1913) و سه گانه The Golem (1915 1920)، به کارگردانی پل وگنر (Paul Wegener)، فیلم The Cabinet of Dr. Caligari (1920) به کارگردانی رابرت وین (Robert Wiene)، فیلم Warning Shadow (1923) به کارگردانی آرتور رابیسون (Arthur Robison) و Waxworks (1934) به کارگردانی پل لنی (Paul Leni)، از جمله فیلم‌های تأثیر گذار این دوره بودند. اولین فیلم خون آشامی، Nosferatu (1922) بود که در این دوره ساخته شد و اقتباسی غیر رسمی از داستان دراکولا، نوشته برام استوکر بود.

 

کشورهای اروپایی دیگر نیز به این ژانر کمک شایانی کردند. فیلم The Phantom Carriage (1940)، به کارگردانی ویکتور سیوستروم (Victor Sjostrom) سوئدی، داستانی درباره یک افسانه ماورایی است. فیلم دانمارکی سوئدی Haxan (1922) به کارگردانی بنجامین کریستنسن (Benjamin Christensen)، یک فیلم ترسناک مستندگونه درباره خرافات و سحر و جادو است. در سال 1928، ژان اپستین (Jean Epstein) فرانسوی، فیلم تأثیر گذار The Fall of the House of Usher را بر اساس داستانی از ادگار آلن پو ساخت.

 

the-phantom-carriage
نمایی از فیلم The Phantom Carriage

 

اگر چه تا دهه 30، از اصطلاح horror برای تعریف فیلم‌های ترسناک استفاده نشد، اما فیلم‌های اولیه آمریکایی، به المان‌های وحشت متکی بودند. از جمله این آثار، می‌توان به The Hunchback of Notre Dame (1923)، The Phantom of the Opera (1925)، The Cat and the Canary (1927)، The Unknown (1927) و The Man who Laughs (1928) اشاره کرد. بسیاری از این فیلم‌ها، آثار ملودارم تیره و تار شناخته می‌شدند، زیرا کاراکترها بسیار سطحی و داستان‌ها بسیار احساسی و درباره عشق، خشونت، تعلیق و احساسات بودند.

 

جریان قرار دادن یک المان هولناک در فیلم‌های ملودرام قبل از پیدایش سینمای ترسناک، در دهه 20 میلادی نیز ادامه پیدا کرد. کارگردانانی که به این عناصر وحشت آفرین تکیه می‌کردند، موریس تورنر (Maurice Tourneur)، رکس اینگرام (Rex Ingram) و تاد براونینگ (Tod Browning) بودند. فیلم The Magician (1926) به کارگردانی اینگرام، از اولین فیلم‌هایی بود که کاراکتر «پزشک دیوانه» را در خود داشت و الهام بخش فیلم Frankenstein به کارگردانی جیمز ویل (James Whale) شد. فیلم The Unholy Three (1925)، نمونه‌ای از کاربرد عناصر شر و سبک بیمارگونه فیلم‌های براونینگ است. او فیلم خود را در سال 1930، با موسیقی متن بازسازی کرد، اما این فیلم The Terror (1928) است که به عنوان اولین فیلم ترسناک مصوت شناخته می‌شود.

 

اولین خون‌آشام‌ها در سینما

خون‌آشام‌های مؤنث، اولین بار در فیلم ملودراماتیک The Vampire (1913) به کارگردانی رابرت وینولا (Robert Vignola) رؤیت شدند. البته این «خون‌آشام‌ها»، زن‌های اغواگری بودند که زندگی مردانی احمق را از آن‌ها می‌گرفتند. ثدا بارا (Theda Bara)، در فیلم A Fool There Was (1915)، نقش زنی اغواگر را بازی می‌کند که زندگی مردان را نابود می‌کند. او با این فیلم به عنوان یک بازیگر خون‌آشام به محبوبیت رسید. اولین فیلم خون‌آشامی واقعی در سینما، فیلم Nachte des Grauens (1916) به کارگردانی آرتور رابینسون (Arthur Robinson) است که اکنون تمام نسخه‌های آن از بین رفته‌اند. فیلم Drakula Halala (1921)، اولین فیلم درباره دراکولا، اثر برامو استوکر بود که در مجارستان ساخته شد؛ این فیلم نیز اکنون از بین رفته است.

 

از دیگر فیلم‌های هیولایی اولیه، می‌توان به فیلم Nosferatu: A Symphony of Horror (1922) به کارگردانی اف دبلیو مورنو (F. W. Murnau) اشاره کرد که اقتباسی از رمان برام استوکر بود و مکس شرک (Max Schreck)، نقش نوسفراتو، اولین خون آشام سینما را بازی می‌کرد. چهره مکس شرک به عنوان نوسفراتو، خون‌آشامی بی‌مو که انگار از گور برخاسته است، به نماد سینمای ترسناک تبدیل شد و دندان‌های تیز، گوش‌های بزرگ و نوک‌دار، انگشتان و پنجه‌های بلند و چهره استخوانی نوسفراتو، توسط بسیاری از فیلم‌های ترسناک دیگر مورد استفاده قرار گرفتند.

 

nosferatu
کاراکتر نوسفراتو در فیلم Nosferatu: A Symphony of Horror یکی از نمادهای سینمای وحشت است.

 

اولین فیلم‌های هیولایی

فیلم Der Student von Prag (1913) به کارگردانی استلان رای (Stellan Rye) و پل وگنر (Paul Wegener)، بر اساس افسانه فاوست ساخته شد و داستان دانشجوی جوانی را تعریف می‌کرد که روحش را به شیطان می‌فروشد و در ازای آن ثروتمند می‌شود. این فیلم، از اولین فیلم‌های بزرگ و مهم سینمای آلمان بود. پل وگنر سپس فیلم Der Golem را بر اساس افسانه گولم در سال ۱۹۱۴ ساخت و آن را در سال ۱۹۱۷ با اسم Der Golem Und Die Tanzerin بازسازی کرد که البته بعدا به عنوان دنباله Der Golem معرفی شد و اولین فیلم دنباله‌ای برای یک فیلم ترسناک محسوب می‌شود. پل وگنر در سال ۱۹۲۰، فیلم Der Golem را بازسازی کرد که فیلمی اکسپرسیونیستی بر اساس افسانه‌های اروپای مرکزی بود و بعدا به عنوان منبع الهام فیلم‌های فرانکنشتاین مورد استفاده قرار گرفت. گولم که نقش آن را خود پل وگنر ایفا کرد، یک مجسمه ساخته شده از گل بود که توسط نشان جادویی یک خاخام یهودی زنده می‌شود و از یهودی‌ها در برابر رودولف دوم محافظت می‌کند.

 

der-golem
نمایی از فیلم Der Golem

 

لان چنی، مرد هزار چهره

لان چنی (Lon Chaney)، ملقب به مرد هزار چهره، در گسترش فیلم‌های ترسناک در میان عامه مردم نقش بسزایی داشت و با استفاده از چهره‌پردازی سنگین و آشنایی با هنر پانتومیم، می‌توانست نقش‌های بسیار متنوعی را بازی کند. او از سال ۱۹۱۳ به بازی در فیلم‌های ترسناک صامت پرداخت و به اولین ستاره سینمای ترسناک آمریکا و بعدها، به یکی از بهترین کاراکتر-بازیگران تاریخ تبدیل شد. لان چنی در فیلم The Miracle Man (1919)، که تنها اکثر فوتیج‌های آن از بین رفته‌اند، نقش مردی معلول ملقب به قورباغه را بازی کرد که اولین نقش‌آفرینی او به عنوان یک کاراکتر-بازیگر بود.

 

لان چنی در یکی از اولین اقتباس‌های سینمایی داستان گوژپشت نوتردام، نوشته ویکتور هوگو (Victor Hugo)، نقش کازیمودو گوژپشت را بازی کرد. در فیلم The Hunchback of Notre Dame (1923) به کارگردانی والاس ورسلی (Wallace Worsley)، پت بتسی میلر (Pat Betsy Miller) نقش ازمرالدا، یک کولی را بازی می‌کند که کازیمودو عاشق او می شود.

 

the-phantom-of-the-opera
نمایی از فیلم The Phantom of the Opera؛ گریم‌های سنگین باعث شدند لان چنی به سرطان مبتلا شود و در سن ۴۷ سالگی جان خود را از دست بدهد.

 

اما شاید به یاد ماندنی‌ترین اثر لان چنی، بازی در فیلم The Phantom of the Opera (1925) بود. در این فیلم که توسط روپرت جولین (Rupert Julian) کارگردانی شد، لان چنی نقش یک آهنگ‌ساز از چهره‌افتاده و انتقام‌جو ملقب به شبح اوپرای پاریس را بازی می‌کند. فیلم The Phantom of the Opera، دارای یک سکانس دو رنگ تکنیکالر، نمایی از سقوط یک لوستر و یک دریاچه زیرزمینی است که در آن زمان، از نظر فنی، مانند جادو به نظر می‌رسیدند. فضای اکسپرسیونیستی تاریک فیلم، الهام بخش فیلم‌های ترسناک آینده شد و سکانسی که کریستین با بازی مری فیلبین (Mary Philbin)، نقاب شبح اوپرا را برمی‌دارد و با چهره واقعی او روبرو می‌شود.

 

1930 1949

در آغاز پیدایش صدا در سینما، کمپانی Universal، مجموعه‌ای از فیلم‌های ترسناک گاثیک را ساخت. بلافاصله پس از فیلم Dracula (1931) ساخته تاد براونینگ، فیلم Frankenstein (1931) به کارگردانی جیمز ویل و فیلم The Old Dark House (1932) اکران شدند که هر دو درباره هیولاهایی صامت بودند. برخی از این فیلم‌ها، دارای المان‌های علمی تخیلی بودند که از آن‌ها، می‌توان به The Invisible Man (1933) اشاره کرد. فیلم Frankenstein، از اولین فیلم‌هایی بود که فورا بازسازی شد. فیلم The Mummy (1932)، از مصر باستان به عنوان موضوع خود استفاده کرد. جک پیرس (Jack Pierce)، مسئول گریم بسیاری از هیولاهای فیلم‌های ترسناک استودیو Universal بود و از کارهای او، می‌توان به فیلم The Wolf Man (1941) اشاره کرد.

 

freaks
تاد براونینگ به جای استفاده از بازیگر، جلوه‌های ویژه یا چهره‌پردازی از انسان‌های واقعی نابازیگری که در یک سیرک کار می‌کردند، در فیلم Freaks استفاده کرد.


دیگر استودیوها نیز راه
Universal را ادامه دادند. فیلم جنجالی Freaks (1932) بر اساس داستان spurs، توسط کمپانی MGM ساخته شد، اما این کمپانی، پس از دیدن نتیجه نهایی، حاضر به پخش فیلم نشد و این فیلم، تا 30 سال در بریتانیا قابل پخش نبود. فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde (1931)، به دلیل استفاده از فیلترهای عکاسی برای تغییر شکل دکتر جکیل در مقابل دوربین به یاد ماندنی است. با توسعه این ژانر، بازیگرانی چون بوریس کارلوف (Boris Karloff) و بلا لوگوسی، زندگی حرفه‌ای خود را وقف سینمای وحشت کردند و در سه فیلم ول لوتون (Val Lewton)، از جمله فیلم The Body Snatcher (1945) ایفای نقش کردند.

 

چرخه دکتر جکیل و آقای هاید

در اوایل قرن بیستم اقتباس‌هایی از داستان «پرونده عجیب دکتر جکیل و آقای هاید»، نوشته رابرت لوئیس استیونسون (Robert Louis Stevenson)، درباره دانشمند دیوانه‌ای که نیمه شیطانی‌اش با فرمولی پدیدار می‌شود، ساخته شده بود. اولین اقتباس از این داستان که اولین فیلم ترسناک آمریکایی نیز شناخته می‌شود، فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde (1908) به کارگردانی اوتیس ترنر (Otis Turner) و بازی هوبارت باسورث (Hobart Bosworth) در نقش دکتر جکیل/آقای هاید بود. جیمز کروز (James Cruze) در فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde (1912)، نقش دکتر جکیل/آقای هاید را بازی کرد که فیلمی تک حلقه‌ای بود. جان بریمور (John Barrymore) در فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde (1920) نقش دکتر جکیل/آقای هاید را بازی کرد اما موفق‌ترین اقتباس‌ها بر اساس این داستان، در دهه‌های بعد ساخته شدند.

 

روبن ممولیان (Rouben Mamoulian) در سال ۱۹۳۱ فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde را با بازی فردریک مارچ (Fredric March) در نقش دکتر جکیل/آقای هاید ساخت. این فیلم، اولین اقتباس از داستان دکتر جکیل و آقای هاید پس از پیدایش صدا در سینما بود و فردریک مارچ برای بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار شد که اولین اسکار بازیگری برای یک فیلم ترسناک بود. لحظه تغییر فردریک مارچ، از دکتر جکیل به آقای هاید در فیلم، از نظر جلوه‌های ویژه، بی‌نظیر بود و جلوه‌های ویژه سینمایی را چندین قدم به جلو برد.

 

dr-jekyll-and-mr-hyde
فردریک مارچ در نمایی از فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde

 

ویکتور فلمینگ در سال ۱۹۴۱، فیلم Dr. Jekyll and Mr. Hyde را با بازی اسپنسر تریسی (Spencer Tracy) و اینگرید برگمن (Ingrid Bergman) ساخت که دومین اقتباسی سینمایی موفق بر اساس داستان رابرت لوئیس استیونسون به شمار می‌رود.

 

اولین حضور دراکولا در سینما

کاراکتر دراکولا تا کنون نزدیک به ۲۰۰ بار در سینما به تصویر کشیده شده است و از این نظر، نام آن در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است. فیلم Dracula (1931) به کارگردانی تاد براونینگ (Todd Browning)، اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام بود و بلا لوگوسی (Bela Lugosi) که نقش دراکولا را در نمایش برادوی بازی کرده بود، این نقش را در فیلم Dracula نیز بازی کرد. البته در ابتدا قرار بود لان چنی نقش دراکولا را بازی کند اما او در سال ۱۹۳۰ در گذشت. فیلم Dracula از نظر تجاری بسیار موفق بود و با مضامینی مانند جنسیت، خون و وضعیتی مبهم بین زندگی و مرگ سر و کار داشت. بلا لوگوسی که اهل مجارستان بود، با بازی در این نقش الگویی برای کاراکتر دراکولا بنا کرد که برای مخاطب آن زمان بسیار ترسناک بود.

 

اولین حضور فرانکنشتاین در سینما

پس از فیلم Dracula، فیلم علمی تخیلی هیجان‌انگیز گاثیک Frankenstein (1931) به کارگردانی جیمز ویل (James Whale) ساخته شد. فیلم Frankenstein درباره یک دانشمند دیوانه به نام دکتر فرانکنشتاین است که هیولایی متشکل از اجزا بدن انسان‌های مرده می‌سازد و با استفاده از الکتریسیته، به او جان می‌بخشد. بوریس کارلوف (Boris Karloff) که در آن زمان ناشناخته بود، نقش این هیولای عظیم‌الجثه، با الکترودهایی در گردن و پیشانی بزرگ ایفا کرد. بوریس کارلوف موفق شد به این کاراکتر تأسف‌برانگیز و بی‌جان، شخصیت ببخشد. این فیلم دارای سه دنباله با نام‌های The Bride of Frankenstein (1935)، Son of Frankenstein (1939) و The Ghost of Frankenstein (1942) بود.

 

frankenstein
نمایی از فیلم Frankenstein

 

چرخه مرد گرگ نما

کمپانی یونیورسال که هیولاهایی مانند هیولای فرانکنشتاین، دراکولا، دکتر جکیل و آقای هاید و مرد نامرئی را به دنیای سینما معرفی کرد، کاراکتر مرد گرگ نما را خلق کرد که یکی از آخرین هیولاهای اصیل دنیای سینما به شمار می‌رود. فیلم The Werewolf of London (1935) به کارگردانی استیوارت واکر (Stuart Walker)، اولین فیلم درباره مرد گرگ نما در آمریکا بود و هنری هال (Henry Hull)، نقش دکتر گلندون را در این فیلم بازی کرد؛ دانشمندی که به نفرین گرگ دچار شده و به یک گرگینه تبدیل می‌شود. فیلم The Wolf Man (1941) به کارگردانی جرج وگنر (George Waggner) و با بازی لان چنی جونیور (Lon Chaney Jr.)، داستان لری تالبوت را تعریف می‌کند که به نفرین گرگ دچار شده است. نقش لری تالبوت، معروف‌ترین نقش‌آفرینی لان چنی جونیور در سینما محسوب می‌شود و سکانس تبدیل او به یک گرگینه که با استفاده از تکنیک‌های فیلمبرداری، نورپردازی، تدوین و چهره‌پردازی تهیه شد، در آن زمان بسیار طبیعی به نظر می‌رسید.

 

the-werewolf-of-london
نمایی از فیلم The Werewolf of London

 

در فیلم Frankenstein Meets the Wolfman (1943)، بلا لوگوسی نقش هیولای فرانکنشتاین و لان چنی جونیور نقش مرد گرگ نما را بازی کردند که فیلمی ضعیف و بی‌ارزش بود. موفقیت در فیلم‌های ترسناک باعث شده بود تا بازیگرانی چون بلا لوگوسی، بوریس کارلوف و لان چنی جونیور، در نقش‌هایی تکراری به کار گرفته شوند.

 

فیلم House of Frankenstein (1944) را شاید بتوان اولین کراس اور سینمایی اعلام کرد. در این فیلم گلن استرنج (Gelnn Strange) نقش هیولای فرانکنشتاین، جان کارادین (John Carradine) نقش دراکولا، بوریس کارلوف نقش دکتر گوستاو نیمان و لان چنی جونیور نقش مرد گرگ نما را ایفا کردند. دنباله این فیلم House of Dracula (1945) نام داشت.

 

پیدایش زامبی‌ها در دهه ۳۰

زامبی‌ها مردگانی متحرک با کالبدی در حال پوسیدن هستند که از گوشت انسان تغذیه می‌کنند و تقریبا نامیرا هستند. کلمه «زامبی» برگرفته از کلمه n-zumbi از زبان بانتو متعلق به آنگولا است و معنی غول یا شبح درگذشته را می‌دهد اما زامبی‌ها اولین بار در کتاب ویلیام بی سیبروک (William B. Seabrook) درباره وودوهای هائیتی و با الهام از فرهنگ وودو در آمریکای کارائیب پدیدار شدند. این کتاب که «جزیره جادویی» نام دارد، ماجراهای ویلیام بی سیبروک را در میان مردگان زنده، کالبد‌های متحرک با چشمانی بی‌روح و چهره‌هایی مرده به تصویر می‌کشد. سومنومبولیسم به تصویر کشیده شده در فیلم آلمانی اکسپرسیونیستی The Cabinet of Dr. Caligari (1920)، شباهت‌های زیادی به توصیف زامبی‌ها در کتاب ویلیام بی سیبروک دارد.

 

در اوایل دهه ۳۰ میلادی، کمپانی یونیورسال که علاقه زیادی به هیولاها داشت، سرانجام به سراغ مردگان متحرک رفت. فیلم White Zombie (1932) به کارگردانی ویکتور هالپرین (Victor Halperin) و بازی بلا لوگوسی در نقش یک استاد وودو شرور و نکرومانسر، اولین فیلم با محوریت زامبی‌ها به شمار می‌رود. داستان فیلم درباره مرد شیطان صفتی است که از برده‌های زامبی بدون مغز برای کار در مزرعه‌اش استفاده می‌کند. فیلم White Zombie، دارای دیالوگ‌های محدود بود و فضای سنگین اکسپرسیونیستی داشت.

 

White-zombie
نمایی از فیلم White Zombie

 

فیلم Revolt of the Zombies (1936)، فیلم بعدی با محوریت زامبی‌ها با بازی دین جگر (Dean Jagger) در نقش یک ساحر کامبوجی بود که علاوه بر شکست سنگین هنری و تجاری، به دلیل استفاده غیر قانونی از لفظ زامبی، با مشکلات قانونی نیز مواجه شد. فیلم Ouanga (1936) درباره یک مزرعه‌داری اهل هائیتی با بازی فردی واشنگتن (Fredi Washington) بود که با استفاده از وودو، دو زامبی را کنترل می‌کند و نامزد عشق سابقش را می‌دزدد.

 

در دهه ۴۰، سه فیلم زامبی محور دیگر ساخته شدند که نازی‌ها را به وودو منتسب کردند. فیلم King of the Zombies (1941)، داستان یک دانشمند نازی در جزیره‌ای دور افتاده در دریای کارائیب با بازی هنری ویکتور (Henry Victor) است که با استفاده از وودو، ارتشی از زامبی‌ها را تشکیل داده است.استیو سکلی (Steve Sekely) در سال ۱۹۴۳ فیلم Revenge of the Zombies را ساخت که در این فیلم، جان کارادین نقش یک دانشمند نازی را بازی می‌کند که ارتشی از زامبی‌ها در اختیار دارد. فیلم Voodoo Man (1944)، به اصطلاح اقتباسی از فیلم Revenge of The Zombies بود. در این فیلم بلا لوگوسی نقش دانشمندی دیوانه و استاد وود، دکتر مارلو و جان کارادین نقش خدمتکار او را بازی کردند.

 

فیلم‌های زامبی محور، فیلم‌های عمدتا ارزان‌قیمت و ناموفقی بودند اما ژاک تورنر (Jacques Tourneur) در سال ۱۹۴۳، فیلم رده ب I Walked with A Zombie را ساخت که اقتباسی از رمان جین ایر بود که با فضای جادویی و داستان هوشمندانه خود، توانست فیلم موفقی باشد؛ هر چند که فیلم‌های زامبی محور پس از این فیلم تقریبا فراموش شدند.

 

1950 1969

با پیشرفت تکنولوژی، فضای فیلم‌های وحشت نیز از گاثیک به فضای معاصر تغییر کرد. دو زیرشاخه فیلم‌های آخرالزمانی و فیلم‌های شیطانی، در همین دوره پدیدار شدند. فیلم‌های کم بودجه‌ای نیز با موضوع غلبه انسانیت بر تهدیدهایی چون حمله بیگانگان و موجودات جهش یافته ساخته شدند. فاجعه هیروشیما و ناگازاکی، منبع الهام فیلم Godzilla (1954) و دنباله‌های آن شدند که جهش یافتگی ناشی از آلودگی هسته‌ای را موضوع خود قرار داده بودند.

 

سینمای وحشت، فرصت مناسبی به کارگردانان و تهیه کنندگان داد تا تکنولوژی‌های جدید را امتحان کنند. فیلم House of Wax (1953)، از تکنولوژی سه بعدی برای جذب مخاطب استفاده کرد و برای ترساندن تماشاگر در هنگام تماشای فیلم The Tingler (1959)، جریان برق به صندلی‌ها وصل شد. فیلم‌سازان بیشتر به المان‌های علمی تخیلی روی آوردند. یکی از شاهکارهای عامیانه این دوره، فیلم The Incredible Shrinking Man (1957)، بر اساس رمان اگزیستانسیالیستی ریچارد متیسون (Richard Matheson) بود. فیلم، وحشت زندگی در عصر اتمی و جدا افتادگی از اجتماع را به خوبی به تصویر کشید.

 

در اواخر دهه 50 میلادی، بریتانیا به عنوان یکی از منابع ساخت فیلم‌های ترسناک عرض اندام کرد. کمپانی Hammer، اولین کمپانی فیلمسازی بود که به سراغ این ژانر رفت و موفقیت زیادی با معرفی کاراکترهای کلاسیک سینمای وحشت به صورت رنگی به دست آورد. در ادامه راه کمپانی Universal، این کمپانی فیلم‌های فرانکنشتاین و دراکولا را بازسازی و برای آن‌ها، چندین دنباله ساخت. دیگر کمپانی‌ها نیز به رشد سینمای وحشت در دهه 60 و 70 در بریتانیا کمک کردند.

 

the-house-of-wax

 

فیلم هیجان انگیز روانشناختی بریتانیایی Peeping Tom (1960)، به کارگردانی مایکل پاول (Michael Powell)، اولین فیلم اسلشر تاریخ به حساب می‌آید. آلفرد هیچکاک با فیلم Psycho، ژانر اسلشر را در سینمای وحشت تثبیت کرد. فرانسه همچنان به موضوع دانشمند دیوانه علاقه‌مند بود و سینمای وحشت ایتالیا نیز به شهرت جهانی رسید.  استودیو AIP، تعداد زیادی فیلم، بر اساس داستان‌های ادگار آلن پو ساخت.

 

فیلم‌های این دوره، از المان‌های ماورایی برای نمایش ترس از موجودات شیطانی استفاده کردند. فیلم The Innocents (1961)، بر اساس رمان هنری جیمز (Henry James) به نام The Turn of the Screw ساخته شد. اشباح نیز از المان‌های مورد علاقه ژاپنی‌ها بودند و در فیلم‌هایی چون Kwaidan Onibaba (1964) و Kuroneko (1968) دیده شدند.

 

فیلم Rosemary’s Baby (1968)، یک فیلم ترسناک روانشناختی آمریکایی، نوشته و کارگردانی رومن پولانسکی، بر اساس رمانی به همین نام، نوشته آیرا لوین (Ira Levin) است. دیگر فیلمساز تأثیرگذار عصر وحشت در این دوره، جرج رومرو (George A. Romero) بود. او فیلم Night of the Living Dead (1968) را با بودجه 114 هزار دلار ساخت و این فیلم، بیش از 30 میلیون دلار فروش کرد. داستان این فیلم، درباره دنیایی بود که به تسخیر زامبی‌ها در آمده است. این فیلم‌ها، دیدگاه‌های روانشناختی را با عناصر فیلم‌های آخرالزمانی ترکیب کرد. فیلم‌های دهه 60 میلادی، با انعکاس وحشت در زندگی روزانه، از عصر گاثیک فاصله گرفتند. فیلم‌های کشت و کشتار کم بودجه، از جمله فیلم‌های هرشل گوردون لوئیس (Herschell Gordon Lewis) در این دوره رواج پیدا کردند.

 

شاهکارهای هیچکاک

آلفرد هیچکاک که استاد ژانر تعلیق محسوب می‌شود و از همان فیلم اولش، فیلم The Lodger (1926) که یک فیلم صامت بود، به مضامین ترسناک علاقه نشان داده بود، در دهه ۶۰ میلادی به ژانر وحشت جانی دیگر بخشید. در فیلم‌های هیچکاک، وحشت در سایه‌های تاریک روح انسان و در روان پریشان او مخفی شده بود. فیلم Psycho (1960)، با بازی آنتونی پرکینز (Anthony Perkins) در نقش مدیر روان‌پریش و چندشخصیت متل بیتس، اولین شاهکار سینمای وحشت محسوب می‌شود و مضامین عقده اودیپ و اسکیزوفرنی در این فیلم، تماشاگر را وحشت‌زده می‌کردند. در معروف‌ترین سکانس این فیلم، در حالی که صدای ویلون برنارد هرمان (Bernard Herrmann) را می‌شنویم، قهرمان فیلم، جنت لی (Janet Leigh)، به شکل وحشیانه‌ای در حمام کشته می‌شود؛ نمایش قتل به شکلی صریح و البته بسیار غیر منتظره در سینما دیده نشده بود.

 

The-Birds
تیپی هدرن در نمایی از فیلم The Birds

 

آلفرد هیچکاک در سال ۱۹۶۳، فیلم ترسناک آخرالزمانی The Birds (1963) را ساخت که داستان شهری بندری است که توسط پرندگان مورد حمله قرار می‌گیرد. در فیلم The Birds، آلفرد هیچکاک، انسان را در مقابل طبیعت قرار داد و البته با ارائه پایانی مبهم، تماشاگر را درگیر مضمون فیلم رها کرد.

 

رومن پولانسکی

رومن پولانسکی (Roman Polanski)، کارگردان لهستانی، در سال ۱۹۶۵ اولین فیلم انگلیسی‌زبان خود را با نام Repulsion ساخت که داستان آرایشگری با بازی کاترین دنوو (Catherine Deneuve) بود که اسیر توهمات خود می‌شود. پولانسکی سپس فیلم کمدی The Fearless Vampire Killers (1966) را ساخت.

 

rosemarys-baby
بازیگران فیلم Rosemary’s Baby معتقد بودند فیلم نفرین شده است. هنگام فیلمبرداری، فرانک سیناترا از میا فارو طلاق گرفت. ویلیام کسل پس از پایان فیلم به شدت مریض شد. آهنگساز فیلم پس از یک تصادف کشته شد و شارون تیت، همسر رومن پولانسکی در حالی که حامله بود، به شکلی وحشیانه توسط دار و دسته چارلز منسون به قتل رسید.

 

اما فیلم Rosemary’s Baby (1968) بر اساس کتابی به همین نام نوشته آیرا لوین (Ira Levin) بود که پولانسکی را به موفقیت رساند. در این فیلم، میا فارو (Mia Farrow) نقش زن جوان حامله‌ای را بازی می‌کند که با نیروهایی شیطانی دست و پنجه نرم می‌کند و در انتها، فرزند شیطان را به دنیا می‌آورد.

 

میراث جرج رومرو

جرج ای رومرو (George A. Romero)، استاد فیلم‌های زامبی، در اواخر دهه ۶۰، زامبی‌ها را در سینما احیا و از نو ابداع کرد. استفن کینگ (Stephen King) از او به خاطر بیرون کشیدن وحشت از ترنسیلونیا و آوردن آن به آمریکا مدرن تقدیر کرد و اولین فیلم او، Night of the Living Dead، انعکاسی از شورش‌های اجتماعی در دهه ۶۰ آمریکا، جنگ ویتنام و خطر نابودی هسته‌ای دنیا بود. جرج رومرو متوجه شد که فیلم‌های خونین و خشن او، گزارشی از مضامین اجتماعی روزمره آمریکا هستند و عامل اصلی وحشت، خود انسان است. مردگان زنده بی‌مغز و از گور برخاسته فیلم‌های او، استعاره‌ای از انسان مدرن بودند.

 

فیلم خونین Night of the Living Dead (1968)، داستان مردگانی بود که از گور برمی‌خیزند و به دنبال خوردن انسان‌های زنده هستند. زامبی‌ها در فیلم جرج رومرو، انسان‌هایی عادی هستند که به دلیل پوسیدگی، به سختی راه می‌روند و به دلیل تشعشات هسته‌ای زنده شده‌اند. این فیلم استعاری، به شکلی آماتورگونه و فقط در یک ماه ساخته شد و دنیای سینما را تغییر داد.

 

night-of-the-living-dead
نمایی از فیلم Night of the Living Dead

 

زامبی‌ها در فیلم Night of the Living Dead، به انسان‌هایی بی‌گناه که فقط می‌خواهند زنده بمانند، حمله می‌کنند، از آتش می‌ترسند و تنها راه کشتن آن‌ها، از بین بردن مغز آن‌ها است. این فیلم کم بودجه سیاه و سفید، به شکلی مستندگونه و با نور طبیعی و یک دوربین دستی ساخته شد تا داستان را از زاویه دید یک انسان در حال تلاش برای بقا تعریف کند. انسان‌های باقی مانده، در طویله‌ای پناه می‌گیرند و به تدریج، برای منافع شخصی خود، با هم درگیر می‌شوند. نقش اصلی فیلم Night of the Living Dead، یک مرد سیاه‌پوست خونسرد خانواده دوست بود که در دهه ۶۰ میلادی، انتخابی غیرعادی تلقی می‌شد. در این فیلم، انسان‌ها به راحتی توسط زامبی‌ها تکه تکه می‌شدند که استعاره‌ای از بی‌رحمی انسان مدرن بود که دیگر هیچ چیز را قابل احترام و مقدس نمی‌شمرد. جلوه‌های بصری و چهره بی‌پرده‌ای که جرج رومرو از بشر به تصویر کشید، برای مخاطب غیرمنتظره، وحشتناک و دلهره‌آور بود و پایان بندی تاریک و پوچ فیلم نیز در راستای نمایش جامعه‌ای بود که روز به روز از انسانیت بیشتر فاصله می‌گرفت. جرج رومرو برای این فیلم دو دنباله به نام‌های Dawn of the Dead و Day of The Dead ساخت و تقریبا هر فیلمی که پس از آن به زامبی‌ها پرداخته است، از فیلم‌های جرج رومرو الهام گرفته است.

 

1970 1989

موفقیت تجاری فیلم‌های خشن کم بودجه در این سال‌ها و البته موفقیت تجاری و هنری فیلم Rosemary’s Baby، باعث عرضه فیلم‌های با مضامین ماورایی یا نهفته در دهه 70 میلادی شد. فیلم The Exorcist (1973)، اولین فیلم این جریان بود که موفقیت تجاری زیادی داشت و پس از آن، فیلم‌های زیادی عرضه شدند که در آن‌ها، یک فرد که عمدتا یک زن آبستن یا کودک است، توسط نیرویی ماورایی شیطانی تسخیر می‌شود.

 

موضوعات «کودکان شیطانی» و «تناسخ» نیز از جمله مباحث مورد علاقه بودند. برای مثال، فیلم Audrey Rose (1977)، به کارگردانی رابرت وایز (Robert Wise)، درباره مردی است که ادعا می‌کند، روح مردی مرده در بدن دخترش حلول کرده است. فیلم Alice Sweet Alice (1977) نیز یک فیلم اسلشر با مضامین کاتولیکی، درباره قتل یک دختر بچه است و مضنون اصلی، خواهر او است. از دیگر فیلم‌های ماورایی مورد توجه این دوره، فیلم The Omen (1976) بود. در این فیلم، مردی متوجه می‌شود که ضدمسیح در بدن پسر کوچک او حلول کرده است. فیلم‌های این دوره، دارای سبک پست مدرن و دیدگاهی ویران‌گرایانه به دنیای پیرامون بودند و شیطان در این فیلم‌ها، شکست ناپذیر بود.

 

از دیگر فیلم‌های این دوره، می‌توان به فیلم The Sentinel (1977) اشاره کرد که درباره یک مدل است که متوجه می‌شود، خانه او دروازه‌ای به جهنم است.

 

در دهه 70 میلادی، فیلمسازان ایتالیایی، مانند ماریو باوا (Mario Bava)، ریکاردو فردا (Ricardo Freda)، آنتونیو مارگریتی (Antonio Margheriti) و داریو آرجنتو (Dario Argento)، سبک جیالو (giallo) را توسعه دادند و سینمای وحشت ایتالیا را در دنیا، متمایز کردند. از جمله فیلم‌های این جریان فیلمسازی، می‌توان به Black Sunday، Blood and Black Lace، Castle of Blood، Twitch of the Death Nerve، The Bird with the Crystal Plumage، Deep Red و Suspiria اشاره کرد.

 

فیلم Don’t Look Now (1973)، یک فیلم مستقل بریتانیایی ایتالیایی به کارگردانی نیکلاس روگ (Nicolas Roeg) بود که مورد توجه قرار گرفت. این فیلم، به جنبه روانشناختی غم می‌پردازد، که برای یک فیلم ترسناک ماورایی، موضوعی غیر متعارف بود. از دیگر فیلم‌های قابل توجه این دوره، می‌توان به فیلم ترسناک معمایی بریتانیایی The Wicker Man (1973) اشاره کرد به اجرای مراسم شیطان پرستی در دنیای مدرن می‌پردازد. این فیلم توسط آنتونی شیفر (Anthony Shaffer) نوشته و توسط رابین هاردی (Robin Hardy) کارگردانی شد.

 

Dont-look-now
جولی کریستی در نمایی از فیلم Don’t Look Now

 

ایده‌های مطرح‌شده در دهه 60 میلادی، در فیلم‌های ترسناک این دوره تأثیرگذار بودند و جنبش ضدفرهنگی در این دوران، به این سبک از فیلم، توجه نشان داد. فیلم‌های The Hills Have Eyes (1977) و The Last House on the Left (1972)، به کارگردانی وس کریون (Wes Craven) و فیلم The Texas Chainsaw Massacre (1974) به کارگردانی توب هوپر (Tobe Hooper)، بازتاب دهنده جنگ ویتنام بودند. جرج رومرو نیز با فیلم Dawn of the Death، جامعه مصرف‌گرای آمریکایی را هجو کرد. زیرشاخه کمدی ترسناک نیز با فیلم‌های The Abominable Dr. Phibes (1971)، Young Frankenstein (1974)، The Rocky Horror Picture Show (1975) و An American Werewolf in London (1981) پدیدار شد.

 

همچنین، در دهه 70 میلادی، داستان‌های استفن کینگ، مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت. برایان دی پالما (Brian De Palma)، با فیلم Carrie (1976)، اولین فردی بود که فیلمی بر اساس داستان‌های کینگ نوشت. سیسی اسپیسک (Sissy Spacek) و پایپر لوری (Piper Laurie)، هر دو بازیگر فیلم، کاندید جایزه اسکار شدند. سومین رمان او، The Shining، در سال 1980، به کارگردانی استنلی کوبریک به فیلم برگردانده شد. این فیلم در گیشه اصلا موفق نبود و منتقدان و تماشاگران نیز به آن واکنش منفی نشان دادند. تنها زمان بود که ارزش واقعی این فیلم را نشان داد و اکنون، فیلم The Shining، یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ به شمار می‌آید.

 

the-shining
یکی از نمادهای نمادین تاریخ سینما از فیلم The Shining

 

فیلم The Shining، با موضوعات روانشناختی متعددی، از قبیل کودک شیطانی، اعتیاد به الکل، تلپاتی و دیوانگی دست و پنجه نرم می‌کند. این فیلم بود که نشان داد، سینمای وحشت در هالیوود، در شرف تحول است. قتل و خشونت، دیگر برای سینمای وحشت جذاب نبودند. در دهه 70 و 80، فیلم‌های ترسناک ماورایی و روانشناختی، سینما را تسخیر کردند. از دیگر فیلم‌های ترسناک کلاسیک هالیوودی، می‌توان به فیلم Poltergeist (1982)، به کارگردانی توب هوپر اشاره کرد. انجمن منتقدان شیکاگو، این فیلم را بیستمین فیلم ترسناک تاریخ معرفی کرده است. هر دو فیلم The Shining و Poltergeist، بر اساس نیروی شیطانی در یک خانه مسکونی ساخته شدند. وحشت و شر درون این فیلم‌ها، ناشی از مکانی است که داستان در آن رخ می‌دهد.

 

در سال 1979، فیلم ترسناک ماورایی The Amityville Horror به کارگردانی استیوارت روزنبرگ (Stuart Rosenberg) و بر اساس کتابی به همین نام، نوشته جی انسون (Jay Anson) ساخته شد. در این فیلم، جیمز برولین (James Brolin) و مارگو کیدر (Margot Kidder)، نقش زوج جوانی را بازی می‌کنند که متوجه می‌شوند، خانه جدیدشان در تسخیر نیروهای ماورایی خشونت طلبی است. فیلم The Changeling، یک فیلم ترسناک روانشناختی کانادایی، به کارگردانی پیتر مداک (Peter Medak) بود که در سال 1980 اکران شد.

 

چرخه فیلم‌های اسلشر در دهه 70 و 80 میلادی پدیدار شد. جان کارپنتر (John Carpenter)، فیلم Halloween (1978)، شان اس کانینگام (Sean S. Cunningham) فیلم Friday the 13th (1980)، وس کریون فیلم A Nightmare on Elm Street (1984) و کلایو بیکر (Clive Baker)، فیلم Hellraiser (1987) را ساختند. این زیرشاخه، در دهه‌های بعد، توسط ده‌ها فیلم ترسناک خشن ارزان قیمت اشباع شد، اما سری Halloween، به موفقیت خود ادامه داد. از دیگر فیلم‌های اسلشر قابل توجه دهه 70 میلادی، می‌توان به فیلم Black Christmas (1974)، به کارگردانی باب کلارک (Bob Clark) اشاره کرد. فیلم Sleepway Camp (1983)، به دلیل پیچش داستانی در انتهای آن معروف شده و بسیاری، پایان‌بندی این فیلم را، یکی از شگفت‌انگیزترین پایان‌بندی‌های سینمای ترسناک می‌دانند. فیلم My Bloody Valentine (1981)، فیلم ترسناکی با موضوع روز ولنتاین یا روز عشاق است. افزایش محبوبیت فیلم‌های اسلشر، باعث شد تا فیلم‌های پارودی زیادی، از جمله Saturday the 14th (1981)، Student Bodies (1981)، National Lampoon’s Class Reunion (1983) و Hysterical (1983) درباره این ژانر ساخته شوند.

 

Halloween
مایکل میرز، یکی از معروف‌ترین قاتل‌های دنیای سینما در فیلم Halloween (2018)

 

برخی فیلم‌ها نیز افسانه‌های محلی، مانند «پرستار بچه و مرد ساکن طبقه بالا» را موضوع خود قرار دادند. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به فیلم When a Stranger Calls (1979) اشاره کرد که یک فیلم ترسناک روانشناختی، به کارگردانی فرد والتون (Fred Walton) و با بازی کارول کین (Carol Kane) و چارلز دورنینگ (Charles Durning) بود.

 

فیلم Jaws (1975)، به کارگردانی استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg)، موج جدیدی از فیلم‌ها، با موضوع حیوان قاتل را به جریان انداخت و فیلم‌های Orca (1977) و Up from the Depths (1979) پس از آن ساخته شدند. فیلم Jaws، اولین فیلم موفق بین‌المللی شناخته می‌شود که دارای المان‌های رده B، از جمله وحشت و خشونت متوسط، در یک فیلم گران قیمت هالیوودی است. در سال 1979، فیلم Phantasm به کارگردانی دون کوسکارلی (Don Coscarelli)، اولین فیلم از فرانچایز Phantasm اکران شد.

 

alien
نمایی از فیلم Alien

 

فیلم Alien (1979)، یک فیلم ترسناک علمی تخیلی بریتانیایی آمریکایی به کارگردانی ریدلی اسکات (Ridley Scott) بود که موفقیت زیادی داشت و علاوه بر فروش خوب، نزد منتقدان نیز بسیار محبوب بود. فیلم The Thing (1982)، به کارگردانی جان کارپنتر، ترکیبی از وحشت و داستان‌های علمی تخیلی بد، اما نه در گیشه و نه نزد منتقدان موفقیتی داشت و البته، تبدیل به یک فیلم کالت شد. اکنون، این فیلم به دلیل جلوه‌های ویژه جلوتر از زمان خود و البته حس پارانویای درون فیلم، مورد ستایش قرار می‌گیرد.

 

دهه 80 میلادی، شاهد عرضه تعداد زیادی فیلم ترسناک رده B خشن و خونین بود که هیچ کدام مورد لطف منتقدان قرار نگرفتند، اما بسیاری، تبدیل به فیلم‌های کالت شدند و بعدها مورد توجه قرار گرفتند. از میان آن‌ها، می‌توان به فیلم Evil Dead، به کارگردانی سم ریمی (Sam Raimi) اشاره کرد که یک فیلم پر از خون و خونریزی ارزان قیمت، با داستانی اریجینال بود و سال‌های بعد، مورد ستایش قرار گرفت.

 

فیلم‌های خون آشامی نیز در دهه 80 محبوب بودند و فیلم‌های کالت مانند Fright Night (1985)، The Lost Boys (1987) و Near Dark (1987)، به‌یادماندنی هستند. در سال 1984، جو دانته (Joe Dante)، فیلم کمدی هیولایی Gremlins را ساخت که در گیشه فروش خوبی داشت و مورد توجه منتقدان قرار گرفت و جریان فیلم‌های «هیولاهای کوچک» را آغاز کرد و الهام‌بخش فیلم‌هایی چون Critters و Ghoulies شد.

 

The-Lost-Boys
کوری هیم، کوری فلدمن، کیفر ساترلند و جیسون پاتریک در نمایی از فیلم The Lost Boys

 

دیوید کراننبرگ (David Cronenberg)، با فیلم‌هایی چون Shivers (1975)، Rabid (1977)، The Brood (1979)، The Dead Zone (1983) و The Fly (1986)، به سراغ سینمای ترسناک بدنی و دانشمند دیوانه رفت.

 

بسیاری از فیلم‌های اکشن ترسناک علمی تخیلی، در دهه 80 میلادی عرضه شدند که از آن‌ها، می‌توان به Aliens (1986) و Predator (1987) اشاره کرد. فیلم‌های کمدی ترسناک قابل توجه این دهه، Re-Animator (1985) و Night of the Creeps (1986) بودند.

 

فیلم Henry: Portrait of a Serial Killer، یک فیلم ترسناک جنایی روانشناختی، به کارگردانی جان مک‌ناتون (John McNaughton) بود که داستان یک قاتل زنجیره‌ای را تعریف می‌کند که بدون ترس از دستگیری، به صورت تصادفی، به قتل می‌پردازد. این فیلم در سال 1986 اکران شد.

 

فیلم‌های Child’s Play (1988)، Night of the Demons (1988) و Pet Sematary (1989)، از دیگر فیلم‌های ترسناک ماورایی اواخر دهه 80 میلادی بودند.

 

برایان دی پالما؛ استاد وحشت

در اوایل دهه ۷۰ میلادی، برایان دی پالما (Brian DePalma) با استفاده از تکنیک‌های فیلمسازی منتسب به آلفرد هیچکاک، خود را به عنوان یک فیلمساز ژانر وحشت معرفی کرد و با فیلم‌های موفقی چون Sisters (1973) و Carrie (1976)، اقتباسی از داستان استفن کینگ، نامی برای خود دست و پا کرد. فیلم Carrie داستان دختر نوجوانی با بازی سیسی اسپیسک (Sissy Spacek) است که در مدرسه توسط دیگران مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد و پس از تسخیر توسط نیرویی شیطانی، قدرت کنترل اجسام از راه دور را به دست می‌آورد. پس از فیلم The Fury (1978)، برایان دی پالما فیلم ترسناک هیجان‌انگیز Dressed to Kill (1980) با بازی مایکل کین را ساخت.

 

Carrie
نمایی از فیلم Carrie

 

تسخیرشدگان و شیاطین

در فیلم The Exorcist (1973) به کارگردانی ویلیام فریدکین (William Friedkin) و بر اساس رمان ویلیام پیتر بلتی (William Peter Blatty)، لیندا بلر (Linda Blair) نقش دختر ۱۲ ساله‌ای را بازی می‌کند که توسط روحی شیطانی تسخیر می‌شود. این فیلم دارای جلوه‌های ویژه انقلابی از جمله چرخش ۱۸۰ درجه‌ای لیندا بلر و استفراغ متهوع او بود که تماشاگر را به شدت وحشت‌زده می‌کرد. در این فیلم مکس وان سیدو (Max Von Sydow) و جیسون میلر (Jason Miller) نقش دو کشیش را بازی می‌کنند که قرار است عملیات جن گیری را انجام دهند.

 

the-exorcist
نمایی از فیلم The Exorcist

 

فیلم The Amityville Horror (1979) از دیگر فیلم‌های موفق در این زیرشاخه، درباره ماجراهای واقعی خانه جن‌زده آمیتی‌ویل بود. فیلم Poltergeist (1982) به کارگردانی توب هوپر (Tobe Hooper) و استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) درباره روحی قدرتمند است که کودکی را از طریق تلویزیون می‌رباید و به دنیای دیگر می‌برد. فیلم The Omen( 1976) با بازی گرگوری پک (Gregory Peck) و لی رمیک (Lee Remick)، داستان پسر خردسال مردی ثروتمند است که در واقع، زاده شیطان و ضد مسیح است.

 

دیوید کراننبرگ و ترس بدنی

دیوید کراننبرگ (David Cronenberg)، فیلمساز کانادایی به دلیل فیلم‌های ترسناک بدنی آزاردهنده با مضامینی چون جهش‌یافتگی و قطع عضو به شهرت رسید. اولین فیلم او، Shivers (1975)، داستان اهالی آپارتمانی است که پس از آلوده شدن به یک انگل، شروع به کشتن و تجاوز می‌کنند. این فیلم استعاره‌ای از شیوع ویروس ایدز بود. دیگر فیلم موفق اول، فیلم Rabid (1977) با بازی مریلین چمبرز (Marylin Chambers) درباره زنی است که پس از جراحی پلاستیک، به خون تمایل پیدا می‌کند و قربانیان او نیز تبدیل به موجوداتی وحشی و هار می‌شوند. فیلم The Brood (1979)، ماجراهای کودکان شیطانی و خون‌خار یک زن دیوانه بود. فیلم Scanners (1981) درباره انسان‌هایی با قدرت‌های فرابشری است که می‌توانستند مغز دشمنان خود را منفجر کنند.

 

the-fly
جف گلدبلام در نمایی از فیلم The Fly

 

فیلم‌های دیوید کراننبرگ اکنون جایگاه کالت در سینما دارند و از جمله بهترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما محسوب می‌شوند. فیلم Videodrome (1983)، فیلمی مبهم درباره یک شبکه ماهواره‌ای است که مغز مخاطبان خود را کنترل می‌کند. فیلم The Fly (1986) شاید موفق‌ترین و معروف‌ترین فیلم ترسناک دیوید کراننبرگ باشد. در این فیلم جف گلدبلام نقش دانشمندی را بازی می‌کند که پس از تصادفی در آزمایشگاهش، به تدریج به یک مگس غول‌پیکر تبدیل می‌شود. جلوه‌های ویژه فوق‌العاده فیلم که جف گلدبلام را به یک مگش تبدیل کردند، باعث می‌شوند تا مخاطب از اینکه هنوز می‌تواند مگس را به راحتی بکشد، متشکر باشد.

 

دهه 90

در اوایل دهه 90 میلادی، ژانر وحشت همچنان مضامین دهه قبل را دنبال می‌کرد. دنباله‌هایی برای فیلم‌های A Nightmare on Elm Street، Friday the 13th، Halloween و Child’s Play ساخته شدند که هرچند، موفقیت‌هایی در گیشه داشتند، اما با واکنش‌های منفی منتقدان روبرو شدند. فیلم‌های New Nightmare (1994)، به کارگردانی وس کریون و فیلم بسیار موفق Silence of the Lambs (1991)، از این قاعده مستثنا بودند.

 

silence-of-the-lambs
آنتونی هاپکینز چنان در نقش هانیبال لکتر جا افتاده بود که جودی فاستر، از او می‌ترسید و حتی پس از پایان فیلمبرداری نیز با او حرف نزد.

 

فیلم New Nightmare، در کنار فیلم‌های In the Mouth of Madness (1995)، The Dark Half (1993) و Candyman، از جمله فیلم‌های جریان کوچک فیلم‌های خود انعکاسی یا متافیکشنال ترسناک بودند. هر فیلم از این جریان، رابطه میان وحشت داستانی و وحشت در دنیای واقعی را نشانه گرفته بود. برای مثال، فیمل Candyman، رابطه میان افسانه‌های محلی ساختگی و وحشت واقعی ناشی از نژادپرستی توسط نقش منفی فیلم را نمایش داد. در فیلم In the Mouth of Madness، قهرمان فیلم، از دنیای واقعی، به درون رمانی، نوشته یک فرد دیوانه که قرار است دستگیر کند، می‌پرد! این سبک انعکاسی، در فیلم Scream (1996)، به شکلی آشکار، دست انداخته شد.

 

فیلم Interview with the Vampire (1994)، یک فیلم، متعلق به سبک «تئاتر خون‌آشامان» بود که از سبک نمایش‌های گران گوینول (Grand Guignol) الهام گرفته بود تا به دنیای خالی از انسانیت و اخلاق خود، رنگ و بوی واقع‌گرایانه ببخشد.

 

دو مشکل، پیش روی سینمای وحشت قرار داشت؛ این ژانر، با فیلم‌های ترسناک خشن و اسلشر، اشباع شده بود و تماشاگر بالغ دهه 90، دیگر علاقه‌ای به فیلم‌هایی که در باطن، متعلق به یک دهه پیش بوده‌اند، نداشت و تماشاگران جدید نیز به سینمای علمی تخیلی و فانتزی، علاقه بیشتری نشان می‌دادند.

 

برای جذب دوباره مخاطب، سینمای وحشت، به سراغ پارودی رفت و نیمه دوم دهه 90، فیلم‌های پارودی زیادی اکران شدند. فیلم Braindead (1992)، به کارگردانی پیتر جکسون، ژانر فیلم‌های خونین را به افکت‌های کمدی، به سخره گرفت. فیلم Scream، به کارگردانی وس کریون، نوجوانانی را هدف گرفته بود که کاملا از روند یک فیلم ترسناک اسلشر باخبر بودند و در نهایت، قربانی همین روند شدند. ترکیب طنز کنایه‌آمیز این فیلم با المان‌های تعجب‌برانگیز، باعث موفقیت این فیلم و ساخت چندین دنباله برای آن شد. فیلم‌های I Know What You Did Last Summer (1997) و Urban Legend (1998) نیز سینمای اسلشر را هدف گرفتند.

 

Event-horizon
پس از استقبال خوب از فیلم Event Horizon، کمپانی پارامونت تصمیم گرفت نسخه کامل فیلم را منتشر کند اما فوتیج‌های فیلم به دلیل نگه‌داری نامناسب از بین رفته بودند.

 

فیلم Event Horizon (1997)، یک فیلم ترسناک علمی تخیلی بریتانیایی آمریکایی بود که توسط پل دبلیو اس اندرسون (Paul W. S. Anderson) ساخته شد. فیلم The Sixth Sense، یک فیلم ترسناک ماورایی، نوشته و کارگردانی ام نایت شیامالان (M. Night Shyamalan)، در سال 1999 اکران شد و داستان پسر جوان و گوشه‌گیری، با بازی هیلی جوئل آزمنت (Haley Joel Osment) را تعریف می‌کرد که می‌توانست با مردگان ارتباط برقرار کند و روانشناس کودک مضطربی با بازی بروس ویلیس (Bruce Willis) نیز قصد دارد به او کمک کند.

 

فیلم The Last Broadcast (1998)، منبع الهام فیلم بسیار موفق Blair Witch Project (1999) شد که خود منجر به پیدایش زیرشاخه فیلم‌های ترسناک «فوتیج گم‌شده» شد. مضمون سحر و جادو در فیلم The Craft (1996)، ساخته اندرو فلمینگ (Andrew Fleming)، مورد بررسی قرار گرفت.

 

blair-witch-project
هنوز هیچ فیلمی نتوانسته موفقیت فیلم Blair Witch Project را در ساب‌ژانر فوتیج‌های پیدا شده تکرار کند.

 

داستان‌های ترسناک اچ پی لاوکرفت

فیلم Re-Animator (1984) به کارگردانی استیوارت گوردون، اقتباسی از داستان «هربرت وست، بازمتحرک‌ساز» نوشته اچ پی لاوکرفت (H. P. Lovecraft) بود. این فیلم داستان یک دانشجوی پزشکی روان‌پریش به نام هربرت وست با بازی جفری کومبز (Jeffrey Combs) است که سعی دارد مردگان را احیا کند. پس از اینکه او موفق می‌شود جسد گربه‌ای را به حرکت در بیاورد، او سعی می‌کند روی انسان‌ها آزمایش کند اما تقریبا هر کاری که می‌کند، نتیجه‌ای فاجعه‌بار به دنبال دارد. فیلم Re-Animator در زمان خود به دلیل مضامین تابویی که داشت، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت اما به قدری موفق بود که دو دنباله برای آن ساخته شد و اکنون یک فیلم کالت محسوب می‌شود.

 

re-animator
فیلم Re-Animator اکنون به عنوان یک شاهکار کلاسیک یاد می‌شود.

 

دیگر فیلم موفق بر اساس داستان‌های لاوکرفت، فیلم From Beyond، اقتباسی از داستان کوتاه «از فراسو» به کارگردانی استیوارت گوردون و بازی جفری کومبز و باربارا کرمپتون (Barbara Crampton) بود. از دیگر فیلم‌های مهم اقتباس شده از داستان‌های لاوکرفت، می‌توان به The Haunted Palace (1963)، The Crimson Cult (1968)، The Curse (1987)، Necronomicon (1993)، سه گانه Evil Dead به کارگردانی سم ریمی و فیلم In the Mouth of Madness (1994) به کارگردانی جان کارپنتر (John Carpenter) اشاره کرد.

 

وس کریون

وس کریون (Wes Craven) کار خود را با فیلم کم بودجه شاکر The Last House on the Left (1972) و فیلم اسلشر The Hills Have Eyes (1977)، درباره خانواده‌ای آدم‌خوار که به دلیل تشعشعات هسته‌ای، جهش‌یافته‌اند، آغاز کرد که هر دو فیلم در سال‌های آینده، هر چند به شدت ناموفق، بازسازی شدند.

 

وس کریون در فیلم A Nightmare on Elm Street (1984)، کاراکتر فردی کروگر را به دنیای سینما معرفی کرد. فردی کروگر، یک قاتل سریالی سادیستیک کودک آزار مجهز به دستکشی با تیغه‌های بلند به جای انگشت و صورتی سوخته است که پس از به قتل رسیدن توسط والدین انتقام‌جوی کودکانی که به قتل رسانده، به شکل موجودی شیطانی در خواب نوجوانان ظاهر می‌شود و آن‌ها را به قتل می‌رساند. رابرت انگلاند (Robert Englund) نقش فردی کروگر را در این فیلم و دنباله‌های آن بازی کرد و هثر لانگنکمپ (Heather Langenkamp)، آماندا ویس (Amanda Wyss) و جانی دپ (Johnny Depp) از دیگر بازیگران این فیلم بودند.

 

scream
نمایی از فیلم Scream (2022)

 

فیلم Scream (1997) دیگر فیلم موفق وس کریون بود که که دنباله‌های آن هنوز ساخته می‌شوند و حتی سریالی بر اساس آن ساخته شده است. فیلم Scream درباره قاتلی به نام Ghostface است که عده‌ای را به نوبت به قتل می‌رساند. نیو کمپل (Neve Campbell)، کورتنی کاکس (Courtney Cox) و دیوید آرکت (David Arquette) در تمام نسخه‌های این سری، نقش آفرینی کرده‌اند. ویژگی اصلی فیلم Scream، طنز پوچ‌گرا، قتل‌های خشن و قاتلی است که همیشه خود را بین قربانیان مخفی می‌کند. فیلم Scream (2022)، جدیدترین نسخه و اولین فیلم پس از مرگ وس کریون از این مجموعه است که دنباله آن نیز ساخته خواهد شد.

 

2000

فیلم Valentine (2001)، با بازی دیوید بورناز (David Boreanaz)، موفقیتی نسبی در گیشه داشت، اما توسط منتقدان، به دلیل ساختار کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی، کوبیده شد. فیلم‌های Jason X (2001) و Freddy vs. Jason (2003) نیز تلاش کردند تا به موفقیت تجاری برسند و تا حدودی موفق شدند. فیلم Final Destination (2000)، بار دیگر ژانر ترسناک نوجوانانه را احیا کرد و چهار دنباله برای آن ساخته شد. سری Jeepers Creepers نیز موفق بود و در کنار فیلم‌های Hollow Man (2000)، Orphan (2009)، Wrong Turn (2003)، Cabin Fever (2002) و House of 1000 Corpses (2003)، جانی دوباره به سینمای وحشت بزرگسالانه بخشید. اقتباس از کامیک‌بوک‌هایی چون سری Blade، Constantine (2005) و Hellboy (2004) نیز در گیشه موفق بودند. اقتباس از بازی‌های ویدیویی، از جمله Doom (2005) و Silent Hill (2006) نیز فروش بدی نداشتند و فیلم Van Helsing (2004) و سری Underworld نیز موفقیت زیادی در گیشه‌ها کسب کردند. فیلم Ginger Snaps (2000)، یک فیلم کانادایی است که به تغییرشکل تراژیک یک دختر نوجوان، پس از گازگرفته‌شدن توسط یک گرگینه می‌پردازند. فیلم Signs (2002)، مضمون بیگانگان مهاجم را بار دیگر مورد توجه قرار داد. فیلم ترسناک ماجرایی بریتانیایی The Descent (2005)، به کارگردانی نیل مارشال (Neil Marshall) نیز موفقیت خوبی به دست آورد. از دیگر فیلم‌های این دوره، می‌توان به فیلم Drag Me to Hell (2009) اشاره کرد که یک فیلم ترسناک ماورایی، به کارگردانی سم ریمی بود.

 

سینمای وحشت در کشورهای غیر انگلیسی زبان نیز در این دوران رشد پیدا کرد. فیلم The Devil’s Backbone (2001)، به کارگردانی گیرمو دل تورو (Guillermo del Toro)، یک فیلم ترسناک گاثیک اسپانیایی مکزیکی بود که توانست موفق باشد. فیلم ترسناک فرانسوی Brotherhood of the Wolf (2001) نیز دومین فیلم پرفروش فرانسوی زبان در آمریکا، در دو دهه اخیر شد. فیلم سوئدی Let the Right One In (2008) نیز بسیار موفق بود و در آمریکا بازسازی شد. دیگر فیلم قابل توجه، فیلم The Orphanage (2007)، یک فیلم ترسناک اسپانیایی و اولین فیلم جی ای بایونا (J. A. Bayona) بود. همچنین، این فیلم‌ها تلاش کردند تا به جای استفاده از خشونت، از ترفندهای روان‌شناسی برای ترساندن تماشاگر استفاده کنند. فیلم The Others (2001)، از جمله فیلم‌های موفق ترسناک روان‌شناختی بود. شیوه مینی‌مالیستی این فیلم، یادآور تئوری «کمتر بیشتر است» ول لوتون بود. ژاپنی‌ها نیز فیلم‌های ترسناک موفقی چون The Ring (2002)، The Grudge (2004)، Dark Water (2005) و Pulse (2006) را ساختند که به سرعت در آمریکا بازسازی شدند و در سال 2008، در چین ممنوع اعلام شدند.

 

فرانچایز Resident Evil در ماه مارس 2002، به فیلم برگردانده شد و دنباله‌های متعددی برای آن ساخته شد. فیلم‌های I Am Legend (2007)، Quarantine (2008)، Zombieland (2009) و 28 Days Later (2002)، تصویری جدید از یک دنیای پساآخرالزمانی آلوده به زامبی‌ها نمایش دادند. فیلم 28 Weeks Later (2007) به عنوان دنباله فیلم 28 Days Later در سال 2007 ساخته شد. فیلم Dawn of the Dead در سال 2004 بازسازی شد و فیلم Shaun of the Dead (2004)، پارودی فیلم‌های زامبی بود. فیلم کمدی زامبی اسپانیایی کوبایی Juan of the Dead نیز در سال 2012 اکران شد. احیای ژانر زامبی‌ها، باعث شد تا جرج رومرو دوباره به سراغ این موضوع برود و سه فیلم Land of the Dead (2005)، Diary of the Dead (2007) و Survival of the Dead (2009) را بسازد.

 

I-am-legend
ویل اسمیت در فیلم I Am Legend تصور می‌کند آخرین انسان باقی مانده در دنیایی پساآخرالزمانی است که توسط زامبی‌ها تسخیر شده است.

 

فیلم استرالیایی Wolf Creek (2005) که توسط گرگ مک‌لین (Greg McLean) نوشته و کارگردانی شد، داستان سه مسافر کوله به‌دوش را تعریف می‌کند که اسیر یک قاتل می‌شوند و پس از فرار از دست او، تحت تعقیب قرار می‌گیرند. فیلم با شعار «بر اساس داستان‌های واقعی» تبلیغ شد و داستان، از قتل توریست‌ها، توسط آیون میلات در دهه 90 و بردلی مورداک در سال 2001، الهام گرفته بود. این فیلم، خشونت زیادی را به نمایش گذاشت و باعث پیدایش زیرشاخه‌ای از فیلم‌های ترسناک خشن متکی بر شکنجه و مرگ‌های خونین و مشمئزکننده شد که به آن gorenography نیز گفته می‌شود. فیلم‌هایی چون Ghost Ship (2002)، Eight Legged Freaks (2002)، The Collector، Saw، Hostel و دنباله‌های آن‌ها، در همین زمره قرار می‌گیرند. سری Saw، رکورد پرفروش‌ترین فرانچایز ترسناک سینمایی را یدک می‌کشد. موفقیت فیلم Paranormal Activity (2009) در گیشه و نزد منتقدان، باعث احیای ژانر «فوتیج پیدا‌شده»، پس از فیلم The Blair Witch Project شد. فیلم The Mist (2007)، فیلمی ترسناک علمی تخیلی، بر اساس رمانی از استفن کینگ بود. فیلم Antichrist (2009)، یک فیلم ترسناک تجربی دانمارکی انگلیسی زبان بود که توسط لارس فون تریه (Lars von Trier) نوشته و کارگردانی شد و ویلم دفو (Willem Defoe) و شارلوت گینزبورگ (Charlotte Gainsbourg) در آن ایفای نقش کردند.

 

dawn-of-the-dead
فیلم Dawn of the Dead هنوز هم بهترین فیلم زک اسنایدر محسوب می‌شود.

 

در قرن 21، بازسازی فیلم‌های ترسناک قدیمی نیز بسیار رایج شد. فیلم‌هایی چون Dawn of the Dead، 2001 Maniacs و The Texas Chainsaw Massacre در سال‌های 2003 و 2004 بازسازی شدند. راب زامبی نیز در سال 2007، فیلم Halloween را بازسازی کرد. این نسخه از فیلم، به نحوه تبدیل مایکل میرز به قاتل افسانه‌ای سینما و دوران کودکی او پرداخت. فیلم با واکنش بد منتقدان مواجه شد، اما فروش خوبی در گیشه داشت و دنباله‌ای برای آن ساخته شد. با عرضه فیلم Halloween، موج جدیدی از فیلم‌های بازسازی شده در جریان افتاد که تلاش داشتند تا نگاه جدیدی به داستان اصلی داشته باشند. از جمله بازسازی‌های مهم این دوران، می‌توان به Thirteen Ghosts (2001)، The Texas Chainsaw Massacre (2003)، The Hills Have Eyes (2006)، Friday the 13th، Children of the Corn (2009)، Prom Night (2008)، Day of the Dead (2008) و My Bloody Valentine (2009) اشاره کرد.

 

2010

در این سال‌ها، بازسازی فیلم‌های کلاسیک، همچنان رونق داشت و فیلم‌های A Nightmare on Elm Street و The Crazies در سال 2010 بازسازی شدند. فیلم Curse of Chucky (2013) به عنوان دنباله فیلم Child’s Play ساخته شد و ریبوت فیلم‌های Halloween، Friday the 13th و Hellraiser نیز به زودی ساخته خواهند شد. فوتیج‌های یافت شده از افسانه‌های محلی، مخصوصا Slender Man، دوباره رایج شد و این سبک از فیلم‌سازی ترسناک، دوباره مورد توجه قرار گرفت. ژانر وحشت در تلویزیون نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و سریال‌های The Walking Dead، American Horror Story و The Strain، همگی موفق بودند. بسیاری از فیلم‌های ترسناک کلاسیک نیز به صورت سریال تلویزیونی، دوباره سازی شدند. سریال Bates Motel بر اساس فیلم Psycho و سریال Hannibal نیز بر اساس فیلم The Silence of the Lambs ساخته شدند و فرانچایز Scream، به شکل یک سریال تلویزیونی به حیات خود ادامه داد.

 

the-walking-dead
سریال The Walking Dead، پدیده تلویزیون در سال ۲۰۱۱ بود.

 

فیلم‌های You’re Next (2011) و The Cabin in the Woods (2012)، بار دیگر ژانر اسلشر را در معرض توجه قرار دادند، هر چند که فیلم The Cabin in the Woods، هجو زیرشاخه Gorenography بود. فیلم The Green Inferno (2015)، ادای دینی به فیلم ترسناک جنجالی Cannibal Holocaust (1980) بود و فیلم The Babadook (2014) با استقبال مواجه شد. فیلم It Follows (2014)، المان‌های سنتی وحشت را با جنسیت و ژانر اسلشر ترکیب کرد و با موفقیت تجاری و هنری مواجه شد. فیلم The Conjuring و دنباله آن، فیلم‌های مذهبی ماورایی بودند و فیلم Sinister (2012)، فیلمی ترسناک ماورایی به کارگردانی اسکات دریکسون (Scott Derrickson) بود. فیلم The Witch (2015)، فیلم ترسناک ماورایی تاریخی بود که داستان خانواده‌ای مذهبی را در مواجهه با نیروهای شیطانی تعریف کرد. فیلم Get Out (2017)، با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شد و فیلم It (2017)، اقتباسی از داستان استفن کینگ، رکوردهای گیشه برای یک فیلم ترسناک را جابجا کرد و در هفته اول خود، بیش از 123 میلیون دلار در آمریکا فروخت.

 

موفقیت فیلم‌های ترسناک غیر انگلیسی زبان نیز با فیلم سوئدی Marianne (2011) ادامه پیدا کرد و فیلم Let Me In (2010)، بر اساس فیلم سوئدی Let the Right One In ساخته شد.

 

سینمای بلکسپلویتیشن

اولین فیلم از جنبش سینمای بلکسپلویتیشن، فیلمی مستقل جنجال‌برانگیز Sweet Sweetback’s Baadasssss Song (1971) به کارگردانی ملوین ون پیبلز (Melvin Van Peebles) بود. پس از این فیلم، جنبش بلکسپلویتیشن جان گرفت و فیلم‌های متعددی ساخته شدند که در آن‌ها، کارآگاه خصوصی سیاه‌پوستی در زمینه‌ای واقع‌گرایانه، به دنبال جواب سوال های خود می‌گشت. با جان گرفت بلکسپلویتیشن، ژانر وحشت نیز تحت تأثیر آن قرار گرفت. فیلم Blacula (1972) به کارگردنی ویلیام کرین (William Crain) و بازی ویلیام مارشال (Willaim Marshall) در نقش بلکولا، فیلم The Thing with Two Heads (1972) و فیلم Top of the Heap (1972) از جمله معروف‌ترین فیلم‌های ترسناک جنبش بلکسپلویتیشن بودند.

 

در دهه ۹۰ میلادی، فیلم‌های Def by Temptation (1990)، Candyman (1992) و دنباله آن، Candyman: Farewell to the Flesh (1995)، اقتباس‌هایی از داستان‌های کلایو بارکر (Clive Barker)، فیلم وسترن Posse (1993)، فیلم آنتولوژی Tales from the Hood (1995)، فیلم کمدی Vampire in Brooklyn و فیلم Bones (2001) با بازی اسنوپ داگ (Snoop Dogg)، از مهم‌ترین فیلم‌های بلکسپلویتیشن بودند.

 

us
لوپیتا نیونگو در نمایی از فیلم Us

 

در سال‌های اخیر، اگرچه بلکسپلویتیشن را دیگر نمی‌توان جنبش سینمایی نامید، اما جوردن پیل (Jordan Peele) با ساخت فیلم‌های Get Out (2017) و Us (2019)، نشانه‌هایی از این جنبش را در فیلم‌هایش گنجانده است. جوردن پیل همچنین فیلم Candyman (2021)، اقتباسی جدید از رمان کلایو بارگر را به کارگردانی نایا داکوستا (Nia DaCosta) و بازی‌های یحیی عبدالمتین دوم، تونی تاد (Tony Todd) و تیونا پریس (Teyonah Parris) تهیه کرده است.

 

سم ریمی

سم ریمی (Sam Raimi) توانست طنز خشن، پوچ، طعنه‌آمیز و هجوگونه را در ژانر وحشت ترکیب کند. فیلم Evil Dead (1981) با بازی بروس کمپل (Bruce Campbell) در نقش اش، قهرمانی که پس از قطع شدن دستش، یک اره برقی جای آن قرار می‌دهد، فیلمی کم بودجه و هجوآمیز از فیلم‌های ترسناک بود که توانست به یک فیلم کالت تبدیل شود و دنباله‌های زیادی برای آن ساخته شود. سم ریمی در سال ۱۹۸۷ فیلم Evil Dead 2: Dead by Dawn و در سال ۱۹۹۲، فیلم Army of Darkness را ساخت. سم ریمی به عنوان تهیه‌کننده، فیلم Evil Dead (2013) و سریال Ash vs. Evil Dead (2015) را ساخت و اکنون در کنار بروس کمپل، در حال تهیه فیلم Evil Dead Rise است.

 

the-evil-dead
بروس کمپل در فیلم The Evil Dead، از جهنم می‌گذرد.

 

سم ریمی در سال ۱۹۹۰، فیلم Darkman را ساخت که کاراکتر اصلی آن، شباهت‌های زیادی به مرد نامرئی، مرد گرگ نما و شبح اوپرا داشت. در این فیلم، لیام نیسون (Liam Neeson) نقش دانشمندی به نام پیتون وستلیک را بازی می‌کند که به دنبال انتقام است. سم ریمی در سال ۲۰۰۲ فیلم Spider-Man و دنباله آن، Spider-Man 2 (2004) را ساخت. در دوره‌ای که فیلم‌های کامیک بوکی عمدتا آثاری بی‌کیفیت و بی‌اهمیت بودند، فیلم‌های سم ریمی نشان دادند که می‌توان با داستانی درگیرکننده و کاراکترهایی جذاب، از کامیک‌بوک‌ها اقتباس‌های دیدنی ساخت و با وجود تعدد فیلم‌های کامیک‌بوکی در قرن بیست و یکم، فیلم‌های Spider-Man به کارگردانی سم ریمی، هنوز از بهترین فیلم‌های ابرقهرمانی به شمار می‌روند. او با کارگردانی فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness (2022)، نه تنها به فیلم‌های ابرقهرمانی بازگشته است، بلکه اولین فیلم ترسناک دنیای سینمایی مارول را نیز خواهد ساخت.

 

شاید برای شما جالب باشد

بهترین بازی‌ها برای علاقه‌مندان به آشپزی

ارزش همه بازی‌های گیم پس چند میلیون تومان است؟

بهترین فیلم‌های جشنواره فیلم ساندنس 2022 از نگاه منتقدان

 

زیرشاخه‌ها

سینمای وحشت به زیرشاخه‌های متعددی تقسیم می‌شود، اما یک فیلم ترسناک، لزوما در یک دسته‌بندی قرار نمی‌گیرد و ممکن است دارای المان‌های متعددی از ژانرهای گوناگون باشد.

 

اکشن ترسناک: این زیرشاخه، ترکیبی از المان‌های وحشت، مخصوصا یک فرد یا اتفاق شیطانی با مبارزات و تیراندزی رایج در فیلم‌های اکشن است. در فیلم‌های اکشن ترسناک، شاهد خون‌ریزی زیاد، شیاطین، بیگانگان، موجودات وحشی، خون‌آشامان و مخصوصا زامبی‌ها هستیم. این ژانر، ممکن است دارای المان‌های فانتزی نیز باشد. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به Aliens، Snake on a Plane، Predator، Hansel & Gretel: Witch Hunters، I Saw the Devil، Priest، Feast و Train to Busan اشاره کرد.

 

snake-on-a-plane
بهترین دفاع در برابر حمله مارها، ساموئل ال جکسون است!

 

ترسناک ماجرایی: فیلم‌های این زیرشاخه، ماجراجویی و سفر به مناطق دیدنی و ناشناخته را در پس‌زمینه‌ای ترسناک تعریف می‌کنند. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به The Descent، Silent Hill، Aliens و Jaws اشاره کرد.

 

کمدی ترسناک: این ژانر، المان‌های داستان‌های ترسناک و کمدی را با یکدیگر ترکیب می‌کند. فیلم‌های کمدی ترسناک، اغلب کمدی سیاه نیز هستند، اما دارای درجه سنی پایین‌تر، مناسب نوجوانان هستند. داستان کوتاه «افسانه اسلیپی هالو»، اولین داستان کمدی ترسناک به شمار می‌رود. از جمله فیلم‌های کمدی ترسناک، می‌توان به Beetlejuice، Jennifer’s Body، Teeth، Nina Forever، Slither، Army of Darkness، Zombieland، Scary Movie و Idle Hands اشاره کرد. فیلم‌های Gremlins و Ghostbusters، از جمله فیلم‌های کمدی ترسناک مناسب خانواده هستند.

 

ghostbusters
هارولد رامیس، دن آیکروید و بیل موری در نمایی از فیلم Ghostbusters

 

ترسناک بدنی: در این فیلم‌ها، شاهد تغییر شکل یا تحلیل بدن انسان، به شکلی واضح و بی‌پرده هستیم. حرکات غیر عادی بدن یا جایگذاری اشتباه اعضای بدن و تشکیل هیولا از اعضای بدن انسان، در این دسته از فیلم‌ها قرار می‌گیرند. دیوید کراننبرگ، از جمله فیلمسازان شناخته‌شده این زیرشاخه است. از جمله فیلم‌های مهم ترسناک بدنی، می‌توان به Starry Eyes، Videodrome، Dead Ringers، Contracted، The Thing، The Fly، American Mary و Human Centipede اشاره کرد.

 

درام ترسناک: در این فیلم‌ها، کاراکترهای نگون‌بخت فیلم، با مشکلات احساسی واق‌گرایانه، از قبیل روابط خانوادگی ناسالم، در بستر یک فیلم ترسناک، دست و پنجه نرم می‌کنند. المان‌های ترسناک این فیلم‌ها، باعث رونمایی از یک معضل دراماتیک می‌شوند. از جمله این آثار، می‌توان به فیلم‌های Dark Water، The Exorcism of Emily Rose، Lights Out، The Babadook، It، Let the Right One In، Antichrist، Excision، Thirteen Ghosts، Mirrors و Audition اشاره کرد.

 

let-the-right-one-in
نمایی از فیلم Let the Right One In

 

ترسناک مخصوص تعطیلات: داستان این فیلم‌ها، اغلب درباره قاتلی روان‌پریش است که اعضای یک خانواده را در تعطیلات کریسم، به شکلی خشن به قتل می‌رساند. قاتل در این فیلم‌ها، معمولا لباس بابانوئل، آدم‌برفی، الف یا دیگر کاراکترهای کریسمسی را به تن دارد. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به Silent Night، Deadly Night، Jack Frost، The Gingerbread Man، Black Christmas، Krampus و All Through the House اشاره کرد.

 

ترسناک روانشناسی: فیلم‌های این زیرشاخه به باورها، ترس‌ها و احساس گناه کاراکترها تکیه دارند و با استفاده از موسیقی و صداگذاری، احساسات را منتقل می‌کنند. اتفاقات ماوراالطبیعه و اشباح نیز به منظور افزایش تنش، به این فیلم‌ها افزوده می‌شوند. از جمله فیلم‌های روانشناسی معروف، می‌توان به Repulsion، Rosemary’s Baby، The Shining، May، I Know Who Killed Me، The Changeling، The Uninvited و Get Out اشاره کرد.

 

ترسناک علمی تخیلی: در این فیلم‌ها، یا موجوداتی بیگانه، شروع به کشتن کاراکترهای فیلم می‌کنند یا دانشمندی دیوانه، آزمایشی خطرناک را انجام می‌دهد که عواقب آن بسیار ناگوار است. از جمله این آثار، می‌توان به فیلم‌ها Frankenstein، Species، Mimic، Alien، The Thing، The Blob، Apollo 18، The Faculty و Resident Evil اشاره کرد.

 

resident-evil-welcome-to-raccoon-city
نمایی از فیلم Resident Evil: Welcome to Raccon City

 

فیلم اسلشر: فیلم‌های اسلشر درباره یک قاتل زنجیره‌ای هستند که قربانیان خود را به نوبت، به شیوه‌هایی بسیار خشن به قتل می‌رساند. از این فیلم‌ها، می‌توان به Psycho، The Texas Chainsaw Massacre، Halloween، Friday the 13th، Black Christmas، A Nightmare on Elm Street، You’re Next و Scream اشاره کرد.

 

the-texas-chainsaw-massacre
نمایی از فیلم The Texas Chainsaw Massacre

 

فیلم خونین: فیلم خونین یا splatter، آگاهانه به سمت نمایش بی‌پرده خشونت و خون‌ریزی گرایش دارد. این فیلم‌ها، با بهره از جلوه‌های ویژه و نمایش خون و اعضای قطع شده بدن، تصویری از آسیب‌پذیری بدن انسان و تکه تکه شدن آن را به شکلی سینمایی نمایش می‌دهند. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به Inside، Train، The Human Centipede، Hostel، Saw، Blood Feast، Storm Warning و Maniac اشاره کرد.

 

ترسناک ماورایی: در فیلم‌های این زیرشاخه، شاهد اشباح تهدیدآمیز، شیاطین یا دیگر رخدادهای ماوراالطبیعه هستیم. فیلم‌های ترسناک ماورایی، اغلب، مذهب را با داستان خود ترکیب می‌کنند. از مضامین رایج این فیلم‌ها، می‌توان اشباح انتقامجو، جادوگران، شیطان و تسخیر بدن توسط شیاطین را نام برد. فیلم‌های The Ring، The Grudge، The Amityville Horror، It، The Omen، The Exorcist، Paranormal Activity، The Blair Witch Project و When The Lights Went Out، از جمله این فیلم‌ها هستند.

 

paranormal-activiy-4
نمایی از فیلم Paranormal Activity 4

 

ترسناک گاثیک: سبک گاثیک در سینمای وحشت، بیانگر داستان‌هایی با المان‌های گاثیک است. در این فیلم‌ها، عشق نیز در خط داستانی، به شیوه‌ای تعلیق‌آمیز ترکیب می‌شود. فیلم‌های اولیه ژانر وحشت، اغلب در این زیرشاخه قرار می‌گیرند. از آن‌ها می‌توان به فیلم‌های Dracula، Sleepy Hollow، The Others، The Phantom of the Opera، Kill, Baby, Kill، Nosferatu و Crimson Peak اشاره کرد.

 

ترس طبیعی: در این زیرشاخه از سینمای وحشت، هیولاهای وحشی دچار جهش یافتگی، یا حشرات گوشت‌خوار در طبیعت، به انسان حمله می‌کنند. این ژانر، نقاط مشترک زیادی با فیلم‌های ترسناک علمی تخیلی، اکشن و ماجرایی دارد. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به Piranha 3D، Bats، Lake Placid، Rogue، Alligator، Eaten Alive، Eight Legged Freaks و Jaws اشاره کرد.

 

jaws
نمایی از فیلم Jaws

 

فیلم زامبی: زامبی‌ها در سینما، موجوداتی مرده به نمایش در‌می‌آیند که در قالب انسان بدون تفکر که تنها قصد دارد از دیگر انسان‌ها تغذیه کند، جان گرفته‌اند. این زیرشاخه، خود دارای چند شاخه متعدد، از جمله کمدی زامبی است که شاید حتی نتوان آن را فیلم ترسناک قلمداد کرد و ممکن است دارای المان‌های کمدی سیاه نیز باشد. از جمله این آثار، می‌توان فیلم‌های White Zombie، Night of the Living Dead، Dawn of the Dead، REC، 28 Days Later، Deadgirl، Dead Snow، Night of the Creeps و Messiah of Evil را نام برد.

 

فوتیج‌های پیدا شده: این زیرشاخه، در واقع بیانگر یک تکنیک فیلمسازی در سینمای وحشت است. در این فیلم‌ها، تماشاگر اغلب از نمای اول شخص، داستان را از طریق فیلم‌هایی که توسط قهرمان داستان ضبط شده‌اند، دنبال می‌کند و به این ترتیب، تعلیق، تعجب و شگفتی را به ملموس‌ترین شکل ممکن تجربه می‌کند. از جمله این فیلم‌ها، می‌توان به The Blair Witch Project (1999)، Paranormal Activity (2007)، Cloverfield (2008) و Devil’s Due (2014) اشاره کرد.

 

ترسناک نوجوانانه: این زیرشاخه از سینمای وحشت، نوجوانان را قربانیان فیلم خود در نظر می‌گیرد و اغلب دارای قهرمانانی شورشی و تکرو است که برای جوانان جذابیت دارند. جنسیت، مصرف مشروبات الکلی و خشونت، در این فیلم‌ها به وفور دیده می‌شوند. از جمله این فیلم و سریال‌ها می‌توان به سریال Stranger Things و سری فیلم‌های Fear Street اشاره کرد.

 

stranger-things
نمایی از سریال Stranger Things

 

ترسناک فولک: فیلم‌های ترسناک فولک از داستان‌های فولکلور و باورهای مذهبی و فرهنگی مختلف بهره می‌برند. این فیلم‌ها معمولا داستان خود را در محیط‌های روستایی تعریف می‌کنند و به مضامینی چون گوشه‌گیری، مذهب و طبیعت می‌پردازند. از جمله این فیلم‌ها می‌توان به فیلم Witchfinder General (1968)، The Blood on Satan’s Claw (1971)، The Wicker Man (1973) و Midsommar (2019) اشاره کرد. داستان‌های محلی همچنین در فیلم‌های ترسناک آسیای شرقی مخصوص در کشورهای تایلند و اندونزی بسیار محبوب هستند.

 

فیلم ترسناک در سایر نقاط جهان

سینمای ترسناک آسیا

فیلم‌های ترسناک در آسیا عمدتا برگرفته از داستان‌های محلی و مذهبی، به خصوص باور به اشباح و ارواح هستند. اندی ریچاردز (Andy Richards) در کتاب Asian Horror می‌نویسد که نیروهای ماوراطبیعی در آسیا، به شکل عامیانه‌ای مقبول هستند و بسیاری از فرهنگ‌های آسیایی، باور به این نیروها را اساس خود قرار داده‌اند. فیلم‌های ترسناک چینی، ژاپنی، تایلندی و کره‌ای در دنیا معروف هستند و بسیاری از فیلم‌های سینمایی کامبوج و مالزی نیز ترسناک هستند.

 

هندوستان

هندوستان بیشترین تعداد فیلم در سال را در دنیا تولید می‌کند که این فیلم‌ها شامل سینمای بالیوود و مناطق بنگال غربی و تامیل نادو می‌شوند. فیلم‌های ترسناک بالیوودی، به شدت تحت تأثیر عناصر فیلم‌های ماسالا هستند و معمولای، داستان‌های رمانتیک و قطعات موسیقی متعدد دارند. فیلم‌های ماسالا اگرچه اکثر ژانرهای سینمایی را در خود جای می‌دهند، اما فیلم‌های ترسناک بالیوودی، با وجود محبوبیت، کم‌تعداد هستند. این فیلم‌ها خارج بمبئی ساخته می‌شوند و توسط بالیوودی‌ها، آثار چندان باارزشی قلمداد نمی‌شوند. همچنین، هیئت مرکزی درجه‌بندی فیلم‌ها در هندوستان، از نمایش خشونت، وحشت و خطاکاری بی‌مورد در فیلم‌ها جلوگیری می‌کند که باعث می‌شوند تا فیلم‌های بالیوودی، عمده المان‌های ترسناک خود را از دست بدهند.

 

purana-mandir
نمایی از فیلم Purana Mandir

 

فیلم Mahal (1949)، یکی از اولین فیلم‌های ترسناک هندی با مضامین اشباح و تناسخ بود. این فیلم‌ها، داستان‌های تراژیک مذهبی را تعریف می‌کردند و به دنبال خلق وحشت نبوند. با ورود آمریکا به سینمای هندوستان در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی، برادران رمزی شروع به ساخت فیلم‌های ترسناک کم بودجه در حواشی بمبئی کردند. عمده فیلم‌های آن‌ها اکران محدود داشتند و در سینماهای دور افتاده پخش می‌شند. موفق ترین فیلم برادران رمزی، فیلم Purana Mandir (1984) بود که در سال ۱۹۸۴، توانست دومین فیلم پرفروش سال شود. تأثیر آمریکایی‌ها روی سینمای هندوستان باعث شد تا فیلم‌های با مضامین جن‌گیری و تسخیر از جمله فیلم Gerayee (1980) ساخته شوند. موهان بکری (Mohan Bhakri)، با ساخت فیلم‌های استثماری از جمله Cheekh (1985) و Khooni Mahal (1987)، توانست نامی برای خود دست و پا کند.

 

اندونزی

فیلم‌های ترسناک اندونزی عمدتا برگرفته از داستان‌های محلی هستند. این فیلم‌ها از دهه ۶۰ تا کنون در چرخه تولید و اکران هستند و پس از وقفه ناشی از سانسورهای سخت‌گیرانه در دوره سوهارتو در دهه ۹۰ میلادی، با فیلم Reformasi (1998) بازگشتند.

 

ارواح و جادوهای محلی، در فرهنگ اندونزی جایگاه پررنگی دارند و هیولایی به نام کونتیلاناک، در فیلم‌های ترسناک اندونزی بسیار پرکاربرد است.

فیلم‌های ترسناک جوکو انوار (Joko Anwar) در سایر نقاط دنیا بسیار موفق بودند که دلیل اصلی آن، پیشرفت سرویس‌های استریم بوده است. فیلم Impetigore (2019)، از فیلم‌های تأثیرگذار سینمای شرق آسیا و آغاز‌کننده موج جدید سینمای فولکلور در اندونزی خطاب می‌شود. فیلم Impetigore حتی از سوی اندونزی به آکادمی اسکار نیز معرفی شد هر چند که نتوانست نامزد جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شود.

 

ژاپن

بمباران هیروشیما باعث شد تا بسیاری از فیلم‌های ترسناک ژاپنی به سراغ مضامینی چون اشباح انتقام‌جو و کایجو، مانند گودزیلا بروند. فیلم Onibaba (1964) به کارگردانی کانتو شیندو (Kaneto Shindo)، یک درام ترسناک تاریخی درباره زن جوانی است که در دوران جنگ‌های داخلی قصد دارد زنده بماند. فیلم‌های ترسناک ژاپنی،‌ مانند سایر فیلم‌های سینمای ژاپن، از تئاترهای کابوکی و نوه الهام می‌گرفتند. فیلم Onibana نیز از این قاعده مستثنا نبود و البته به شدت تحت تأثیر جنگ جهانی دوم بود. کانتو شیندو بیان کرد که چهره‌پردازی فیلم برگرفته از چهره‌های قربانیان بمباران هیروشیما بوده است. در سال ۱۹۶۵، فیلم Kwaidan به کارگردانی ماساکی کوبایاشی (Masaki Kobayashi) ساخته شد. این فیلم آنتولوژی متشکل از چهار داستان بود که هر کدام برگرفته از یک داستان ترسناک محلی بودند. همانند فیلم Onibaba، فیلم Kwaidan نیز با الهام از تئاتر نوه ساخته شده بود و به جای استفاده از ترس ناگهانی، روی ترس روانشانسی تمرکز داشت. نمای زنی که موهای سیاه بلند و آشفته‌اش، چهره‌اش رو پوشانده‌اند، برای اولین بار در فیلم Kwaidan به تصویر کشیده شد که بارها در فیلم‌های ترسناک ژاپنی، از جمله فیلم Ring (1998)، فیلم Ju Un: The Grudge (2002) و فیلم Exte (2007) به کار گرفته شد. این کاراکتر برگرفته از داستان فولکلور ترسناکی مشابه داستان مدوسا است.

 

ju-on
نمایی از فیلم Ju On: The Grudge که فراموش نخواهید کرد.

 

خانه‌های تسخیر شده و از هم پاشی خانواده‌ها، در فیلم‌های ترسناک معاصر ژاپنی بسیار محبوب هستند. از دیگر المان‌های داستان‌های ترسناک ژاپنی، والدین با رفتاری مخرب و متعرضانه، مخصوصا مادران سلطه‌جو است. فیلم Sweet Home (1989) به کارگردانی کیوشی کوروساوا (Kiyoshi Kurosawa)، منبع الهام بازی Resident Evil و الگوی بسیاری از فیلم‌های ترسناک پس از خود بود. فرهنگ ژاپن،‌ روی پیوند خانوادگی و وفاداری به اعضای خانواده، تعصب ویژه‌ای دارد و به همین دلیل، فیلم‌هایی که خانواده‌هایی در شرف گسستگی را نشان می‌دهند، ترسناک به نظر می‌رسند.

 

فیلم‌های ترسناک ژاپنی همواره منبع خوبی برای فیلم‌های ترسناک آمریکایی بوده‌اند اما فیلم‌های بازسازی‌شده از فیلم‌های ژاپنی، فضاسازی و مفاهیم خود را از دست می‌دهند و عمدتا بازیسازی‌های ناموفقی هستند. فیلم The Grudge بازسازی فیلم Ju On است اما فاقد تمام المان‌های تأثیرگذار آن فیلم است. البته حذف المان‌های فرهنگی و فضاسازی‌های خاص فیلم‌ها، هنگامی که در هالیوود بازسازی می‌شوند، مختص ژاپن نیست و تقریبا برای تمام فیلم‌ها رخ می‌دهد.

 

کره جنوبی

سینمای ترسناک کره جنوبی نیز کار خود را از دهه ۶۰ آغاز کرد اما اوایل قرن بیس و یکم بود که فیلم‌های ترسناک در کره جنوبی، مورد احترام واقع شدند. اگرچه اشباح برای اولین بار در دهه ۱۹۲۰ میلادی در فیلم‌های کره جنوبی پدیدار شدند اما به دلیل کنترل ژاپن روی هنرمندان و فیلمسازان مستقل کره‌ای، باعث شده است تا اطلاعات زیادی قبل از دهه ۶۰ میلادی از فیلم‌های ترسناک کره‌ای باقی نماند. فیلم‌های ترسناک کره‌ای، از جمله فیلم Song of the Dead (1980)، برگرفته از فلسفه کنفوسیونیسم کره‌ای و روابط بین زنان هستند و پیوند خانوادگی در آن‌ها، از مضامین اصلی است. سینمای ترسناک کره، هر چند از افسانه‌های محلی نیز بهره برده است، اما بسیار کمتر از دیگر فیلم‌های آسیایی، به این موضوعات می‌پردازد.

 

فیلم The Housemaid (1960) را می‌توان آغازگر چرخه ترسناک در سینمای کره دانست و پس از آن، فیلم های متعددی با مضامین فراطبیعی ساخته شدند. داستان زنی که به شکلی فجیع به قتل رسیده است و روح او در پی انتقام است، از مضامین رایج فیلم‌های ترسناک کره‌ای در این چرخه بود. در این چرخه، داستان‌های محلی نقش پررنگ‌تری در فیلم‌ها داشتند و البته بعضی فیلم‌ها نیز از جمله فیلم Madame White Snake (1960) به کارگردانی شین سانگ اوک (Shin Sang-ok)، برگرفته از داستان‌های فولکلور چینی بودند. هرچند محصولات فرهنگی ژاپنی تا سال ۱۹۹۸ در کره جنوبی ممنوع بودند، اما فیلم‌هایی چون A Devilish Homicide (1965) و Ghosts of Chosun (1969)،‌ از داستان‌های ژاپنی،‌ از جمله کایبیو ایگا الهام می‌گرفتند. انسان‌هایی که به شکل حیوان درمی‌آیند، از جمله کایبیو ایگا و کومیهو، در این چرخه الهام بخش فیلم‌هایی چون Cheonnyeonho (1969) بودند و حتی در دهه ۷۰ میلادی نیز فیلم‌هایی بر اساس این داستان‌ها، از جمله فیلم Yongary, Monster from the Deep (1967) و فیلم Ape (1976) در آمریکا نیز اکران شدند.

 

a-tale-of-two-sisters
نمایی از فیلم A Tale of Two Sisters

 

در پایان دهه ۷۰ میلادی، مخاطبان سینما در کره به فیلم‌های هنگ کنگ و آمریکا علاقه نشان دادند و به همین دلیل، این زمان به نام دوره تاریک سینمای کره شناخته می‌شود. در این دوره، چون دوو هوان (Chun Doo-hwan)، دیکتاتور کره جنوبی، قوانین سانسور را ساده‌تر کرد و دست فیلمسازان را بازتر گذاشت. این اتفاق منجر به ساخت فیلم‌های ترسناک اروتیک، از جمله فیلم Suddenly at Midnight (1981) شد. در سال ۱۹۹۸ و با اکران فیلم Whispering Corridors، سینمای ترسناک کره متحول شد و فیلم‌ها علاوه بر بازگشت به ریشه‌های ملودراماتیک سینمای کره جنوبی، از فیلم‌های آمریکایی نیز الهام گرفتند. فیلم‌های کره‌ای در این زمان به سراغ داستان‌های گاثیک مانند فیلم A Tale of Two Sisters، داستان‌های خونین مانند فیلم Bloody Reunion (2006)، کمدی‌های ترسناک مانند فیلم To Catch A Virgin Ghost (2004)، فیلم‌های خون‌آشامی مانند Thirst (2009) و سینمای مستقل رفتند. این فیلم‌ها محبوبیت زیادی را به دست آوردند و فیلم Phone (2002) به کارگردانی آن بیونگ کی (Ahn Byeong-Ki)، توانست به جمع ۱۰ فیلم پروفروش هفته برسد. آنتون بیتل (Anton Bitel) در مجله Sight & Sound در سال ۲۰۲۰ اظهار کرد که در دهه گذشته، سینمای کره با فیلم‌های ترسناکی چون Train to Busan (2016)، The Odd Family: Zombie on Sale (2019)، Peninsula (2020) و The Wailing (2016)،‌ به بازاری جذاب برای سینمای ترسناک تبدیل شده است.

 

سینمای ترسناک در اروپا

ایان اولنی (Ian Olney) معتقد است که فیلم‌های ترسناک اروپایی، دارای جنبه‌های اروتیک بیشتری نسبت به فیلم‌های انگلیسی و آمریکایی هستند. فیلم‌های ترسناک اروپایی از منابع فرهنگی از جمله سورئالیسم،‌رومانتیسیسم، جنبش انحطاط سنت‌ها، ادبیات عامیانه اوایل قرن بیستم، فیلم سریال‌ها و کامیک‌های اروتیک الهام می‌گرفتند. این فیلم‌ها به جای منطق روایی، روی تصویر، افراط‌گرایی و عدم منطق تمرکز می‌کردند.

 

بین دهه‌های ۵۰ تا ۸۰ میلادی، فیلم‌های اروپایی عمدتا در ایتالیا، اسپانیا و فرانسه رواج داشتند و در آمریکا، در سینماهای ماشین‌رو و تئاترهای گرایندهاوس به نمایش گذاشته می‌شدند. تهیه‌کنندگان همواره به دنبال فیلم‌های ترسناک جدید بودند و هزینه‌های تولیدی پایین‌تر در اروپا به نسبت آمریکا باعث شد تا فیلم‌های اروپایی، محصولات مشترک بین کشورهای اروپایی باشند. این فیلم‌ها در دهه ۹۰، طرفداران کالت پیدا کردند.

 

فرانسه

فیلم‌های فرانسه هیچوقت مانند ایتالیا یا انگلستان، تبدیل به یک جریان سینمایی نشدند. پاتریشیا آلمر (Patricia Allmer)، امیلی بریک (Emily Brick) و دیوید هاکسلی (David Huxley)، در کتاب European Nightamares می‌نویسند که سینمای فرانسه همواره به فانتزی بیشتر از وحشت علاقه داشتند. این سه اظهار می‌کنند که فیلم‌های ترسناک فرانسوی توسط کارگردانانی ساخته شدند که تخصصی در این زمینه نداشتند. کالین اودل (Colin Odell) و میشل لبلان (Michelle Le Blanc) در کتاب Horror Films، از ژان رولین (Jean Rollin) با بیش از ۴۰ سال فعالیت در زمینه ساخت فیلم‌های ترسناک کم بودجه، به عنوان چهره سینمای ترسناک فرانسه یاد می‌کنند. فیلم‌های ژان رولین دارای مضامین اروتیک، خون‌آشام‌ها، ارزش‌های تولید پایین و داستان‌های عامیانه بودند. الکساندر آژا (Alexander Aja) دیگر فیلمساز فرانسوی است که توانسته به عنوان یک مؤلف ترسناک نامی دست و پا کند. او بیان می‌کند که در زمینه سینمای وحشت، کارگردانان فرانسوی به خود اعتماد ندارد و فرانسوی‌ها عمدتا علاقه‌ای به این ژانر ندارند.

 

titane
نمایی از فیلم خیره‌کننده Titane

 

جنبش متحول کننده قرن ۲۱ در سینمای فرانسه که به نام افراط گرایی جدید فرانسوی شناخته می‌شود، توسط جیمز کوانت (James Quandt)، برنامه‌نویس سینمایی در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد شد. او اعلام کرد که فیلم‌های کاترین بری (Catherin Breillat)، کلیر دنی (Claire Denis)،‌ گاسپار نوئه (Gaspar Noe) و برونو دومون (Bruno Dumont)، تلاش کرده‌اند تا تمام تابوها را از بین ببرند و در رودخانه‌ای از بی‌بند و باری و ضد اخلاقیات شنا کنند. الکساندرا وست (Alexandra West)، در کتاب «فیلم‌های افراط‌گرایی جدیدی فرانسوی»، این پدیده را جنبشی هنری در آغاز معرفی می‌کند اما زمانی که فیلم‌های هنری Trouble Every Day (2001) و In My Skin (2002) اکران شدند، فیلمسازانی چون الکساندر آژا با فیلم High Tension (2003) و ژاویه گنس (Xavier Gens) با فیلم Frontier(s) (2007)، چارچوب‌های سینمای ترسناک را دور زدند. بسیاری از فیلم‌های افراط‌گرایی جدید فرانسوی، از جمله Martyrs (2008)، Inside (2007) و High Tension از جمله فیلم‌های برتر فرانسه محسوب می‌شوند و فیلم Titane (2021) به کارگردانی جولیا دوکورنو (Julia Ducournau)، جایزه نخل طلای جشنواره کن را تصاحب کرده است.

 

آلمان

جنگ جهانی دوم باعث شد تا پس از پایان دوران فیلم‌های صامت، سینمای ترسناک آلمان تا اواخر دهه ۶۰، تقریبا وجود نداشته باشد. بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۸۹ تنها ۳۵ فیلم با عناصر ترسناک ساخته شدند و آلمان در ساخت ۴۵ فیلم ترسناک با ایتالیا و اسپانیا همکاری کرد. به غیر از فیلم Nosferatu (1979) به کارگردانی ورنر هرزوگ (Werner Hezog)، عمده این فیلم‌ها، آثاری بی‌کیفیت و بی‌ارزش بودند. در سال ۱۹۷۳، سانسور در آثار ادبی در آلمان سخت‌گیرانه‌تر شد و عرضه فیلم The Evil Dead باعث شد تا فیلم‌ها نیز به شدت مورد سانسور قرار گیرند. تعداد فیلم‌ها در آلمان غربی در دهه ۸۰ بسیار کم بود و عمده فیلمسازان این دوره، افرادی آماتور بدون بدوجه بودند. در این دهه، بسیاری از فیلمسازان مستقل آلمان غربی، فیلم‌های ترسناک به شدت خشنی می‌ساختند که این فیلم‌ها به جنش سینمای ترسناک زیرزمینی آلمان شناخته می‌شود. یورگ بوتگرایت (Jorg Buttgereit)، مهم‌ترین فیلمساز ترسناک در این دوره بود و از نظر بسیاری از تاریخ‌شناسان سینمایی، ژانر ترسناک را در آلمان احیا کرد. هنوز تعدادی از فیلم‌های ساخته شده متعلق به جنبش سینمای ترسناک زیرزمینی آلمان، از جمله فیلم The Burning Moon به کارگردانی اولاف ایتنباخ (Olaf Ittenbach)، از جمله فیلم‌های ممنوعه محسوب می‌شوند.

 

nosteratu
نمایی از فیلم Nosferatu به کارگردانی ورنر هرزوگ

 

ایتالیا

بر خلاف آلمان که روی اکسپرسیونیسم تمرکز کرده بود، اولین فیلم‌های فانتاستیک صامت ایتالیایی روی ماجراجویی و کمدی تمرکز داشتند. حزب فاشیست ملی ایتالیا، فیلمسازان را مجبور می‌کرد تا هم زمان با پیدایش صدا در سینما، تمدن روم را تبلیغ کنند. مرکز سینمایی کاتولیک ایتالیا نیز از فیلم‌های پروپاگاندا حمایت می‌کرد و جلوی اکران هر فیلمی را که با جنسیت یا اخلاقیات سر و کار داشت، می‌گرفت.

 

با گسترش نئورئالیسم ایتالیایی در سینمای ایتالیا در دهه ۴۰ میلادی و افزایش کیفیت زندگی ایتالیایی، فضا برای کاوش داستان‌های فانتزی در ایتالیا بازتر شد. گوفردو فوفی (Goffredo Fofi)، تاریخ‌شناس سینمایی، اظهار می‌کند که در جامعه‌ای که به واسطه صنعت‌گرایی به ثروت می‌رسد، اشباح، هیولاها و داستان‌های ترسناک رواج پیدا می‌کنند و جامعه ایتالیا چندین سال است که به جامعه‌ای متمول تبدیل شده است. در این دوره، فیلم‌های پپلوم از جمله فیلم Hercules (1958) بسیار موفق بودند و سینمای ایتالیا به سراغ ژانرهای وسترن و ترسناک رفت.

 

اولین موج فیلم‌های ترسناک ایتالیایی، فیلم‌های ترسناک گاثیک بودند که با مشارکت دیگر کشورها ساخته می‌شدند. ماریو باوا (Mario Bava)، ریکاردو فردا (Riccardo Freda) و آنتونیو مارگریتی (Antonio Margheriti)، از اولین فیلمسازان موج فیلم‌های ترسناک گاثیک ایتالیایی بودند و فیلم‌های آن‌ها، از بهترین فیلم‌های تاریخ ایتالیا محسوب می‌شوند. فیلم Black Sunday (1960) به کارگردانی ماریو باوا، تأثیرگذارترین فیلم این دوره بود. در این زمان، سرعت تولید فیلم‌ها بسیار زیاد بود و در سال ۱۹۶۶، چرخه فیلم‌های گاثیک به پایان رسید. سینمای ایتالیا به سرعت مخاطبان خود را از دست داد و با پیدایش وسترن اسپاگتی در دهه ۷۰ میلادی، فیلم‌های گاثیک تقریبا ناپدید شدند.

 

the-bird-of-crystal-plumage
نمایی از فیلم The Bird of The Crystal Plumage

 

«جالو» که در زبان ایتالیایی، به معنای «رنگ زرد» است، برگرفته از سری رمان‌های رازآلود و جنایی Il Giallo Mondadori است که با جلدهای زرد رنگ‌شان شناخته می‌شدند. منتقدان انگلیسی از لفظ جالو برای تعریف فیلم‌های ترسناکی استفاده می‌کند که به جای پرداختن به پیدا کردن قاتل یا عملیات پلیسی، به جزئیات قتل و جنایت می‌پردازند. تیم لوکاس (Tim Lucas)، فیلم‌های The Girl Who Knew Too Much (1963) به کارگردانی ماریو باوا و Blood and Black Lace (1964) را از اولین فیلم‌های این جنبش می‌شناسد. این فیلم‌ها، آثاری خشن، اروتیک و با چارچوب‌هایی منحصربفرد بودند و ماریو باوا با گسترش مرزهای ژانر وحشت، این ژانر را بازتعریف کرد. اما موفقیت فیلم The Bird with the Crystal Plumage (1970) به کارگردانی داریو آرجنتو (Dario Argento) بود که باعث شد جالو در سینمای ایتالیا محبوب شود.

 

the-orphanage
نمایی از فیلم The Orphanage

 

اسپانیا

سینمای وحشت اسپانیا در بین سال‌های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵ در اوج خود بود. در این دوره، بسیاری از فیلمسازان اسپانیایی از جمله حسوس فرانکو (Jesus Franco)، سبک‌ها و مضامین منحصربفرد خود را عرضه کردند. اولین فیلم ترسناک و استثمارگر موفق اسپانیا در دنیا، فیلم The Awful Dr. Orloff (1962) به کارگردانی حسوس فرانکو بود. حسوس فرانکو در فیلم‌های دیگر خود نیز از کاراکتر دکتر اورلاف استفاده کرد. آماندو داوسوریو (Amando de Ossorio) با فیلم Tombs of the Blind Dead (1972)، از دیگر فیلمسازان جریان‌ساز این دوره بود. این کارگردان‌ها، هیولاهای فیلم‌ها، کامیک‌ها و داستان‌های عامیانه را در دل فرهنگ اسپانیا قرار می‌دادند. برخی از این فیلم‌ها مانند فیلم Frankenstein’s Bloody Terror (1968) و فیلم Dr. Jekyll y el Hombro Lobo (1972)، برگرفته از هیولاهای کلاسیک بودند و برخی دیگر نیز از جمله فیلم‌های The Living Dead at the Manchester Morgue (1974) و Exorcismo (1975)، با الهام از فیلم‌های جرج رومرو و فیلم The Exorcist ساخته شدند. اکثر این فیلم‌ها، آثاری ارزان قیمت با بازه تولید بسیار کوتاه بودند، هر چند که فیلم‌هایی چون 99 Women (1969) و فیلمسازان هنری مانند وینسنته آراندا (Vincente Aranda) و حورخه گراو (Jorge Grau) که قصد داشتند فیلم‌های عامیانه‌ای بسازند، بودجه‌های بیشتری در اختیار داشتند. فیلم‌های ترسناک، بخش مهمی از سینمای بین‌المللی اسپانیا در ۵۰ سال گذشته محسوب می‌شوند و دارای مؤلفان، ستارگان و چرخه منحصربفرد خود هستند. برای چندین دهه، فیلم‌های ترسناک، فیلم‌های ضعیف و بی‌ارزش قلمداد می‌شدند و رشد فیلم‌های ترسناک در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، مورد حمله منتقدان سینما قرار گرفت.

0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
به اشتراک بگذارید در :
مطالب مرتبط

نامزدهای اولین دوره جوایز سینمایی لوکتو معرفی شدند
نامزدهای اولین دوره جوایز سینمایی لوکتو معرفی شدند

امسال اولین دوره جوایز سینمایی لوکتو برگزار می‌شود. برای اطلاع از نامزدهای این جوایز، با لوکتو همراه باشید.

رامتین کاظمی - 30 دی 1402
بهترین بازی‌هایی که باید به سریال تلویزیونی تبدیل شوند
بهترین بازی‌هایی که باید به سریال تلویزیونی تبدیل شوند

در این مطلب به بهترین بازی‌هایی که لایق ساخت اقتباس تلویزیونی هستند اشاره می‌کنیم. با لوکتو همراه باشید.

مهدی سلیمانی - 07 آذر 1402
سریال The Last of Us | تحلیل و بررسی اپیزود هشتم و نهم
سریال The Last of Us | تحلیل و بررسی اپیزود هشتم و نهم

در این قسمت از رادیو لوکتو دو قسمت آخر سریال The Last of Us را بررسی کردیم و در پایان به جمع بندی فصل اول سریال پرداختیم.

حامد افرومند - 14 فروردین 1402
دموی بازی Resident Evil 4 Remake
دموی بازی Resident Evil 4 Remake

در این ویدیو دموی بازی Resident Evil 4 Remake که به تازگی منتشر شده را با هم تجربه کردیم. با ما همراه باشید.

حسام افرومند - 20 اسفند 1401
سریال The Last of Us | تحلیل و بررسی اپیزود پنجم، ششم و هفتم
سریال The Last of Us | تحلیل و بررسی اپیزود پنجم، ششم و هفتم

در این قسمت رادیو لوکتو به تحلیل و بررسی اپیزود پنجم، ششم و هفتم پرداخته‌ایم. با ما همراه باشید.

حامد افرومند - 10 اسفند 1401
مشاهده موارد بیشتر
نظر خود را بنویسید

برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.